فرح طاهری ـ گروهی از ایرانیان ساکن آمریکا، کانادا و اروپا در اعتراض به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران و درخواست آزادی زندانیان سیاسی از ۲۲ تا ۲۴ جولای …
شهروند ۱۲۴۰ پنجشنبه ۳۰ جولای ۲۰۰۹
عکس: سحر زرهی
گروهی از ایرانیان ساکن آمریکا، کانادا و اروپا در اعتراض به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران و درخواست آزادی زندانیان سیاسی از ۲۲ تا ۲۴ جولای به مدت سه روز در مقابل ساختمان سازمان ملل در نیویورک گردآمدند و اعتصاب غذا کردند.
اکبر گنجی کوشنده ی حقوق بشر که از پایه گذاران این حرکت بود، توانست شمار قابل توجهی از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران و روزنامه نگاران را به حمایت از این حرکت فرا خواند. برگزارکنندگان می گفتند، به قصد "محکوم کردن گسترده تقلب در انتخابات، و سرکوب بی رحمانه اعتراضات مردمی و بازداشت غیرقانونی صدها شهروند و فعال سیاسی و اجتماعی" در سه روز یاد شده دست به اعتصاب غذا زده اند.
***
فراخوان اعتصاب غذای سه روزه را خواندیم و در شهروند منتشر کردیم، ولی به فکرمان هم نمی رسید که ممکن است خودمان هم مسافر شویم. دوشنبه در دفتر شهروند فکر سفر را مطرح کردیم اول به شوخی گرفتیم و بعد کم کم جدی شد: "ما که نمی توانیم تا چهارشنبه عصر که شهروند را به چاپ می دهیم از جایمان تکان بخوریم، عیبی ندارد چهارشنبه شب می رویم و برای صبح پنجشنبه آنجا خواهیم بود."
به این ترتیب بود که آقای زرهی سردبیر شهروند و دکتر براهنی زودتر حرکت کردند تا به روز اول هم برسند. من و الماسی و مجتهدی و سحر زرهی هم چهارشنبه ساعت نه و نیم شب با اتوبوس راهی نیویورک شدیم و ۹ صبح پنجشنبه به محل گردهمایی رسیدیم. در همان نگاه اول، حضور و انرژی جوانی که تمام این برنامه را سازماندهی کرده بود، به چشم می خورد. جوانان همه جا بودند و تقریبا تمام کارها به دست آنان انجام می شد. از گوشه و کنار آمریکا و همچنین از تورنتو و مونتریال و کلگری کانادا هم آمده بودند.
گوشه و کنار محوطه، گله به گله عده ای دور کسی جمع شده بودند و بحث می کردند. یک جا عده ای با شهرنوش پارسی پور حرف میزدند، جای دیگری عده ای دور حمید دباشی را گرفته بودند. بازار مصاحبه رسانه ها هم با افراد سرشناس داغ بود، چه رسانه های فارسی زبان و چه رسانه های غیرایرانی مثل بی بی سی، سی ان ان، Democracy Now، تلویزیون اندیشه و … در گوشه ای از محوطه آب داغ و چای برای اعتصاب غذاکنندگان برپا بود.
از طریق آقای زرهی در جریان روز اول قرار گرفتم. پس این سه روز را با هم مرور می کنیم.
چهارشنبه ۲۲ جولای ۲۰۰۹ ـ روز اول
در روز اول اکبر گنجی، دکتر رضا براهنی، دکتر حمید دباشی، مهرانگیز کار، دکتر احمد کریمی حکاک، گوگوش و شهره آغداشلو سخنرانی داشتند. فرامرز اصلانی هم گیتار نواخت و با صدای گرمش برای حاضران خواند.
اکبر گنجی مراسم را آغاز کرد. او گفت، خواست اصلی ما آزادی یکایک زندانیان سیاسی و عقیدتی است. او با اشاره به پرده ای که روی آن اسامی ۶۰۰ زندانی که در تحولات اخیر بازداشت شده بودند گفت، این لیست در حال تکمیل شدن است و از دو خواهر ِ زندانی ِ تازه مسیحی شده و هفت زندانی بهایی به عنوان زندانیانی یاد کرد که آنها نیز جزو کسانی هستند که این جمع خواهان آزادی آنان هستند.
پس از سخنان گنجی، نیره توحیدی که مدیریت روز اول را برعهده داشت از رضا براهنی دعوت کرد تا به سخنرانی بپردازد.
دکتر براهنی با تشکر از برگزارکنندگان این نشست گفت: «همه ما باید از این موضوع دفاع کنیم که انسان ها باید هر آنچه را که میخواهند بتوانند بگویند… وقتی ما از دموکراسی سخن می گوییم یعنی یک حکومت و یک دولت آنهم دولتی انتخابی. به همین خاطر ما به انتخابات آزاد نیازمندیم.»
دکتر براهنی همچنین از زنان ایران که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند و مبارزات آنان یاد کرد. تاکید کرد که تنها «یک فرد انتخابی می تواند نماینده کشور در دنیا باشد و نه هیچ کس دیگر.»
سعید سلطان پور پیام دکتر رضا مریدی به گردهمایی را خواند. در این پیام آمده است: از اینکه امروز به علت تظاهرات در تورنتو نمی توانم در کنار شما باشم متاسفم. من به سهم خود از همگی شما به خاطر حمایت پیوسته تان از هموطنان تحت ستم مان در ایران اظهار قدردانی می کنم.
در ادامه ی این پیام آمده است: دنیا شاهد دستگیری و زندانی شدن روزنامه نگاران در ایران و نیز عدم توانایی ایرانیان برای ابراز اعتراض صلح آمیز به نتایج انتخابات رئیس جمهوری هستند. اعمال رژیم ایران با اعتراض گسترده کشورهای متعدد برندگان جایزه نوبل و سازمان های بین المللی همچون سازمان عفو بین الملل قرار گرفته است.
وقتی آزادی در جامعه ای برقرار می شود که شهروندان آن بتوانند سرنوشت خود را خود به دست گیرند، دمکراسی وقتی موجودیت پیدا می کند که دولتها به نظرات شهروندان خود گوش فرا دهد و مطیع رای آنها باشند و ملت ایران بدون تردید استحقاق دمکراسی را دارد. ما بایست فشار سیاسی خود را بر روی رژیم ایران ادامه دهیم تا زندانیان سیاسی که به ناحق دستگیر شده اند آزاد گردند.
