بحث پیرامون انتخابات ریاست جمهوری ایران، مدت‌ها است که تنورش داغ است و اگر هم داغ نیست، چنان وانمود می‌شود که گرمای‌اش همه‌گیر است و جان‌سوز.

به طور کلی در ایران بلازده، رد پای انتخابات آزاد دیده نمی‌شود، به همین خاطر هم تاکنون رغبتی به نوشتن در این باره نداشتم و هنوز هم ندارم. اما مشاهده‌ی خیمه شب بازی تبلیغاتی کاندیداها از تلویزیون جمهوری اسلامی، این سکوت را شکست و مرا واداشت که در این مورد بنویسم. بر این تصمیم بودم تا کمتر در مورد سیاست، آن هم سیاست‌های جاری در جمهوری اسلامی بنویسم، یکی به این خاطر که دیگران، همه در این مورد می‌نویسند و دو دیگر این که مانند خیلی‌ها چشم به پست و مقامی که به طور احتمالی در ایران فردا، برایم دست و پا خواهد شد، ندوخته‌ام. آخر هستند کسانی که شرکت‌شان در تظاهرات و نهادهای اجتماعی و سیاسی با نیم‌نگاهی به قدرت سیاسی و مقامی که در آینده برای‌شان رقم خواهد خورد، می‌باشد و گاه آن را پنهان هم نمی‌کنند. باری، دیدن آنچه به نام مناظره‌ی رقیب‌ها از تلویزیون جمهوری اسلامی، پخش شد و بعد، زیرنوشت‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر، بر آن آمد، پیش از هر چیز مرا به این فکر واداشت که برگزارکنندگان، شرکت کنندگان و بعد همه‌ی آنهایی که بر ویدئوی این برنامه طنز، چیزکی نوشتند، نمی‌دانند که معنای مناظره چیست؟

هشت کاندیدای ریاست جمهوری دوره یازدهم ایران

هشت کاندیدای ریاست جمهوری دوره یازدهم ایران

به همین دلیل و برای این که چرا نام برنامه‌ی تلویزیون جمهوری اسلامی را خیمه‌شب بازی گذاشته‌ام، به ریشه‌ی واژه‌ی «مناظره» در دو فرهنگ معین و دهخدا مراجعه کردم که «دهخدا»، این واژه را چنین تعریف می‌کند: “با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی . با هم بحث کردن (غیاث ). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی. با هم جواب و سؤال کردن” و در لغت‌نامه‌ی معین هم آمده است که: مناظره یعنی، با یکدیگر بحث و گفتگو کردن. بر اساس این دو تعریف، آیا آنچه به نام مناظره در شامگاه جمعه شاهد آن بودیم، مناظره بود؟ برای درک این موضوع که مناظره از چه تاریخچه‌ای برخوردار است، لازم است که در چند جمله، اگرچه اندک، به گذشته‌ی این کردار پسندیده برای رسیدن به حقیقت و آگاهی دادن به کسانی که این گفت و گوها را می‌شنوند، اشاره‌ای کوتاه داشته باشم تا دروغ‌های مکرر نان به مزد خورهایی که نام روزنامه‌نگار را هم بر خود گذاشته‌اند و شرف این حرفه را خدشه‌دار می‌کنند، روشن شود:

به نوشتهٔ هرودوت در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، پس از قتل بردیای دروغین، هفت تن از بزرگان ایران، برای شکل حکومتی آیندهٔ ایران به مناظره نشستند. در مناظره‌یی که میان بزرگان ایران شکل گرفت اوتان، نظامی مردمسالارانه بر پایهٔ دموکراسی را پیشنهاد کرد و دیگر انواع حکومتی را به چالش کشید. در مقابل مگابیزوس در دفاع از الیگارشی سخن گفت. اما داریوش بزرگ با دفاع از نظام سلطنتی، آن را بهترین نوع حکومت دانست. چهار مرد دیگر نیز طرف داریوش را گرفتند. در نهایت این مناظره به نفع داریوش به پایان رسید و او به شاهنشاهی رسید

سقراط در سال ۴۳۹ پیش از میلاد یکی از اولین سخنرانی‌های بزرگ را در دفاع از خود بیان می‌دارد. اجتماع آتنیان که نتوانسته بودند پاسخش دهند وی را به مرگ محکوم می‌کنند، چراکه با او موافق نبودند.

