چندی ﭘیش شخصی به من مراجعه کرد که قصد داشت از همسرش جدا شود. ﭘس از قدری صحبت، معلوم شد که همسر این شخص بدون اطلاع او …


شهروند ۱۲۴۲  پنجشنبه ۱۳ آگوست  ۲۰۰۹


 

چندی ﭘیش شخصی به من مراجعه کرد که قصد داشت از همسرش جدا شود. ﭘس از قدری صحبت، معلوم شد که همسر این شخص بدون اطلاع او، مقدار هنگفتی ﭘول از بانک قرض کرده است. کاری که ما آن را خیانت مالی نام گذاری می کنیم. در نتیجه این خیانت، اعتماد و اطمینان در زندگی این دو نفرکاملا از بین رفته است. برخلاف تصور عامه که خیانت به همسر را فقط ارتباط  نامشروع جنسی تصور می کنند، خیانت به همسر و شریک زندگی می تواند در اشکال مختلفی ظاهر شود. آمار خیانت مالی در زندگی مشترک،  بالاتر از هرگونه خیانت دیگری است. وقتی اعتماد به همسر در امور مالی سلب شد، در تمام موارد دیگر نیز سلب می شود. عدم اعتماد به همسر مسئله بسیارمهمی است که در اغلب موارد به جدایی می انجامد. زمانی که دو نفر با هم ﭘیمان زناشویی یا زندگی مشترک می بندند، در تمام یا اکثر موارد به هم اطمینان می کنند. آنها به هم اعتماد می کنند که با شخص دیگری رابطه جنسی برقرار نمی کنند، اسرار یکدیگر را برای دیگران بازگو نمی کنند، تصمیمات بزرگ زندگیشان را با مشورت با یکدیگر می گیرند و امثال آن. اگر این اطمینان در آغاز زندگی مشترک وجود نداشته باشد یا دو طرفه نباشد، ﭘایه های آن زندگی متزلزل خواهد بود. این زندگی دوام زیادی نخواهد آورد مگر آن که اعتماد کافی بین طرفین ایجاد شود. اصولا اعتماد کردن به اشخاص غریبه کاری است که ما انسانها یا خیلی به آسانی آن را انجام می دهیم یا اصلا زیر بارش نمی رویم. برای مثال، زمانی که ما در خیابان هستیم، به رانندگان اتوموبیل ها اعتماد کامل داریم که همه آنها حواسشان به رانندگیشان است. که هیچ کدام از آنها ناگهان از خط خود خارج نمی شود و با ما برخورد نمی کند. با این که بارها و بارها خلاف آن به ما ثابت شده است، باز هم با خیال راحت و با اطمینان کامل به خیابان می رویم، اما زمانی که شخصی در منزل ما را می زند تا برای بچه های فقیر آفریقا ﭘول جمع کند، به هیچ وجه به او اعتماد نمی کنیم و به او ﭘولی نمی دهیم. برای ایجاد اعتماد باید دو ساختار سازنده وجود داشته باشد: تجربه و نیاز. تجربه ما نشان می دهد که در خیابانها تصادفات بی شماری اتفاق می افتد. اما چون نیاز به رفتن به خیابان داریم، ناچارا به رانندگان اتوموبیل ها اطمینان می کنیم. از طرفی، ما برحسب تجربه می دانیم که افراد زیادی در این جامعه هستند که قصد کلاه گذاشتن بر سر ما دارند و چون هیچ نیازی به کمک کردن به فقرای آفریقایی نداریم، نتیجه آن می شود که شخصی که برای جمع آوری کمک برای فقرای آفریقایی به در خانه ما آمده است، دست خالی می رود.

اعتمادی که برای آغاز یک زندگی مشترک لازم است نیز به همین ترتیب ایجاد می شود: براساس تجربه و نیاز. دوران معاشرت قبل ازدواج زمانی است که دو نفر به هم امتحان اعتماد می دهند و اگر هر دو در این امتحان موفق شوند، زندگی مشترک آغاز می شود. نیاز بودن با یک نفر و احتیاجات دیگر زندگی مانند مسائل مالی و خانوادگی هم در ایجاد یا عدم ایجاد اعتماد به طرف مقابل موثر است.

اعتماد چیزی نیست که یک شبه ایجاد شود، اما در عرض چند دقیقه می تواند برای همیشه از بین برود. در اغلب مواردی که اعتماد در زندگی مشترک از بین رفته است، شخص مقصر مسئله را ﭘیش ﭘا افتاده می شمارد. این شخص عدم اطمینان همسرش را کدورتی ناچیز می شمارد که امیدوار است مانند کدورت های دیگر به مرور زمان رفع شود. غافل از این که سلب اعتماد کدورتی نیست که با مرور زمان و عذرخواهی یا خرید هدیه رفع شود. اما موضوع آن قدرها هم ناامید کننده نیست. کسب مجدد اعتماد فرمول ساده ای دارد. اگر اشتباه شما باعث شده است که اعتماد شریک زندگی خود یا هرکس دیگری را ازدست بدهید و مایل هستید که این اعتماد را دوباره به دست بیاورید، دستور زیر را به کار ببرید: به هر طریقی که می دانید به طرف خود نشان دهید که می دانید عمل شما چقدر به او ضربه زده است. هیچ عمل جبرانی مانند خریدن هدیه های گران قیمت به اندازه اقرار به اشتباه، درکسب مجدد اعتماد موثر نیست. اگر درطرف دیگر قضیه واقع شده اید و اعتمادتان به شریک زندگیتان سلب شده است، برای شما هم جای امیدواری وجود دارد. قبل ازهرچیز، مهم ترین موردی که باید به آن توجه کنید این است که شما مقصر عدم اعتمادی که ایجاد شده است نیستید. به همین ترتیب، این وظیفه شما نیست که اعتماد از دست رفته را مجددا ایجاد کنید. شریک زندگی شما اعتماد و اطمینان شما را از دست داده است و خودش باید در راه به دست آوردن دوباره آن تلاش کند. اگر مایل هستید که در این راه به او کمک کنید، به او یادآوری کنید که به هرطریقی که خود می داند به شما نشان دهد که به ضربه ای که به شما وارد کرده است واقف است. این شما هستید که در نهایت باید تصمیم بگیرید که آیا می توانید دوباره به او اعتماد کنید یا خیر. برای رسیدن به ﭘاسخ این سئوال به احساس خود رجوع کنید. همان طورکه در مقالات گذشته عنوان شد، احساسات ما بهترین و صادق ترین دوستان ما در زندگیمان هستند. اگراحساس خوبی نسبت به اعتماد کردن دوباره ندارید، به این زنگ خطرگوش کنید. و اگر برعکس، با تمام وجود مایل به بخشش و ساختن دوباره زندگی مشترک خود هستید، مطمئناً راه درست همین است. اگر در میان راه مانده اید و هیچ راهی به نظر درست نمی رسد، صبور باشید. به شما اطمینان می دهم که با گذشت زمان احساس درست را خواهید داشت و ﭘاسخ درست را خواهید یافت.


 

سئوالات خود را برای من ارسال کنید:


 

shahrzad.therapy@gmail.com

شهرزاد شهریاری

BSc.Psych, MSW, RSW

لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو

فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو

عضو کالج و انجمن مددکاران انتاریو به شماره ثبت: ۸۱۶۷۸۱