دکتر حمید دباشی یکی از امضاکنندگان بیانیه می گوید، ما در نیویورک تریبونی در اختیار داریم که باید از آن استفاده کنیم، بویژه که این روزها حکومت دهان برجسته ترین روشنفکران ایرانی را بسته است. دهان روشنفکرانی که در بطن جامعه ایرانی زندگی کرده اند و همیشه حرف حق زده اند.
دکتر احمد کریمی حکاک نیز طی سخنانی از سابقه ی مبارزات ایرانیان در آمریکا علیه دیکتاتوری رژیم سابق و رژیم کنونی یاد کرد و گفت، سی سال پیش در همین مکان ما به رهبری دکتر براهنی گرد می آمدیم و از حق مردم ایران برای آزادی و رهایی از دیکتاتوری دفاع می کردیم.
مهرانگیز کار حقوق دان و کوشاگر حقوق بشر با اشاره به وضعیت کنونی وکلا در ایران و همچنین انتقاد از آییننامه جدید قوه قضاییه در مورد کانون وکلا گفت: «وکلا را در شرایطی قرار دادند که فقط باید از خودشان دفاع کنند. اگر آییننامه جدید اجرا شود ـ هر چند فعلا متوقف شده است- دیگر هیچ متهمی کمترین شانسی نخواهد داشت، که حتی در دادگاهها وکلای خودشان را داشته باشند. خلا حضور وکیل در مرحله تحقیقات امکان شکنجه را افزایش میدهد.»
خانم کار با اشاره به مبارزات صد ساله ی زنان ایران و بویژه مبارزات زنان در این سی سال اخیرگفت، و نقش بارزی که زنان در این جنبش دارند. خانم کار همچنین گفت نمی شود از مبارزات زنان سخن گفت و از اثر ماندگار و اثرگذار دکتر براهنی "تاریخ مذکر" که راهگشای این مبارزات بود، یاد نکرد.
گوگوش خواننده سرشناس گفت: «آمده ام تا نشان دهم اهل سازش با این رژیم خونخوار و خودکامه و غیر دموکراتیک نیستم. آمدهام تا نشان دهم پشتیبان خواستههای بر حق مردم کشورم هستم… از گام های مثبت هر چند کوچک همچون همین فراخوان پشتیبانی می کنم با این امید که با تداوم این گونه حرکات شاهد برقراری دموکراسی در ایران باشیم». او سخنانش را با شعار"زنده باد ایران، برقرار باد پرچم سه رنگ شیروخورشید که قرن هاست هویت هر ایرانی آزاده به شمار می رود" به پایان برد و قبل از اینکه تریبون را ترک کند گفت،"با هم پشت ما کوهه، نمی لرزیم، نمی افتیم، نمی بازیم. "
شهره آغداشلو، بازیگر مطرح ایرانی، در سخنان خود خطاب به اعضای سازمان ملل گفت «مردم ایران پس از سی سال تحمل سختیها امروز تصمیم گرفته اند که سرنوشت خود را در دست بگیرند. اعضای سازمان ملل باید همین امروز عملی انجام دهند پیش از آنکه ایران با خون بچههای ما سرخ شود.»
پنجشنبه ۲۳ جولای ۲۰۰۹ ـ روز دوم
برنامه ی رسمی از حدود ظهر با سخنرانی اکبر گنجی آغاز شد.
گنجی در سخنانی با اشاره به سیاست های میلیتاریستی بوش که به رشد بنیادگرایی در منطقه و در ایران کمک کرد، گفت: هیچ ایرانی خواهان حمله نظامی به ایران نیست. دوستانی که بیانیه را امضا کردند خواهان تحریم اقتصادی ایران نیستند چون به مردم ایران صدمه وارد می کند.
او افزود: البته در این رابطه بحث حقوق بشر در ایران نباید نادیده گرفته شود. دفاع از حقوق بشر برای همه کشورهاست نه فقط در ایران. دفاع از حقوق بشر و محکوم کردن نقض آن وظیفه ی هر دولتی ست و اگر دولتی چنین کند این دخالت در مسائل ایران نیست. کما اینکه خود ایران هم این کار را میکند البته با سیاستی دوگانه یعنی به خاطر رابطه با چین و روسیه چشمش را به روی نقض حقوق بشر در این دو کشور می بندد.
گنجی ادامه داد: سازمان ملل نهاد دموکراتیکی نیست. شورای حقوق بشر از ۵۳ کشور تشکیل شده که اکثر خودشان ناقضان حقوق بشر هستند. شما نمی توانید انتظار حمایتی از آن داشته باشید.
او افزود: خیال شما راحت کنم، هیچ چیزی علیه ایران صادر نخواهد شد و آنها نماینده ای به ایران نخواهند فرستاد. کار ما این است که چشم به جامعه ی مدنی داشته باشیم و حمایت آنها را جلب کنیم.
گنجی اشاره ای هم به موضع گیری چپ در قبال مسائل ایران کرد و گفت: چپ ها دو دسته هستند یک دسته آنهایی که هر کس جلوی امپریالیسم بایستد مثل احمدی نژاد و چاوز را خوب می دانند، ولی دسته ی بزرگتری طرفدار حقوق بشر هستند مثل چامسکی و هابرماس و دیگران.
شیرین نشاط، هنرمند عکاس و فیلمساز، گردانندگی مراسم را در روز دوم اعتصاب غذا برعهده داشت. او شهرنوش پارسی پور را به عنوان سخنران دعوت کرد. شیرین نشاط به تازگی فیلمی ساخته بر اساس کتاب "زنان بدون مردان" نوشته ی شهرنوش پارسی پور که خود پارسی پور و بهروز وثوقی در آن نقش آفرینی می کنند. این فیلم یک ماه دیگر در ونیز به روی صحنه می رود. بخش کوتاهی از این فیلم در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان که سال ۲۰۰۷ در مریلند برگزار شد، به نمایش درآمد.
پارسی پور از جنبش سبز گفت که اینترنتی ست. او گفت، اینترنت به ما نشان داد که انسانها می توانند رهبر خودشان باشند و مردم جریان جنبش سبز را بدون سر دارند پیش می برند.
او گفت: من هم پای کامپیوتر نشسته ام و تنها خبرها را به این و آن میفرستم چون احساس می کنم تنها کاریست که می توانم بکنم.
پارسی پور گفت: من که مذهبی هستم ولی مذهب ندارم، حاضرم جانم را بدهم تا فدائیان اسلام و حزب الله و … حرفشان را بزنند، ولی آنها حق ندارند به جای من بیندیشند. این نکته ای ست که جنبش سبز باید جوابش را بدهد.