با برخاستن امپراتوری روم، از افراد برجسته‌ای که در شکل‌گیری مناظره و گفتمان اثرگذار بودند می‌توان اشاره کرد به:

سیسرون (۱۰۶ تا ۴۳ پیش از میلاد) که یک وکیل، فیلسوف و سیاستمدار بود و روش‌های بازیگری را برای آنکه بتواند سخنوری توانا شود آموخته بود، «De Oratore»  را که یک گفتگوی فلسفی یا گفتمان دیدگاه‌های مخالف توسط دو چهره‌ی مخالف بود، را به نگارش در آورد.

در میان مسلمانان، فن مناظره پس از گسترش علم کلام و فقه پدید آمد، زیرا فقیهان و متکل‌مان ناگزیر بودند برای اثبات آراء و عقاید خود استدلال کنند. به همین جهت، با استفاده از منطق ارسطو، به مرور آداب بحث و مناظره را تدوین کردند.

اینها را گفتم تا به این نتیجه برسم که مجری برنامه به دروغ می‌گوید که صدها کارشناس و استاد دانشگاه برای تعیین شکل این برنامه نظر داده‌اند. اگر این سخن را پذیرا باشیم، یعنی این که استادهای دانشگاه و کارشناسانی که تلویزیون جمهوری اسلامی به آنها مراجعه کرده است، هیچ یک نه تعریف واژه (مناظره) را خوانده و می‌دانند و نه تاریخچه‌ی آن، دست کم در اسلام را که مدعی آن هستند. البته با تجربه شخصی‌ام در هند، زمانی که در آنجا تحصیل می‌کردم، کارشناسانی هم هستند که دکترا دارند، اما به اندازه‌ی کودکی هم سواد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فلسفی و … ندارند. شاهد بودم که یکی از بورسیه‌های نظام مقدس اسلامی، که اموال مردم را به تاراج نمی‌دهد! کسی را برای گذراندن رشته‌ی فلسفه غرب به هند فرستاده بود که حتا توان احوالپرسی به انگلیسی را هم نداشت. یا کسی را برای گرفتن دکترای روزنامه‌نگاری به هند فرستاده بود که از اصول اولیه روزنامه‌نگاری که بی‌طرفی است، چیزی نمی‌دانست. حال این که هم ‌او بر اساس اطلاعاتی که دارم، در یکی از استان‌های شمالی ایران، مدیر تلویزیون است و رساله‌ی خود را در شرایطی نوشت که انگلیسی را اصلن بلد نبود، بگذریم که از این نمونه‌ها اگر در ایران اسلامی نبود، جای شگفتی وجود داشت. بنابراین اگر این‌ها کارشناسان و استادهای دانشگاهی بوده‌اند که برنامه‌ریزی آنچه با نام «مناظره» پخش شد، را بر عهده داشته‌اند، نباید حیرت کنیم که برنامه‌ای که در روزهای پیش از برگزاری برگزیدن رئیس‌جمهور، به قصد آگاهی بیشتر مردم از برنامه‌ها و چالش‌های پیش رو آماده می‌شود و باید از وقار و سنگینی ویژه‌ای برخوردار باشد، تبدیل می‌شود به برنامه‌ی سرگرمی و طنز تلخی که آن هم خندیدن به ریش مردم و کاندیداها است. در تماس با ایران و گفت و گو با چند جوان ایرانی، یکی از آنها می‌گفت، اگر این برنامه برای کاندیداها و مردم از نظر سیاسی و برنامه‌های بی‌برنامه‌گی آنها چیزی نداشت، اما بعد از مدت‌ها یک برنامه فکاهی و خنده‌دار از شبکه‌ی سیاه و تیره جمهوری اسلامی، آن هم برای مدت چند ساعت مشاهده کردیم.

اکنون پرسش این است که چه چیزی موجب می‌شود تا مدیران تلویزیون جمهوری اسلامی، به خود اجازه دهند که هم مردم را به سُخره بگیرند و هم هشت نفری که مورد قبول نظام ولایی بوده‌اند و به آن التزام عملی نیز دارند؟

به باورم دو محور اساسی برای چرایی این نوع شجاعت وجود دارد:

