مردم ایران در حقیقت با انتخاب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری (کاندیدای معتدل) به صورت مشروط با رهبر ـ آیت الله خامنه ای ـ و همچنین جناح حاکم محافظه کار مصالحه کردند.

با نگاهی ابتدائی پیروزی سراسری روحانی گیج کننده به نظر می رسد. چگونه است که زیردستی مطیع و کاندیدایی بسیار محتاط که زمانی مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران هم بوده اشتیاقی چنین فراوان همراه با پشتیبانی را در نزد این جامعه محصور به دست می آورد؟ روحانی خودش را به نحو بارزی از شورش های پس از انتخابات سال ۸۸ جدا ساخت و در ادامه  مبارزات انتخاباتی خود نیز هیچ موضوعی را که به شکلی یادآور دستور کار اصلاح طلبان باشد مطرح نکرد. انتقادات و پیشنهادات وی تا آنجا که به سوی نظام معطوف می شد عمدتا به رفتار آتشی مزاج و ادبیات بی نزاکت احمدی نژاد که هدفی آسان است، محدود گشت.

حسین بنایی

حسین بنایی

بنابراین با وجود این دوگانگی به نظر می رسد که پیروزی قاطع روحانی ناشی از نبود آلترناتیو واقعی بوده به طوری که در انتخابات این بار، ارگان بررسی جورج  اورولی یعنی شورای نگهبان پا را فراتر گذارده  و از پیش اطمینان حاصل نمود تا  کاندیداهایی سربزیر از میان فهرستی از تکنوکرات های خواب آلود گذشته و حال به رقابت وارد شوند. به ویژه آنکه شورای نگهبان  با رضایت ضمنی رهبری با رد صلاحیت علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور پیشین و یکی از بنیان گذارانِ نخستین جمهوری اسلامی  و همچنین اسفندیار رحیم مشائی (کاندیدای دستچین شده احمدی نژاد) عملا روحانی را به عنوان مطبوع ترین گزینه در صحنه باقی گذارد.

لیکن درجه پیروزی روحانی که با ۵۱ در صد آرا نسبت به سایر کاندیداها و با مشارکت رسمی ۷۲ درصدی حاصل گشته توضیحات بیشتری فراتر از آنچه که “گزینه کمتر بد” نامیده می شود را می طلبد. برای درک بهتر مفهوم پیروزی روحانی، می بایستی به انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری سال  ۸۸ توجه نمود که به دنبال اتهام تقلب در آراء و در پی آن با  تظاهرات گسترده خیابانی، تبعات تلخی را در صحنه سیاسی ایران موجب شد. علاوه بر آن پس از رد صلاحیت شوک آور رفسنجانی در یک هفته تا انتخابات، عملا کاندیداتوری روحانی به ابزاری برای انتقال پیام  نارضایتی طولانی جامعه تبدیل گشت.

روحانی در کارزار انتخاباتی به سهم خویش و به شکل سنجیده ای بین خط تار پوپولیزم و بیعت با جمهوری اسلامی مانور داد. وی در مناظرات تلویزیونی در مقابل دیگر کاندیداها  با  اشاره به این مطلب که “خوب است که سانتر فیوژها بچرخند به شرطی که زندگی مردم هم بچرخد” از خود فهم جامع تری از مشکلات ایران به نمایش گذارده و در حالی که در حضور جوانان پرخروش از جو سرکوب در محیط دانشگاه ها و اجتماعات در دوران احمدی نژاد اظهار تاسف می کرد، با موضوعاتی چون آزادی های فردی و سرنوشت زندانیان سیاسی به صورتی مبهم و غیرمتعهد برخورد کرد.

ایرانیان داخل و خارج در روزهای قبل از انتخابات از طریق وسایل ارتباط جمعی و سایر امکانات در مورد فواید مشارکت در رقابتی ساختگی به مناظره و تبادل نظر پرداختند، اما با نزدیک شدن روز انتخابات اجماع روشنی به نفع روحانی صورت پذیرفت، به طوری که یکی از فعالان سیاسی قبلی در فیس بوک گفت:”هر یک رای برای روحانی نشانگر آخرین امید بهتر برای حفظ حضور در صحنه اجتماعی است” و بدون تردید گسترش این احساس در عصر روز انتخابات دلیل پیروزی پر فاصله وی بود.

رهبری و نیروهای محافظه کار افراطی نظام نیز این تحولات را زیر نظر داشتند. اما از آنجایی که آنان پریشان وار به جستجوی نوعی از ثبات پس از دوران دشوار احمدی نژاد بودند و با آگاهی از این واقعیت که روحانی را دارای پایگاه اصیل اجتماعی نمی دیدند، به این نتیجه رسیدند که جریان انتخابات را به حال خود واگذارند.

در این تردیدی نیست که خامنه ای کاندیدای محافظه کار معتبرتری همچون سعید جلیلی را که رئیس تیم مذاکره کننده هسته ای و دبیر پیشین شورای امنیت ملی است به روحانی ترجیح می داده، اما ناتوانی محافظه کاران در یافتن اتحاد و اتفاق نظر بر یک کاندیدا و افزون بر آن اراده نظام بر جلوگیری از رخدادهای مشابه سال ۸۸ دستان خامنه ای را در انتخابات این دوره  بست.

ممکن است که این سبب گردد تا روحانی بتواند با کسب آزادی عمل نسبی به تعمیر بخشی از خسارات پرهزینه وارده در حوزه روابط عمومی که طی دو دوره ریاست دولت احمدی نژاد حاصل شده، بپردازد. لیکن نامحتمل است که وی بتواند به حل مشکل دیرپای نارضایتی عمومی در مقابل ساخت قدرت در جمهوری اسلامی که در نهادهای پرتوانی چون دفتر رهبری و یا  ارگان های غیر دمکراتیک دیگر چون شورای نگهبان جلوه یافته نایل آید. چرا که پیدایش جنبش اصلاحات در نیمه سال های ۱۳۷۰ عمدتا به دلیل عکس العمل در مقابل  قدرت های بی اندازه و دل بخواه رهبری شکل گرفت، امری که خشم احمدی نژاد و پشتیبانان رادیکال وی را هم در دوران ریاست جمهوری اش برانگیخت.

هم اکنون، پیروزی قاطع روحانی نشانگر نوعی از زندگی بین نظام حاکم و مردم مشتاقی است که هنوز بر حقوق و امتیازات شان پای می فشارند. کشتی حکومت در این لحظه آرام گرفته ولی توفانی تهدیدآمیز در حال شکل گرفتن است.

لس آنجلس تایمز ۱۸ ژوئن ۲۰۱۳

* حسین بنایی استادیار رشته ی دیپلماسی و امور جهانی در کالج اوسیدنتال است. او همچنین یکی از دو نویسنده کتاب “دشمن شدن: روابط ایران و آمریکا و جنگ ایران و عراق، ۱۹۸۸-۱۹۷۹” است.

 

http://www.latimes.com/news/opinion/commentary/la-oe-banai-iran-hassan-rowhani-20130618,0,1352061.story