او همچنین در مورد شعار مرگ بر… گفت، سی سال است که میگن مرگ بر آمریکا و اخیرا هم مرگ بر روسیه. این چه معنی می دهد. این شعارها باید تبدیل بشه به چیزی که معنی داشته باشه. اول انقلاب هم ما راه می رفتیم و می گفتیم اعدام باید گردد و اینها هم هی یک عده را می گذاشتند سینه ی دیوار. اینها رو ما کشتیم، خلخالی نکشت.
در ادامه مراسم، نوید حاذقی نماینده ی "رای من کجاست" از نیویورک درباره ی همبستگی و آشتی ملی صحبت کرد و گفت: جنبش سبز فراتر از هرگونه وابستگی سیاسی ست. کسانی که به خیابان آمدند پیامشان جامعه مدنی و آشتی ملی و دمکراسی در ایران است. این پیام بیشتر برای نسل پدران و مادران من است که مدام تقسیم بندی می کنند. بیشترین کمک به جنبش سبز این است که این جنبش را با دید باز نگاه کنند تا همه بتوانند دور هم جمع شوند. باز کردن این فضا و رسیدن به آشتی ملی بزرگترین نیروی ما خواهد بود. او این پیام را به فرانسه و انگلیسی هم خواند.
بیتا در مورد ۲۵ جولای روز اقدام جهانی برای ایران که همزمان در ۸۰ شهر برگزار می شود، گفت و پیام پدر دزموند توتو خطاب به ایرانیان که برای این روز صادر شده خواند:"شمایی که برای دمکراسی و دولت پاسخگو برخاسته اید، ما با شما هستیم."
سحر زرهی از تورنتو ضمن تبریک به برگزارکنندگان این برنامه که صدای ایرانی ها را بلند کرده و الهام بخش دیگران شده، از برنامه های روز اقدام جهانی برای حقوق بشر در ایران که در تورنتو برگزار خواهد شد گفت.
عبدی کلانتری پیام محمدرضا نیکفر خطاب به اکبر گنجی و دوستان اعتصاب کننده را خواند که از آلمان فرستاده بود. او نوشته بود: همه ی ما سوگوار نداها و سهراب ها هستیم و نگران دوستان زندانی ولی نشاط این جنبش از نیرویی برمی خیزد که حقارت نیروی مقابل را می بیند که بقایش را در سرکوب می داند. حس می کنیم که ما از آنان نمی ترسیم آنان از ما می ترسند اما باید جدی بگیریمشان.
در ادامه مهدی سحرخیز پسر عیسی سحرخیز روزنامه نگار زندانی از پدرش گفت که همان روز از زندان به خانه زنگ زده و گفته که به هنگام دستگیری دنده هایش شکسته ولی خواستار این شده که وکلایی پیدا شوند و از شرکت نوکیا شکایت کنند زیرا این شرکت باعث شده که از طریق ردیابی تلفن های همراه آنان را پیدا و دستگیر کنند.
سارا پیام حسن یوسفی اشکوری را که از ایتالیا فرستاده بود خواند.
رضا فانی یزدی یکی از امضاکنندگان بیانیه، که خود شش سال زندانی سیاسی بوده، و از برکلی کالیفرنیا به این جمع پیوسته بود، گفت: هدف اصلی جمع امضا کننده آزادی زندانیان سیاسی بوده تا بدینوسیله بشود امر مبارزه را گام به گام جلو برد. او افزود: خواسته ها باید خواسته های تمام نمای جنبش ایران باشد. کسانی که سعی میکنند مسائلی که مسائل امروز جامعه ی ایران نیست مطرح کنند، زندگی و حرکت را برای آنها سخت تر می کنند.
دکتر مهرداد مشایخی پرفسور جامعه شناسی دانشگاه جرج تاون در سخنانش گفت، کار ما این است که این نسل در ایران را بشناسیم. نسل فعلی نه دنبال انقلاب کردن است نه پروژه ی اصلاح طلبی سال ۷۶ را به آن شکل قبول دارد. میشود گفت پروژه ی او پست رفرمیستی یا پسااصلاح طلبی است و نگاهش نگاه جهانی ست. نحوه استفاده او از تکنولوژی نوآوری ای جدی ست. این نسل نگاهش غیرایدئولوژیک و غیرآرمانگراست و دنبال ناکجاآباد تمیز و شیک نمی گردد و سعی بر استفاده از مصالح موجود دارد و به دنبال گفتمان حق مداری ست. در این گفتمان بیشترین تحرک را زنان داشتند. این حرکت حرکتی غیرمتمرکز است و این نقطه قوت آن است.
دکتر مشایخی افزود: این جنبش امروز سبز است و مادامی که موسوی و سایر رهبران بر ابطال انتخابات پافشاری می کنند ما حمایت می کنیم ولی زمانی که بخواهد از ابطال انتخابات عقب بنشیند آماده ی جنبش رنگین کمان که جنبش حق مدار پلورالیستی ست، باشیم.
سخنران بعدی احمدرضا باطبی بود. باطبی که عکس مشهور او با پیراهن خون آلود در ۱۸ تیر ۷۸ او را نماد جنبش دانشجویی ۱۸ تیر کرد، گفت: ده سال از آن عکس گذشت. بسیاری از ما مثل آقای گنجی، زارع زاده و من زنده هستیم.
او سپس از خاطرات زندانش گفت و اینکه هرگونه حرکتی در بیرون در رفتار حکومت تاثیر می گذارد و فشار را از روی زندانیان برمی دارد.
باطبی افزود: ما باید توجه رسانه ها را نسبت به مسائل ایران جلب کنیم. ایرانی های کشورهای مختلف از دولت های خود همراهی بخواهند.
شیرین نشاط پیام امیر خدیر نماینده ی ایرانی تبار مجلس کبک را در همبستگی با جمع اعتصاب کننده ها خواند.
در ادامه برنامه های مربوط به ۲۵ جولای در دانشگاه یو سی ال ای لس آنجلس و در سانفراسیسکو اعلام شد. فردی پیام همبستگی مادری را از ایران خواند که سه فرزندش در دهه ۶۰ اعدام شده اند.
ساعت ۳ بعدازظهر در حالی که کسی انتظار نداشت، یک باره پرفسور نوام چامسکی سررسید و ولوله در میان جمع افتاد. قرار بود ایشان ساعت ۵ به گردهمایی بیایند و ما شانس آوردیم که در آن زمان در محل حضور داشتیم. پرفسور چامسکی ساعاتی پیش از آن در سازمان ملل سخنرانی کرده بود.
