ترجمه‌: حمید پرنیان

«بی» شبیه بچه‌ای است که انگار توی زمین بازی باشد؛ با شادابیِ و لذتی واگیردار که فقط توی بچه‌های در حال بازی می‌توان سراغ گرفت، از این سر تخت به آن سر تخت جست می‌زند. انرژی‌اش واگیردار است، خوشیِ فراغ‌بال و صمیمانه‌اش بر کلِ سالن نمایش پاشیده می‌شود، و لبخندِ چَپَکی و چهره‌ی شیطنت‌آمیزی دارد که به دلِ مخاطب می‌نشیند.

بهاره یراقی

بهاره یراقی

اما شخصیت «بی» (در نمایشی با همین عنوان، نوشته‌ی مایک گوردن) که بهاره یراقی آن را ایفا می‌کند، بچه نیست؛ زنی است تقریبا سی‌ساله، که از بیماری زمین‌گیرکننده‌ای رنج می‌برد.

در حالی‌که نمایش با پرسش‌های دشواری درباره‌ی بیماری و خودکشی با کمکِ دیگران دست به گریبان است، اما بیش‌تر تاملی است درباره‌ی نیروی سرشار از زندگی (حتی در سخت‌ترین شرایط) تا بیماری و اخلاق.

این نمایش که بر محور بسترِ بیماریِ «بی» می‌چرخد، ما را به تماشای روابطی می‌نشاند که «بی» با مادرِ عبوس‌اش و «رِی» (پرستار خوش‌مشربی که «قطعا همجنسگرا نیست») دارد. این نمایش نشان می‌دهد که خوشی و لذتِ حسی و زیبایی چگونه حتی در تاریک‌ترین لحظه‌های زندگی نیز راه خود را باز می‌کنند و ما را پیدا می‌کنند. «بی»، با این‌که نمی‌تواند از بسترِ بیماری‌اش بیرون بیاید، با «رِی» آشنا می‌شود و با کمک اوست که از طریق موسیقی و نمایش و سکس تجربه‌های تازه‌ای وارد دنیای «بی» می‌شود.

یراقی که وزنه‌ی این نمایش است، درست مثل شخصیت «بی»، جذاب و بانمک است و تلخ و پرتکاپو؛ نوسانی همیشگی بین زنی که در پرتگاهِ مرگ با دردهای باورنکردنیِ جسمی و روحی دست و پنجه نرم می‌کند و زنِ جوانی که تشنه‌ی تمامِ تجربه‌های تازه‌ای است که زندگی برایش به ارمغان می‌آورد.

یراقی از زمانی می‌گوید که داشته خود را آماده‌ی نقش می‌کرده، که اوایل کمی نگران فعالیت‌های جسمی‌ای بوده که الکساندر لوکاک (کارگردان) برای این نقش در نظر داشته بود.

بهاره یراقی در صحنه ای از نمایش

بهاره یراقی در صحنه ای از نمایش

«وقتی اولین‌بار الکساندر را دیدم، آسیب دیده بودم. او تاکید داشت که شخصیت بی باید فعالیتِ جسمیِ زیادی داشته باشد، من عصبی شده بودم که نکند این آسیب‌دیدگی‌ام نگذارد تا نقش را همان‌جور که الکساندر می‌خواهد در بیاورم، اما چون دیدِ الکساندر را بسیار دوست داشتم، سخت کار کردم و سه ماه تمرین کردم تا آماده‌تر شدم و نقش را بازی کردم».

نحوه‌ی اجرای جسمی «بی» توسط یراقی، قلبِ تجربه‌ی این نمایش است؛ جست و خیزی که «بی» می‌کند هم نشان‌دهنده‌ی عوارضی است که بیماری بر بدنِ او به جا گذاشته و هم‌چنین نشان‌دهنده‌ی نیرو و انرژیِ روحِ اوست که با این نمایشِ جسمی[۱] به روی صحنه می‌آید.

این نمایش که محصول شرکت «Actors Repertory» است، موفق می‌شود تجربه‌ی نمایشیِ شگفت‌انگیزی برای مخاطب ارائه کند که هم خنده به لب می‌آورد و هم اشک به چشم و هم باعث تفکر و تامل می‌شود. این نمایش سه‌نفره (برندن مک‌مورتی-هاولت و دبراه دریکفورد) اجراهایی قوی دارد که مخاطب را با خط داستان همراه می‌کند؛ همکاری بین این سه نفر خیره‌کننده است.

