ولایت مطلقه فقیه در دام خود کرده هایش گرفتار شده و مانند روباه مکّاری که به تله افتاده، هر حرکتی که برای رهایی می کند فشار قیدهای تله بیشتر می شود.
شهروند ۱۲۴۶ پنجشنبه ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹
ولایت مطلقه فقیه در دام خود کرده هایش گرفتار شده و مانند روباه مکّاری که به تله افتاده، هر حرکتی که برای رهایی می کند فشار قیدهای تله بیشتر می شود. بنابر خصلت ذاتی، نمی تواند دست از مکر و حیله بردارد و همین ها باعث می شوند که قیدها بیشتر پیکر علیل و نحیف اش را بفشارند!
نگاهی به رویدادهای سه ماه گذشته بیاندازید: در نیمه خرداد ـ چند روز پیش از پایان پرده آخر نمایش انتخابات ـ رژیم مانند کارگردان بزرگی که نمایش اش در یک جشنواره بزرگ بین المللی در شرف دریافت مهم ترین جایزه است، سرمست از شعف و غرور بود. از حق هم نباید گذشت که نمایش را بسیار خوب و ماهرانه کارگردانی و اجرا کرده و علاوه بر چهل میلیون تماشاگر داخلی، بیش از ششصد خبرنگار را نیز از سراسر دنیا به میدان آورده بود تا خبر پیروزی خیره کننده اش را به تمام دنیا مخابره کنند و شکوه و اقتدار نظام مردم سالار دینی را در چهارگوشه عالم به نمایش بگذارند!
چه شد که ظرف چند روز یکباره ورق برگشت و کارگردان موفّقِ در حال دریافتِ بزرگترین جایزه را به موجود مفلوک، پریشان، سردرگم و درمانده ای تبدیل کرد که از فردای خود نیز بیمناک است؟!
براستی چه شد؟ یعنی آن صحنه آخر آنقدر اهمیت داشت که کارگردان با اشتباه در نحوه اجرای آن، نه تنها کل نمایش، بلکه حتی موجودیت خود و بازیگران را نیز زیر سئوال ببرد؟!
این پرسشی است که احتمالا این روزها ولی مطلقه فقیه با تلخکامی از خود می کند و برایش پاسخی نمی یابد. در حالی که به خوبی می داند آب رفته را هرگز نمی توان به جوی باز آورد.
آن اشتباه به ظاهر کوچک، سرآغاز سیلی از اشتباهات بزرگ و بزرگتر شد. در میان رویدادهای این سه ماه، حتی یک رخداد یا اقدام کوچک نیز نمی توان یافت که باد مختصری در بادبان کشتی درهم شکسته ولایت مطلقه فقیه انداخته و آن را گامی به سوی ساحل نجات نزدیک کرده باشد.
به عکس، همه اقدامات، تدابیر و ترفندها به ضد خود تبدیل شده و غرق شدن در گرداب خودساخته را اجتناب ناپذیر ساخته و موجب شده اند تا رهبر سابقا معظم تعادل بندبازانه و به همراه آن اعتماد به نفس اش را از دست بدهد. به ماجرای قتل فجیع و جنایتکارانه ندا نگاه کنید: ابتدا گفته شد خبرنگار بی بی سی پول داده بود او را بکشند تا بتواند از صحنه قتل فیلم بگیرد! چند روز بعد برای دکتر آرش حجازی، پزشکی که شاهد صحنه قتل بود و شهادت داد که مردم بسیجی قاتل ندا را دستگیر و کارت هویت او را گرفته بودند، حکم جلب بین المللی صادر کرد و وقتی که یخ این کار هم نگرفت، نامزد ندا را به زندان انداخت تا زیر شکنجه از او اعتراف بگیرد که ندا را مجاهدین خلق کشته اند!
فرض محال، محال نیست. فرض کنیم که ادعای مقامات امنیت خانه ولی مطلقه فقیه در مورد قتل ندا درست باشد ـ که حتما نیست ـ ، آیا هیچ موجود برخوردار از حداقل خرد متعارف، موضوعی که مدت زمانی بر آن گذشته ـ و این همه به زیانش عمل کرده ـ را عامداً دوباره زنده می کند و سرزبان ها می اندازد؟!
در موارد دیگر نیز عملکرد بهتر از این نیست. در تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی، محاکمه های فرمایشی استالینی، شکنجه گاه کهریزک و… عملکرد همواره چنان بوده ـ و هست ـ که گویی ولایت مطلقه فقیه تعمد دارد خود را از این نیز که هست رسواتر و بی آبروتر سازد!