دکتر براهنی در آغاز معرفی کوتاهی از پرفسور چامسکی کرد. او گفت: پرفسور چامسکی دوست دیرینه ی مردم ستمدیده ی جهان است از جمله مردم ایران که تحت یک رژیم سرکوبگر زندگی می کردند و می کنند.
دکتر براهنی خود را شاگرد و دوست نوام چامسکی در فعالیت های حقوق بشرانه خواند و گفت از او در زمینه های زبانشناسی و فرهنگ بسیار آموخته و همچنین در زمینه های حقوق بشر .
او از خاطره خود از چامسکی گفت که پس از خروج از زندان رژیم شاه، همسرش نامه ی نوام چامسکی را که توسط او و بسیاری دیگر در حمایت از براهنی امضا شده بود، به او داده و این را باعث افتخار خود خواند.
دکتر براهنی همچنین دیدار دوباره ی چامسکی را بعد از حدود سی سال باعث خوشوقتی خواند و گفت، اگرچه طی این مدت با هم در مورد مسائل مختلف نامه نگاری داشته ایم.
او سپس حاضران در محوطه را همه شاگردان و دوستان چامسکی خواند که منتظرند از دانش وسیع او بهره مند شوند.
نوام چامسکی در میان تشویق حاضران شروع به صحبت کرد و گفت: ۳۰ سال پیش که با رضا در مجامع مشابهی شرکت می کردیم، همان مسائل که من و او به خاطرش مبارزه می کردیم، امروز هم مطرح است فقط باید اسم ها را عوض کنیم. مسئله اصلی را که مردم ایران امروز دارند به دنیا نشان می دهند مبارزه ی ظریفی ست علیه دیکتاتوری بومی و در عین حال آب به آسیاب دشمنان نریختن. این مبارزه را مردم ایران دارند انجام می دهند و نور امیدی هم برای مردم جهان است که دارند از آن یاد می گیرند.
چامسکی همچنین به سابقه ی ۵۰ سال دخالت آمریکا در ایران اشاره کرد و گفت که آمریکا نباید از وضعیت به وجود آمده در ایران بهره برداری کند. او همچنین حرکت اعتصاب غذاکنندگان را نمونه ای برای بقیه جهان به عنوان الگو عنوان کرد.
سپس بخش پرسش و پاسخ برگزار شد. در پرسشی از او خواسته شد که برای مبارزه برای حقوق بشر در ایران خط مشی خاصی پیشنهاد می کند. او پاسخ داد: وی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران که چه خط مشی خاصی برای این حرکت و مبارزه برای حقوق بشر در ایران با توجه به تجربههایتان در کشورهای مختلف پیشنهاد می کنید، گفت: «فکر نمیکنم هیچ قاعده خاصی وجود داشته باشد. اما اول از همه باید آگاهیها را افزایش داد. روشها در فضاها و مکانهای مختلف متفاوت هستند. برای مثال، من و رضا (براهنی) در مورد رژیم شاه به گونهای عمل میکردیم و بعدها به نوعی دیگر. روشها به مسیر حرکت و مکان آن بستگی دارد. در مورد ایران امروز نیز این ایرانیان داخل هستند که مسیر و اهدافشان را انتخاب می کنند. باید از آنها یاد گرفت.»
یکی دیگر از حاضران گفت حکومت ایران تحولات اخیر را به آمریکا نسبت میدهد مردم باید چه کنند؛ چامسکی گفت: «همان کاری که مردم ایران دارند انجام میدهند درست است. مردم در ایران نه میگذارند این نهضت منحرف شود و نه به این گونه اتهامات اعتنا میکنند.»
در حالی که همه مایل بودند که از حضور این اندیشمند بیشتر بهره مند شوند، ولی اعلام شد که ایشان باید به فرودگاه بروند.
چامسکی در میان تشویق و بدرقه ی گرم شرکت کنندگان در گردهمایی و البته اجبار به چند امضا برای دوستدارانش محل را ترک کرد.
باران شروع به بارش کرد و فرید شفیعی نوری با سه تارش در همان هوا شروع به نواختن کرد و یار دبستانی را خواند. چقدر صدایش و صدای سازش در آن باران سیل آسا آرامش بخش بود. خوب شد که باران آمد تا خیسی گونه ها دیده نشود.
جمعه ۲۴ جولای ۲۰۰۹- روز سوم و پایانی
حدود ظهر، پس از نوای ساز فرید که این بار نه در باران که در آفتاب سه تار می نواخت و می خواند، اکبر گنجی برنامه را آغاز کرد. او در آغاز با اشاره به حکومت موروثی در خاندان سلطنتی و سازگار نبودن آن با دمکراسی گفت: در ایران انتخابات شد و رژیم رای مردم را دزدید. اصلا این رای را نخوندند چون ساعت هفت، هشت بود که هنوز انتخابات ادامه داشت نوشتند که احمدی نژاد ۲۴میلیون رای آورده. خودم در خبرگزاری فارس خوندم که نوشت رای خاتمی شکست. بعد از آن مردم آمدند به صورت مسالمت آمیز در خیابان و بعد این رژیم به روی مردم اسلحه کشید و آنها را کشت و دستگیر و سرکوب کرد. ما برای چه اینجا جمع شدیم برای اعتراض به همین رژیم سرکوبگر، این رژیمی که دزد است و دروغ میگوید. و حالا که مردم در اروپا و آمریکا و کانادا و دنیا میان بیرون و میگن میخواهیم از مردم ایران حمایت کنیم و خواهان آزادی زندانیان سیاسی هستیم، یک گروه به جای اینکه بیایند بگویند ما با شما هم راه هستیم در این وضعیت، همه جا فقط و فقط به دنبال این هستند که این رو بدزدند و بگن این مال ماست. خوب این هم دزدیه. دمکراسی یعنی رژیم پلورالیستی، رژیم تکثرگرا در نظام دمکراسی همه آزادند تجمع خودشون رو داشته باشند. اگر بنده ۳۰ ساله که تو آمریکا هستم و هنوز این رو یاد نگرفتم پس چه جور میخوام وعده ی آزادی بدم. ما هیچ تجمعی رو نه تنها به هم نمی زنیم از هر نوع تجمعی هم دفاع می کنیم. هر گروهی، هر فکری آزاده که تبلیغ کنه خودشو و تجمع خودشو داشته باشه و ما از اینا دفاع میکنیم. اما یکی دو گروه هستن که هر کسی تجمعی میگذاره اونو به هم میزنن و میخوان بگن ما اینو برگزار کردیم این