یکی همانا آزاد نبودن انتخابات است که برای دستگاه خلافت آقای خامنه‌ای فرق نمی‌کند که کدام‌شان بر سکوی ریاست جمهوری تکیه زنند. (امروز، سه‌شنبه برابر با چهارم ماه جولای، آقای خامنه‌ای، رهبر خود خوانده‌ی اسلامی ایران، اعلام کرده که به هیچ یک از کاندیداها نظر ندارد! ولی اضافه کرده که “دشمنان امید دارند انتخابات سرد باشد. یک روز می‌گویند انتخابات مهندسی شده است، یک روز می‌گویند انتخابات آزاد نیست. یک روز می‌گویند انتخابات از نظر مردم مشروع نیست، در حالی که نه مردم و نه انتخابات و نه نظام جمهوری اسلامی ایران را نمی‌شناسند”.) اگر چه بیت رهبری، به احتمال یکی از این هشت نفر را بر دیگران ترجیح می‌دهد و شاید مهندسی نمایشی انتخابات هم چنان باشد که چهار سال پیش، تا:

 یک) بیش از شصت درصد در انتخابات شرکت کنند،

دو) کسی انتخاب شود که با اندیشه‌های رهبری نزدیک باشد!

سه) حضور و صف شرکت‌کنندگان در حوزه‌های رأی‌گیری گرم باشد. به همین دلیل هم دو نفر که موسوم به اصلاح‌طلب هستند را هم در لیست هشت نفری گنجانده‌اند تا تنور بحث، پیش از انتخابات و پس از آن گرم باشد که شما در جامعه جایی ندارید، وگرنه مردم به شما رأی می‌دادند. این که انتخابات ایران بر اساس برنامه‌ریزی خاصی پیش برده می‌شود، مانند آش شوری است که روزنامه‌ی خنثای نروژی به نام «و. گ.» هم در مورد چگونگی انتصاب نامزدها و بعدتر شوی تلویزیونی فکاهی به نام مناظره را به نقد کشیده و اعتراض دارد که این حرکت را نباید انتخابات نامید. با این حال آقای خامنه‌ای می‌گوید که انتخابات در ایران «آزاد» است و قابل مقایسه با هیچ کشوری در جهان نیست. او می‌افزاید: «کجای دنیا این‌ گونه است؟ در آمریکا و در دنیای سرمایه‌داری چنین است؟ در کشورهای سرمایه‌داری اگر عضو این دو حزب یا سه حزب بودند و پشتیبانی سرمایه‌دارها و مافیای قدرت و ثروت را داشتند می‌توانند در عرصه انتخابات وارد شوند و تبلیغات کنند… [اما] در کشور ما نامزد‌ها به طور مساوی و بدون خرج کردن یک ریال، ساعت‌ها در برنامه‌های گوناگون با مردم حرف می‌زنند.» ولی نمی‌گوید که مردم را به خنده ودامی‌دارند و مناظره موجب سرگرمی‌شان می‌شود.

محور دوم که حتا از خط و مشی رهبری و مهندسی انتخابات باب میل او مهم‌تر می‌باشد، بی تفاوتی مردم است. وای بر ملتی که مردم‌اش نسبت به سرنوشت خود، بی‌تفاوت شود و مدام خود را با رفتارهای دیکتاتورها وفق دهد و با آن بسازد. همان کاری که مردم ایران دست کم در چهار سال اخیر پیشه خود کرده‌اند و فردا هم به من خواهند گفت که بیرون گود نشسته‌ای و می‌گویی لنگش کن. خارج کشور نشسته‌ای و می‌خواهی که ما پای به میدان مرگ بگذاریم. وگرنه، نگاه کنید به مردم سایر کشورها که حتا در امور حفظ محیط زیست، دخالت می‌کنند و کشته و زخمی هم می‌دهند. مردم ترکیه و شرکت ساکنان استانبول و دیرتر همه‌ی شهرهای ترکیه در اعتراض به از بین بردن فضای سیز میدان تقسیم و ساخت و ساز مرکز تجاری را می‌گویم. به ادامه اعتراض در کشورهای عربی نگاه کنیم و ببینیم آیا مثل مردم ما به آنچه در کشورشان می‌گذرد بی‌تفاوت هستند و دخالتی هم در بهتر کردن شرایط زندگی خود ندارند؟

حالا هی ایرانی را تافته‌ی جدا بافته کنیم و ترک‌ها و عرب‌ها را نادان و موش‌خور. شما را سوگند می‌دهم به هر چه باور دارید، کدام مردم و کجای دنیا را سراغ دارید که هر روز قوت لایموت مردم گران شود، بهداشت به نقطه‌ی صفر برسد، بیکاری بیداد کند، دروغ و فحشا و فساد کشورشان را در رتبه‌های آخر قرار دهد، ولی مردم سرگرم این باشند که چگونه با موقعیت پیش‌آمده هماهنگ شوند؟ تراژدی از این اندوه‌بارتر سراغ دارید؟