تعادل که از دست برود، نتیجه اش جز سقوط و با سر زمین خوردن نیست. اما، بین از دست دادن تعادل و با سر زمین خوردن، مرحله دیگری نیز وجود دارد و آن سکندری خوردن است. این همان مرحله ای ست که این روزها حکومت آخوندی در آن بسر می برد. هر روز می توان نمونه هایی از این سکندری خوردن ها را در رفتار حکومت دید. حکومتی که در قانون اساسی اش حکومت نظامی ممنوع و راه پیمایی مسالمت آمیز آزاد است، کارش به جایی رسیده که نه تنها حکومت نظامی اعلام نشده برقرار کرده، بلکه حتی از سایه خود نیز تا حدی می ترسد که جلو برگزاری مراسمی که فلسفه وجودی و سرقفلی دکانش است را نیز می گیرد:
ـ به گزارش یکشنبه ۱۵ شهریور تارنمای "بالاترین" : «روابط عمومی حرم امام خمینی طی اطلاعیه ای از عدم برگزاری مراسم امسال شب های احیا در حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی خبر داد. علت این امر وجود مشکلاتی در حرم عنوان شده است». قرار بود در این مراسم سید محمد خاتمی سخنرانی کند. محمد هاشمی، برادر علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در این مورد می گوید: «در جامعه ای که امام و حرم امام مصونیت ندارد، معلوم نیست انقلاب به کجا می رود». به گزارش تارنمای "نوروز": «یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، دلیل لغو مراسم شب های احیا در مرقد امام را فشار شورای عالی امنیت ملی به تولیت حرم (سید حسن خمینی) اعلام کرد». تارنمای "پارلمان نیوز" هم گزارش داد که حجت الاسلام حسین هاشمیان، رییس فراکسیون خط امام مجلس، گفته است: «به خاطر فشارهایی که عده ای اوباش می آورند، یاران امام از جمله ناطق نوری و خاتمی نمی توانند در حرم امام در شب های احیا سخنرانی کنند»!
ـ تارنمای "نوروز" در گزارشی دیگر می نویسد: «به دنبال اقدام خانواده مرحوم آیت الله طالقانی که به روال همه ساله درصدد برگزاری مراسم سالروز درگذشت آن عالم مجاهد برآمده بودند، مقامات امنیتی طی تماسی با مسئولان موسسه حسینیه ارشاد، با برگزاری این مراسم مخالفت کردند. بر این اساس، برنامه تدارک دیده شده برای روز چهارشنبه در حسینیه ارشاد لغو می شود»!
ـ «محمد عیدیان، رییس ستاد برگزاری نماز عید شهرداری تهران، روز شنبه ۱۴ شهریور به خبرگزاری رسمی دولت گفت که به دلیل در جریان بودن عملیات ساختمانی در مصلای تهران، این محل برای برگزاری نماز عید فطر آماده نیست و این مراسم در دانشگاه تهران برگزار می شود»!
در هنگامه این سکندری خوردن های ذلیلانه و خفت بار، که دلیلی جز ترس و وحشت حکومت از مردم بپاخاسته ندارد، بازار رجزخوانی و یاوه گویی نیز رواج دارد: به گزارش خبرگزاری حکومتی "فارس"، اسماعیل کوثری، عضو هیئت رییسه کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس گفته است: «برخی افراد متأسفانه از حسن نیت نظام سوء استفاده کرده و احساس می کنند که نظام نمی تواند با آنها برخورد کند»! محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه و برادر روسای قوای مقننه و قضاییه نیز می گوید: «جمهوری اسلامی قصد دارد فکر حقوق بشر را بر اساس اندیشه های اسلامی توسعه دهد»!
اگر بخواهیم وضعیت موجود را در یک جمله خلاصه کنیم، بهترین کار نقل قول از استاد محمدرضا شجریان است که در مصاحبه با صدای امریکا می گوید: «من گمان نمی کنم اینها بعد از این بتوانند مملکت را اداره کنند»!
از ایجاز درخشان گفته استاد شجریان که بگذریم، بابک داد ـ روزنامه نگار شجاع اصلاح طلب که پس از "رسوایی شکوهمند انتخابات" به زندگی مخفی روی آورد و دست به افشاگری های رسواکننده ای در مورد تجاوز در زندان های حکومت زد ـ نیز وضعیت سکندری خوردن های حکومت آخوندی را به خوبی توصیف می کند. اهمیت و ارزش توصیف بابک داد بویژه در آن است که او تا روز پیش از ۲۲ خرداد معتقد به امکان اصلاح نظام بوده و در انتخابات نیز نقشی فعال داشته است. او در نوشتاری با عنوان: «سبزها به "قانون اساسی نوین" بیاندیشند، نظام رفتنی است» می نویسد: «امروزه احیا و تکرار "بخش هایی" از قانون اساسی و تکرار "دوران امام" که در بیانیه های مهندس موسوی یا آقایان کروبی و خاتمی بر آن تأکید می شود، نه "منطقی و مفید" است و نه "ممکن و شدنی" است… از حالا، سرفرصت، به فکر طراحی یک "ساختمان متمدن" برای جامعه بعد از این باشیم و در طراحی ابعاد و اتاق های آن، خطاهای قبل از این را تکرار نکنیم و برای "تمام ایرانیان" اتاق بسازیم… کودتای ۲۳ خرداد، همه آنچه را که نامش "جمهوری اسلامی ایران" بود "ختم" کرد و رسما به جمهوریت و اسلامیت و ایرانیت نظام سی ساله پایان داد».
اگر "زندگی مخفی" می تواند موجب چنین روشن بینی و صراحت کلامی شود، باید آرزو کرد که میرحسین موسوی، خاتمی و… نیز به آن روی آورند تا هم تکلیفشان با خودشان و دیگران روشن شود و هم لقلقه زبانشان برطرف گردد!
به نوشته بابک داد تنها می توان این را افزود که "اصول مغفول قانون اساسی" و تکرار "دوران امام" نه تنها "منطقی و مفید" و "ممکن و شدنی" نیست، بلکه رژیم حتی به مفهوم واقعی کلمه "زنده" هم نیست. آنچه که هنوز هست ـ یا وانمود می شود که هست ـ جنازه یی ست که در ICU ی سپاه پاسداران ـ که خود نیز دچار چندپارگی و تنگی نفس است ـ به ضرب و زور تجهیزات سرکوب نفس های آخر را می کشد!
ایمیل نویسنده: snak1@live.ca