مطلقاً با دمکراسی سازگار نیست. ما از روز اول دوستانی که این بیانیه رو امضا کردند و از همه دعوت کردند که در این تجمع شرکت کنند، از روز اول گفتند ما هیچ پرچمی رو بالا نمیبریم. شما می بینید که هیچ پرچمی اینجا نیست. این برنامه یک برنامه ی حقوق بشری ست و میخواد سرکوب های جمهوری اسلامی را محکوم کنه و جالبه که یک تجربه ای من دارم از برلین تا امروز و آن اینه که هر جا یک گروهی برنامه ای میگذارند که با جمهوری اسلامی مبارزه کنند برخی گروه ها به جای اینکه بگویند ما هم میخواهیم با جمهوری اسلامی مبارزه کنیم اینها میان با آن گروهی مبارزه میکنن که علیه جمهوری اسلامی دارن مبارزه میکنن. شما ببینید میگن ما اومدیم اینجا برای تثبیت جمهوری اسلامی واقعا این شرم آوره و خنده آوره چون وقتی من می بینم دوستانی اینجا هستند که در دهه ی شصت در زندان های جمهوری اسلامی بودند و شکنجه شدند و بعضی از این دوستان چپ و مارکسیست هستند، جمهوری اسلامی که زده هزاران نفر از این چپ ها را نابود و سرکوب کرده بعد ما بیاییم بگیم اینا برای تقویت جمهوری اسلامی هستند، اسم این دمکراسی ست؟ اسم این آزادی ست؟
گنجی افزود: یک نکته را هم میگم و مطمئنم نظر دوستانی که بیانیه را امضا کردند هم همین است. ببینید ما استقلال داریم نه وابسته به رژیم جمهوری اسلامی هستیم و نه به دولت آمریکا این باید روشن بشه. یک عده نشستند اینجا و به دولت آمریکا میگن شما برید ایران را بمباران کنید و حکومت را تحویل ما بدهید. این که اسمش مبارزه نیست، اگر کسی میخواد مبارزه کنه و تغییر رژیم بده باید بلند بشه بره تهران و بجنگه و اینو بهش میگن مبارزه و ما هم ازش پشتیبانی میکنیم ولی این که شما بشینید تو واشنگتن و لس آنجلس و خواهش و تمنا کنید از دولت آمریکا که برید آنجا را بمباران کنید، کجای این مبارزه است. این دشمنی با ایران است. دشمنی با مردم ایران است. کسی که میگه برید ایران را بمباران کنید میفهمه چی میگه. میگه شما برید تمام تاسیسات زیربنایی یک مملکت را بزنید درب و داغون کنید و این میشه مبارزه با جمهوری اسلامی. مگه ما تجربه ی عراق رو نداریم. عراقی که شما امروز می بینید مال این جنگ آخر نبود بلکه ده سال تحریم اقتصادی عراق رو به این روز کشوند. ما با تحریم موافقیم ولی اینکه بگیم سران جمهوری اسلامی را براشون کیفرخواست تشکیل بدید و به محاکمه بکشید. ما موافق این هستیم. و به محض اینکه یکی از سردمداران رژیم به خارج کشور آمد بگیرید بازداشت کنید. من دیروز اینجا با دمکراسی نا مصاحبه داشتم دو نکته بهشون گفتم، اینکه دو سال پیش در ژنو حقوق بشر سازمان ملل اجلاس داشت، از ایران آقای سعید مرتضوی به عنوان نماینده رفت آنجا واقعا این ننگ بود که او نماینده حقوق بشر ایران بود. دو هفته پیش در قرقیزستان اجلاس حقوق بشر بود نماینده ایران آقای مصطفی پورمحمدی رفته، این یکی از مسئولان رده بالای اعدام های تابستان ۶۷ بوده شما کتاب خاطرات آقای منتظری رو بخونید نوشته من فشار می آوردم که این کارها را نکنید ولی آقای محسنی اژه ای و پورمحمدی میگفتن شما بگذارید ۷۰۰، ۸۰۰ تا دیگه از اینها رو اعدام کنیم کار تموم میشه و این به عنوان نماینده حقوق بشر جمهوری اسلامی میره این ننگه نه برای ما برای سازمان های حقوق بشر .
ما با سرکوب مخالفیم. با این حکومت هم مخالفیم. مسئله ی ما گذار مسالمت آمیز است ولی این کار را ما مردم ایران باید انجام بدیم نه دولت آمریکا.
بعد از سخنان اکبر گنجی، نوبت به دکتر حسین کمالی رسید. او با شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد، از پرده ای که روز پیش برپا بود و به دلیل باد و باران در روز سوم جمع شده بود، یاد کرد و گفت امیدوارم اسامی روی آن را خوانده باشید. او افزود، سال پیش که به ایران رفته بودم در خانه ای میهمان بودم که ۳۵ نفر آنجا بودند، امروز تمام آنها در زندان هستند و من اینجا هستم. استاد امیرارجمند، اولین استاد حقوق بشر زندانی ست. و گردهمایی امروز ما حقوق بشری ست برای اعتراض به نقض مستمر حقوق بشر در ایران.
سخنران بعدی خانم فاطمه حقیقت جو، نماینده مجلس ششم بود. او گفت: تنها خواست مردم بعد از ۲۲ خرداد این بود که "رای من کجاست". من دیروز ویدیوی مادر سهراب را می دیدم و بسیار متاسف شدم که میگفت گناه فرزند من چه بود، جز اینکه فرزند من به موسوی رای داده و چون به او رای داده باید کشته بشه. ایرانی هایی که کشته شدند میگفتند رای ما کجاست. لابد شنیده اید که در جنوب تهران در سردخانه ای وقتی برادر سهراب مراجعه میکنه، آلبوم عکس صدها شهید را در مقابلش قرار میدن که ببینه که عزیزشون کدوم است.
او در ادامه با اشاره به فضای شدیداً نظامی ـ امنیتی که در حال حاضر در ایران حاکم است، به مشروعیت خامنه ای اشاره کرد و گفت: خطیب نماز جمعه ی تهران گفته چرا رهبری فصل الخطاب نیست؟ معلوم است که ایشان نباید فصل الخطاب باشه وقتی رهبری کودتا به عهده خود او هست. رهبری میتواند فصل الخطاب باشه که برآیند دیدگاه های کل مردم باشه
نه اینکه بر ضد مردم خودش عمل کنه. از ابتدا تئوری اینها این بود که با رعب و زور به جلو بروند و چیزی هم جز این بلد نیستند.