یراقی می‌گوید جدای از ستایش‌های انتقادی‌ای که «بی» به خود جلب کرده و امتیازبندی چهارستاره‌ای که از مجله‌ی «NOW» دریافت کرده، مخاطب هم بازخورد مثبتی به این نمایش داشته و واکنش‌ها به این نمایش بسیار خوب بوده است.

«فوق‌العاده است که مردم واکنش خیلی خوبی به این نمایش داشتند. این‌ها بیش‌ترین بازخوردی بوده که تا حالا درباره‌ی یک نمایش گرفته بودم؛ غریبه‌ها می‌آمدند و می‌گفتند که چه‌طور تحت تاثیر قرار گرفته‌اند. بین ما خیلی‌ها هستند که دوست یا آشنایی دارند که در همین وضعیت مشابه بیماری یا ناتوانی است. اغلب بسیار سخت می‌شود که درباره‌ی این موضوع حرف زد اما وقتی مردم نمایش را می‌بینند، می‌آیند و سرگذشت‌های شخصی‌شان را می‌گویند».

«بی» تا یک‌شنبه ۲۶ می روی صحنه «Factory Theatre» تورنتو بود.

با بهاره یراقی آشنا شویم:

یراقی نسبتا در عرصه‌ی نمایش تازه‌کار است، اما با بازی نقش‌های دشوار بیگانه نیست. از وقتی از کالج برنامه‌ی نمایش هامبر چند سال پیش دانش‌آموخته شد، در کارِ چندرسانه‌ای ستاره دل‌زنده با عنوان «زادگاه» و محصولِ تولیداتِ «Godot Art» حضور داشته است، که بخشی از جشنواره‌ی حاشیه‌ی ونکوور و جشنواره‌ی موسیقی جهان کوچک تورنتو بود.

نقشِ یراقی در «زادگاه»، تقریبا شبیه به «بی» بود و نمایشی جسمی که لازم بود یراقی از حرکت‌های رقص‌مانند استفاده کند تا موضوعاتِ تبعید و تعلق را نشان دهد. «زادگاه» نامزد جایزه‌ی دورا در سال ۲۰۱۱ شد.

در ۲۰۱۲ یراقی در کار «پَس موهای» با عنوان «زندانیِ تهران» (بر اساس کتاب خاطرات ماریا نعمت با همین عنوان) مشارکت داشت.

«داستان این نمایش خیلی با وطن نزدیک بود و به من اجازه می‌داد تا درباره‌ی ریشه‌های ایرانی‌ام و وضعیتِ سیاسیِ آن فکر کنم».

یراقی هم‌چنین در اولین اجرای کاناداییِ «بادبادک‌باز» (محصول تئاتر کلگری و سیتادل تئاتر) نیز بازی کرده است.

بیش‌تر تمرکز یراقی هم‌اکنون بر شرکت «Actors Repertory» است که شرکتی نمایشی است و نمایش «بی» را روی صحنه دارد. «ما شرکت کوچکی هستیم و رسالت‌مان این است که داستان‌های بین‌المللی را روی صحنه بیاوریم».

یراقی وقتی از این می‌گوید که چه‌طور وارد صحنه‌های نمایشی کانادا شده است، از سهیل پارسا (کارگردان/نویسنده و برنده‌ی جایزه‌ی دورا) یاد می‌کند که از شرکت «Modern Times Stage» است.

«قبل از این‌که با هامبر شروع به کار کنم، سهیل مرا دعوت کرد تا نقشی در کارِ اصیلِ «حلاج» در مرکز هنرهای نمایشی ریچموندهیل داشته باشم. سهیل حمایت زیادی از کار من کرد، از این‌که به من باور داشت سپاسگزارش هستم».

یراقی در ماه آگوست قرار است در کار گراهام ایسادور با عنوان «من خیلی دور هستم» که بخشی از جشنواره‌ی نمایشی «SummerWorks» است بازی کند. «خیلی هیجان‌زده هستم که کارم را در این پروژه‌ی نوآورانه شروع کنم. کارکردن با نمایش‌هایی که جسمی و چندرسانه‌ای هستند را واقعا دوست دارم».

برای اطلاعاتِ بیش‌تر درباره‌ی «بی» به این نشانی بروید:

http://arcstage.wordpress.com/

پانوشت:

۱. گونه‌ای از نمایش که برای تعریف داستان عمدتا از جسم استفاده می‌کند و بَعد ذهن.