این دو محور موجب می‌شود که به جای بحث بین کاندیداها، گفتگو در مورد برنامه‌های آنها و به چالش کشیدن یکدیگر، تبدیل می‌شود به مضحکه‌ای به نام «مناظره». تازه، فردای آن روز هم اعلام می‌شود که “کمسیسون تبلیغات انتخابات ایران، از شیوه‌ی مناظره بی‌خبر بوده است”. و این آش چنان شور می‌شود که آقای «ضرغامی» هم خودش را به کوچه‌ی علی چپ می‌زند که فرم کار خوب نبوده است. خوب، در دیاری که از بین بیش از ششصد نفر (هیچ کس هم نمی‌پرسد چرا باید ششصد نفر کاندیدا شوند؟) تنها هشت نفر برگزیده می‌شوند که برای نظام تفاوتی هم ندارد کدام‌شان انتخاب یا انتصاب شوند، در نظامی که همه‌ی این هشت کاندیدای پست ریاست جمهوری، هر یک به سهم خود در پنهان نگاه داشتن اطلاعات از مردم، دخالت داشته و حتا دست بعضی‌هاشان به طور مستقیم تا مفرغ آغشته به خون است، در نظامی که هم کاندیداها و هم مدیران بی‌تدبیر تلویزیون، سر نخ‌شان به بیت رهبری بند است، در نظامی که اصلاح‌طلب‌هایش اگر رهبری راضی نباشد، کاندیدا نمی‌شوند و وقتی هم رد صلاحیت می‌شوند، می‌گویند مردم به من تکلیف کردند که کاندیدا شوم، (خود دست کم می‌داند که دروغ می‌گوید که یک روز پیش از اعلام کاندیداتوری‌اش گفته بود اگر رهبری راضی باشد، شرکت می‌کنم)، در نظامی که دروغ، بن‌مایه ادامه هر کاری است و خرافه نیز بر مردم تحمیل می‌شود و در نظامی که … دستگاه رسانه‌ی سراسری کشور هم به خود جرأت می‌دهد که چنین عمل کند و کاندیدهای ریاست جمهوری هم جرأت می‌کنند در چنین مضحکه‌ای و برای این که دل رهبری نشکند و گوش به فرمانی‌شان را به ایشان ابلاغ کنند، شرکت کنند. البته اینها جرأت نداشتند که اگر چنین بود، جلسه را به جای نشستن و تن دادن به خفت و خواری، ترک می‌کردند. آنچه آنها کردند، زبونی بود در جهت حفظ وحدت نظامی که مگر دروغ، مرگ، وحشت و فساد در همه‌ی زمینه‌ها ارمغانی برای مردم نداشته است.

در مورد ردّ صلاحیت هاشمی رفسنجانی هم با تنی چند از جوانان ایرانی رایزنی کردم تا نظر آنها که از نزدیک دستی بر آتش دارند را بدانم: بیشتر آنها بر این باور بودند که ایشان را با برنامه ریزی خاصی وارد میدان کردند تا اول یک بار دیگر سرسپردگی‌اش به نظام و رهبر را اثبات کند و دو دیگر این که چون بیم اعتراض هواداران «احمدی نژاد» و «مشایی» می‌رفت، خواستند در کنار حذف مشایی، نام کسی مثل «رفسنجانی» هم باشد تا بتوانند صداهای اعتراضی احتمالی را در گلو خفه کنند. اگر چه همین جوانان می‌گویند که هنوز هم با وجود ردّ صلاحیت شدن، مشایی، ستاد تبلیغاتی او باز است و اعلام کرده که دو روز پیش از انتخابات به صحنه می‌آید و سی و سه میلیون رأی هم خواهد آورد. (چرا و چگونه؟!) در ضمن برای خنده هم که شده، می‌گویند که سن رأی دادن به پنج سال کاهش پیدا کرده که یکی از امامان جمعه گفته که بیشتر از پنجاه و پنج میلیون در انتخابات شرکت خواهند کرد.

به امید روزی که بی‌تفاوتی از خاک ایران رخت بربندد و انسانیت و حقیقت باوری نیز بر آسمان این سرزمین خیمه زند.

پانوشت:

تعریف «مناظره» و تاریخچه‌ی آن را از ویکی‌پدیا آوردم.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.