سخنران بعد، آقای طاهر احمدزاده مبارز مسلمان بود که دو فرزندش (مسعود و مجید) از پایه گذاران سازمان چریک های فدایی خلق بودند و در زمان رژیم پهلوی کشته شدند و فرزند دیگرش در سال ۶۰ در رژیم جمهوری اسلامی اعدام شد. او خود از دوستان نزدیک شریعتی و آیت الله طالقانی بود که هم در نظام شاه و هم جمهوری اسلامی سالها در زندان بوده. او سخنانش را با شعرهایی از مولانا، حافظ، ملک الشعرا بهار و آیه های قرآن همراه کرد.
دختر ایشان هم پس از پدرش به کوتاهی سخنانی گفت و از خاطراتش از مبارزات زمان شاه و ساواک گفت و مقایسه ای با امروز که هر روز جسد یک جوانی را تحویل میدهند. او گفت، حداقل آن زمان جوانانی که در ساواک و زیر شکنجه کشته می شدند مبارزه ی مسلحانه ای را شروع کرده بودند، ولی این جوانها که مبارزه ی مسلحانه نکرده بودند، اینها فقط رای خودشان را می خواستند.
نفر بعد دکتر آرش نراقی استاد فلسفه بود که گفت می خواهد از دیدگاه طرف مقابل که ما امروز منتقد آن هستیم به مسائل نگاه کند و آن را بشناسد. او افزود: موضعی که امروز احمدی نژاد رسما نمایندگی می کند و رهبر ایران همچنین، دیدگاهی با سابقه است. دیدگاه دیکتاتور مصلح که هانتینگتون هم از آن دفاع می کرد، یعنی برای تأمین معیشت مردم، آزادی آنها را قربانی کرد. این دیدگاه با ظرافت از تقدم امنیت بر آزادی سخن میگوید و نه تقدم حق امنیت و حق آزادی. و این زبان حق گریز دلیلی دارد. برای اینکه یک دیکتاتور مصلح ممکن است بتواند امنیت و معیشت مردم را تامین کند، گرچه ما میدانیم دولتی که با این کودتای اخیر عزم اداره دوباره ی مملکت را دارد، در تأمین امنیت و معیشت هم ناتوان بوده است، ولی بنا را بر این بگذاریم که در ادعای خود صالح هستند. تامین امنیت و معیشت مطلقا به معنای تأمین حق امنیت و حق معیشت نیست، چرا؟ برای اینکه ممکن است دیکتاتور صالح این ها را تامین کند ولی بهره مند شدن از اینها تابع لطف سلطان است، یعنی هر وقت کسی که در مسند است تصمیم بگیرد این متاع را در اختیار مردم بگذارد ، میگذارد و اگر خواست بگیرد، می گیرد. به بیان دیگر مردم طفیلی لطف حاکمان خواهند شد. ولی وقتی حرف از حق امنیت و حق معیشت شد، معنی اش این است که من گردن فرازانه حقوق خود را مطالبه میکنم و تو مامور منی و موظفی در خدمت من قرار گیری. این روحیه ی مردم سالارانه است که مدافع حق امنیت و حق معیشت است.
در ادامه نوبت به دکتر نیره توحیدی استاد دانشگاه کالیفرنیا رسید. ایشان سخنانش را به انگلیسی ارائه داد و به نقش زنان در جنبش دمکراسی خواهی در ایران پرداخت.
او به سابقه ی مبارزاتی زنان اشاره کرد و گفت: حضور انبوه زنان در دوران انتخابات، پیش و پس از آن، جلب توجه رسانه های غربی را کرده. حتی این حرکت زنان روی زنان منطقه مثل مصر و ترکیه و … تاثیر گذاشته است.
دکتر توحیدی به تفاوت های حضور زنان در انقلاب سال ۵۷ و جنبش حاضر اشاره کرد و گفت، پس از سی سال هزاران هزار زن به خیابان ها آمدند بدون اینکه جدا باشند از مردان، یا از پشت سر آنان بیایند، گاه حتی در خط تقدم بودند. آنها آمدند دوشادوش مردان و برای حقوق خود مبارزه کردند.
آنها از همه تیپی بودند، از طبقات متوسط و جنوب شهر و طبقات مرفه، نه آن گونه که احمدی نژاد می گوید سوسول های شمال شهر. بعضی ها کاملا محجبه و بعضی نه. بعضی با ظاهری سکولار و بعضی با ظاهری مذهبی. بسیار متنوع. برای ما بسیار دردآور است که بعضی از چپ ها مثل جیمز پتراس جنبش مردم ما را محدود می کنند به یک عده مردم طبقات مرفه غرب گرا شمال شهر تهران، این برخوردی اورینتالیستی با جنبش ماست. آنها فکر میکنند که مردم ما قادر به مطالبه ی حقوق مدنی خود نیستند و فقط به فکر مسائل اقتصادی هستند. آنها میگویند اینها مسلمان هستند و به دمکراسی و حقوق مدنی اهمیتی نمی دهند.
دکتر توحیدی با "نه" بلندی به اینگونه تفکر گفت: مسائل اقتصادی مهم است، مسائل امور خارجه هم مهم است، ولی ایرانی ها به حقوق مدنی، شأن و حرمت خود و نقض حقوق بشر که از سوی دولت اعمال میشود، حساس اند.
سخنران بعد، عبدی کلانتری روزنامه نگار و نویسنده ساکن نیویورک بود.
"نکتهی اصلی صحبت چنددقیقه ای من در اینجا، این آرزو و این خوش بینی است که جنبش بزرگ سبز می تواند تبدیل بشود به جنبشی برای تأسیس یک جمهوری واقعی. اگر نه همین لحظه، همین امروز، ولی با توجه به آنچه طی هفته های اخیر دیدیم و گستره و عمق این جنبش، قطعا دیگر ما از محدودهی دور باطل رقابت های خودی ها در بالا ــ در چارچوب نظامی که اساساً و به طور بنیادی بر تبعیض بناشده ــ داریم عبور می کنیم. این امید من بر اساس دو ملاحظه است: یکی اینکه ریشه بحران فعلی در ناسازگاری اصل جمهوریت با نهاد ولایت است و نهادهای غیرمنتخب دیگر. و دوم اینکه، تا زمانی که قدرت واقعی در دست این نهادهای غیرمنتخب و ضدجمهوریت باشد، هر امتیازی که ما امروز بگیریم، هر مصالحه ای که امروز حاکمان به آن تن بدهند، فردا می توانند از ما پس بگیرند. کما اینکه در گذشته هم بارها این کار را کرده اند."
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: البته من هم مثل هرآدم واقع بینی متوجه محدودیت های لحظهی فعلی هستم. جنبش مدنی مردم ضعیف و بی سازمان و بی دفاع است. دهها هزار گراز امنیتی و مسلح بوی خون به مشام شان خورده و منتظر فرصت نشسته اند. رهبری جنبش مدنی از حلقهی «خودی ها» است و ناخواسته به این موقعیت پرتاب شده؛ در این شرایط باید از هر امکان، از هرکمک ناچیز از بالا، از هر اختلاف کوچک سود گرفت تا بشود امتیازی به دست آورد و یک گام هم شده جلو رفت. آزادی چند رسانه، آزادی زندانیان، و از این قبیل.
این که جنبش سبز در لحظهی حاضر در میان حاکمیت متحدانی دارد هم امتیاز آن محسوب می شود و هم (اگر کمی به آینده فکر کنیم) محدودیت آن را نشان می دهد. به همان اندازه که جنبش به بلوغ بیشتر می رسد و خواسته هایش مشخص تر می شود، باید کمتر به زد و بندهای بالایی ها و سازش های پشت پردهی «خودی ها» اتکاء داشته باشد. اگر جنبش سبز را ما با جنبش های بزرگ حقوق مدنی در آمریکا و آفریقای جنوبی و هند مقایسه می کنیم، رهبری آن هم باید انسانهایی در شمار مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا باشند. به نظر من این جنبش نمی تواند مدافع اصل جمهوریت باقی بماند اما رهبری آن در آینده، در هرموقعیت بحرانی، مجبور باشد برود کفش هایش را در بیاورد و پشت سر این فقیه و آن آیت الله دولا راست شود و نماز بگذارد….
دکتر محمد برقعی طی سخنانی از سی سال دروغ و دزدی حکومت گفت و اشاره کرد: اینها فقط رای های ما رو ندزدیدند، بلکه ارزش های ما را هم دزدیدند. ارزش هایی که متعلق به گروه دیگری بوده، یعنی عدالت اجتماعی، آزادی، استقلال و عدم وابستگی را مال خود کردند. مثل آنکه می گویند من می نویسم موسوی درمیاد احمدی نژاد، ما داد میزنیم برای عدالت، او میگه من عدالت می خوام. ما داد میزنیم برای استقلال، او میگه استقلال میخوام. ما میگیم آقا عملی که تو داری میکنی کشور رو وابسته میکنه، اون میگه شما وابسته اید.
دکتر برقعی افزود: یکی از زیباترین مناظر را من دیروز اینجا دیدم وقتی که باران می آمد و هوا سرد هم بود، ۴۰، ۵۰ جوان زیر باران اکثرا هم خیس شده بودند داشتند شعارهای عدالت خواهانه شان را می دادند و سرود می خواندند که همه دم از استقلال و آزادی و سازندگی جامعه می زد. یکی به من گفت ببین این سرودهایی که بچه ها میخونن قبلا مال چریک های فدایی بوده انگار یک آشتی بین اینها برقرار شده، گفتم مشکل این است که این بیست، سی سال چنان ذهن ها رو قاطی کرده اند که همه فکر میکنن که این تنگ نظری و یک بعدی بودن ویژگی جامعه است، در حالی که شما صبح دیدید که طاهر آقا (احمدزاده) جز قرآن چیزی نمی خواند، تمام عمرش در فضای مذهبی بوده و با شریعتی و نزدیک ترین یار آقای طالقانی، ایشون دو تا از بچه هاش تئوریسین های چریک های فدایی خلق بودند(مسعود و مجید) که زمان شاه اعدام شدند و پسر دیگرش هم چپ بود که در این رژیم اعدام شد و دخترش هم که فراریه چپ است. طاهرآقا اینطور نیست که چپ را تحمل کنه بلکه معتقد است که اینها مسلمان واقعی هستند و وقتی من این خصلت او را تقدیر میکنم میگه، اینو من نمیگم قرآن به من اینو میگه. این فرهنگ ما بوده که از ما دزدیدن.
علی اکبر موسوی خوئینی ها نماینده مردم تهران در مجلس ششم، در سخنانی گفت، من چون در حال حاضر در خارج کشور هستم به هیچ وجه به خودم اجازه نمیدم برای هموطنانم که در داخل مبارزه میکنند تعیین شیوه و روش کنم. فقط برای هموطنان خارج کشور نظراتم را می گویم.
ما ایرانی ها در خارج کشور نباید اجازه بدیم که حکامی که در داخل خون هموطنان ما رو ریختند و آنها را بازداشت کرده اند، خواب و آرامش داشته باشند حتی برای یک ساعت. بیایید با هم هم پیمان بشیم و انرژی ها را متمرکز کنیم و همسو باهم با احترام به اختلاف سلیقه ها، خواسته های داخل کشور را حمایت کنیم و آنها را تنها نگذاریم.
دکتر علی رضایی از دانشگاه کلگری گفت: تنها دلیلی که اینجا هستم ادای احترام به تمام افرادی ست که دیروز لیست آنها پشت سر ما بود همه کسانی که بازداشت شده اند و همه ی کسانی که خونشان ریخته شده و نماد جنبش آزادیخواهی خواهند بود از این به بعد. اگر چنین جنبشی نبود من امروز اینجا نبودم و هیچکدام از ما اینجا نبودیم . ما دنباله روی جنبش داخل ایران هستیم. مرکز جنبش دمکراسی خواهی در ایران است. ما حداکثر کاری که میتوانیم بکنم این است که حمایت کنیم از این جنبش. مردم ایران هستند که تصمیم می گیرند درباره ی نوع حکومتشون، درباره ی نوع پرچمشون و اجازه نمیدن کسانی بیان و چیزی را که سمبل سیاسی گروه های معین است به ما تحمیل کنند و به ما اعلام کنند که ما باید با آنها هم هویت باشیم. پرچم کانادا را شما دیده اید با رفراندوم تصویب شده، پرچم دمکراتیک پرچمی ست که با رفراندوم تصویب میشه و کسی تحمیلش نمیکنه.
در این موقع حراجی برگزار شد. مانی مستوفی از جوانان پرتلاش داوطلب که همراه دوستانش در کار رتق و فتق برنامه بود، با مهارت این حراج را برگزار کرد. طی این حراج دو تابلوی نقاشی که آقای سهیل توکلی در همان محل ظرف این سه روز کشیده بود به مزایده گذاشته شد و طی یک پروسه ی هیجان انگیز مبلغ از ۵۰۰ دلار شروع شد و در نهایت آقای اسماعیل رحیمی باستان شناس با رقم ۲۰۰۰ دلار برنده این مزایده شد. او گفت که هنر مدرن را دوست دارد و جمع آوری میکند.
سهیل توکلی گفت، که تم اصلی نقاشی هایش راهپیمایی های ایران است و ویژگی آن این است که زنان در آن حجاب ندارند.
تابلوی دوم را نیز به مبلغ ۲۰۰۰ دلار خانم هما سرشار، برنامه ساز و مجری تلویزیون از لس آنجلس خرید و طی کلام کوتاهی حمایت از مردم ایران را وظیفه ی خود دانست.
همچنین پویا علاقبند از تورنتو از برنامه "دوچرخه رانی برای حقوق بشر در ایران" گفت که فردا شنبه از مقابل مجلس انتاریو به سوی اتاوا حرکت خواهند کرد و با طی ۴۵۰ کیلومتر، طوماری را که سازمان عفو بین الملل برای آزادی زندانیان سیاسی ایران امضا جمع آوری کرده به سفارت ایران در اتاوا تحویل خواهند داد. او دلیلش را از رفتن با این گروه با این شعر سیاوش کسرایی "آری آری زندگی زیباست/ زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست/ ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست"، بیان کرد و گفت، می خواهیم به جنبش سبز ایران امید بدهیم و بگوییم تا آخر با آنها می ایستیم. پویا سپس تی شرتی که روی آن نوشته بود حقوق بشر و افراد برجسته ی حاضر در این گردهمایی آن را امضا کرده بودند، به حراج گذاشت. رقم این حراج از ۲۰۰ دلار شروع شد و کم کم بالا رفت و در بین شور و هیجان حاضران، فردی اعلام کرد که ۲۰۰۰ دلار خریدار است. آقای رضا بنایی این تی شرت را خرید و بعد از معرفی خود گفت این تی شرت به تورنتو برمیگرده چون من از تورنتو هستم و بعد شعار داد: زندانی سیاسی آزاد باید گردد و پس از چند بار شعار گفت: این کوچکترین کاری ست که ما می تونیم بکنیم.
پس از این برنامه ی پرهیجان، افراد شرکت کننده در اعتصاب غذا برای یک عکس دسته جمعی جمع شدند و همگی سرود "ای ایران" را خواندند.
در حاشیه:
ـ توماری برای امضا در گوشه ای روی میز گذاشته شده بود که خواست آن آزادی زندانیان سیاسی بود و تمام شرکت کنندگان در مراسم آن را امضا کردند.
ـ در حالی که انتظار آمدن آقای خوزه کازانوا نمی رفت، ایشان در این مراسم حضور یافت و فقط در چند کلمه همبستگی خود را با مردم ایران ابراز داشت و تومار مربوط به آزادی زندانیان سیاسی را امضا کرد.
ـ آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد از حضور اعتصاب کنندگان مطلع شده و در مورد خواست آنها پرس و جو کرده بود.
ـ سخنرانی روز سوم اکبر گنجی با اشاره به گروه بیست، سی نفره ای بود که با پرچم های عظیم شیروخورشید در آن سوی خیابان شعار می دادند و گاه تعدادی از آنها پرچم به دست به این سو می آمدند و داخل جمعیت می شدند که با اعتراض برخی افراد مواجه میشدند. پلیس نیویورک هم که طی دو روز اول با دستبندهای سبز از فاصله ای نزدیک نظاره گر مراسم بودند، حالا دیگر کاری برای انجام پیدا کرده بودند و در جر و بحث ها دخالت می کردند تا موضوع به تنش کشیده نشود.
گفتنی ست روز اول و دوم مراسم، فردی بسیار موقر و متین با یک پرچم کوچک شیروخورشید در آن سوی خیابان تنها ایستاده بود و بدون هیچ شعاری تمام مدت پرچمش را بر دست داشت. تعدادی از افراد این سو، که مایل نبودند او اینگونه تنها در آن سو بایستد میرفتند و از او می خواستند که به این سو بیاید و حرف ها را بشنود، شاید متوجه شود که این طرف هم مخالف او نیست ولی او تا پایان روز امتناع کرد ولی بالاخره شب او را به این طرف آوردند و تمامی حاضران در محوطه برای او دست زدند. جالب است که روز بعد که تعداد بیشتری پرچم به دست به آن سو آمدند، او پرچمش را به کنار گذاشت و به این سو آمد ولی از پیاده روی محوطه نظاره گر برنامه ها شد در حالی که یکی از مدال هایی که مراسم برای این مناسبت درست کرده بود و روی آن ها عبارات مختلفی مثل ایران، Free Iran، اعتصاب غذا و … وجود داشت، بر سینه زده بود.
ـ امضا کنندگان فراخوان اعتصاب غذا عبارت بودند از: عبدالعلی بازرگان، محمد برقعی، حسین بشیریه، علی بنوعزیزی، نیره توحیدی، فاطمه حقیقت جو، حمید دباشی، مصطفی رخ صفت، علی رضایی، احمد صدری، محمود صدری،کاظم علمداری، عبدی کلانتری، رضا فانی یزدی، نهضت فرنودی، منصور فرهنگ، احمد کریمی حکاک، حسین کمالی، مهرانگیز کار، اکبر گنجی، ابراهیم سلطانی، علی میر سپاسی، مجید محمدی، مهرداد مشایخی، آرش نراقی، شیرین نشاط، نادر هاشمی.
و حامیان آن: طاهر احمدزاده، یرواند آبراهامیان، ژانت آفارى، مهرزاد بروجردى، شهرنوش پارسى پور، عبدالکریم سروش، معصومه شفیعى، محسن قائم مقام، على قدسى، على کشتگر، محسن مخملباف، رضا معینى، موسوى خوئینى ها، محمد رضا نیکفر، سهیلا وحدتى، حسن یوسفى اشکورى که اکثر افراد امضاکننده و حامی در این برنامه حضور یافته بودند.
همچنین دکتر رضا براهنی، نوام چامسکی، کازانوا، و چند تن از هنرمندان بعدا حمایت خود را از این برنامه اعلام داشتند و در آن حضور یافتند.
برای دیدن عکس های بیشتر این مراسم به بخش گالری عکس شهروند در وب سایت شهروند مراجعه کنید و ویدیوهای موجود از این مراسم را نیز در بخش تازه ترین ویدیوها در وب سایت شهروند ببینید.