روزنامه نیویورک تایمز
اکنون تعداد سربازان خارجی کشته شده در افغانستان بیشتر از عراق است. عملیات انتحاری در کابل و پاکستان دو روی سکه ی جنگ هستند. جنگی که آمریکا و ناتو احتمالا بازنده ی آن خواهند شد.
شکست و زیان مداوم نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان این گمان را قوت بخشیده که وضعیت دفاعی امروز نیروهای ناتو و آمریکا سرانجام به شکست آنها مبدل شود. داشتن مجهزترین تکنولوژی نظامی جهان هم نمی تواند در مقابله با عملیات نامنظم انتحاری ثمربخش باشد. علاوه بر کشته شدن سربازان آمریکایی و ناتو، به هلاکت رسیدن نیروهای غیرنظامی و مردم عادی افغانستان هم نیز موجب بی نتیجه ماندن و در نهایت مدفون شدن همه ی تلاش های بین المللی در سال های گذشته شده است. بمباران های کور نیروهای ناتو و آمریکا موجب مرگ مردم بی دفاع غیرنظامی می شود که جز به وجود آوردن تنفر در بین مردم عادی، سودی نداشته است. از طرف دیگر موجب شده است که نیروهای طالبان و القاعده از موج انزجار مردم سوء استفاده کرده و سربازگیری کنند.
بعد از هفت سال جنگ در افغانستان هنوز نیروهای نظامی آمریکا و ناتو در مواجهه با دشمنی هستند که نه تنها تضعیف نشده که طی همین سالها بر قدرت تهاجمی خود افزوده است. طالبان اکنون اساتید آموزش نظامی خارجی با تجربه ای در اختیار دارد که تجارب جنگ عراق را در آموزش نیروهای طالبان به کار می گیرند. تجارب جنگ در عراق، حالا در افغانستان طوری اجرا می شود که هر روز موجب مرگ دهها نفر می شود. این آموزش ها موجب بهبود تاکتیک نیروهای طالبان در مبارزه با نیروهای خارجی مستقر در افغانستان شده است. اجرای عملیات انتحاری، چیزی است که پیش از این در افغانستان ناشناخته بود، اما اکنون عملیات انتحاری به همراه عملیات چریکی در شهر و روستا هر روز وضعیت دشوارتری را برای نیروهای ائتلاف ایجاد می کند.
اخیرا طالبان ویدئویی منتشر کرده است که حمله مرگ آور به یکی از پایگاه های آمریکایی را نشان می دهد. رهبری این عملیات به عهده ی رهبر طالبان مولوی حقانی است که از مأمن خود در پاکستان عملیات بمب های انتحاری و چریکی علیه نیروهای آمریکایی و ناتو را هدایت می کند.
حقانی یکی از نام آشنایان قدیمی آمریکا است. این آمریکا بود که به همراه سازمان امنیت پاکستان او را در حد رهبر مجاهدین تربیت کرد، سلاح و نیروی انسانی جنگنده تربیت شده در اختیارش قرار داد تا علیه اشغال خاک افغانستان توسط ارتش شوروی سابق مبارزه کند. اکنون هم او هدایت دهها مدرسه مذهبی، پایگاه آموزش نظامی و پادگان را بر عهده دارد و علیه آمریکا و متحدانش در افغانستان به مبارزه برخاسته است.
عدم موفقیت در جنگ علیه تروریسم در حد غیرقابل باوری است. بدیهی است که جورج بوش در حالی از مقام ریاست جمهوری کنار می رود که نیروهای القاعده در دوران زمامداری او موفق شدند نیروهای خود را تقویت کنند.
آمریکا شاهد تضعیف روحیه نیروهای خود در عراق است. نیروهایی که جنگ عراق را بی فایده و بی منطق می دانند چرا که جنگیدن در کشوری که احتمالا هرگز آن گونه که بوش و همکارانش اعلام کردند، پشتیبان تروریسم جهانی نبوده است، سرخوردگی را یدک می کشد و نومیدی میوه ی این دروغ بزرگ در بین سربازان آمریکایی شده است. این همه در حالی است که نیروهای طالبان به طور مداوم تقویت شده اند و اکنون از پایگاه های امن خود دقیقا مثل قبل از یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ برنامه های تروریستی را طراحی می کنند. تنها اختلاف پیش و پس از یازده سپتامبر این است که پایگاه های طالبان چند مایلی به سوی شرق منتقل شده و چنانچه به نظر می آید امن تر و بهتر از گذشته برنامه های تدارکات و آموزش های نظامی را پیش می برند.
اگر به سیر حوادث و اقدامات دولت بوش بعد از یازده سپتامبر دقت شود، به وضوح مشاهده خواهد شد که دولت بوش در سال ۲۰۰۲ علاقمندی خویش در افغانستان را از دست داد و پیکان خود را به سوی عراق نشانه رفت. بدیهی است که دولت بوش قبل از یازده سپتامبر تصمیم به جنگ علیه عراق را در سر داشته است. حملات تروریستی علیه نیویورک و پنتاگون موجب شد که دولت بوش در حمله به عراق هم بهانه داشته باشد و هم راسخ تر عمل کند.
با نگاهی به رسانه های نوشتاری آمریکا و از جمله نیویورک تایمز، بحران درون دستگاه اداری دولت بوش، روشن می شود. روزنامه نیویورک تایمز با دهها مصاحبه خود با افراد درجه اول دولت بوش، اختلاف بین دولت بوش و سازمان سیا در مورد جنگ در افغانستان را نشان می دهد. این گفتگوها هم چنین اختلاف نظر بین نیروهای سازمان سیا در اسلام آباد پاکستان و کابل را برملا می کند. همین گزارش ها نشان می دهد که فرمانده های نظامی مستقر در منطقه درگیری و آنانی که در مقر اصلی نیروهای آمریکایی مستقر هستند، حتی به لحاظ نظری هم با هم یکسان عمل نمی کنند و هم رأی نیستند. این بحران نظری در سیستم اداری و نظامی دولت آمریکا منتج به این شده است که نه تنها هنوز اسامه بن لادن دستگیر نشده که القاعده توانسته است توان از دست رفته را بازیابد.
علاوه بر آنچه ذکر شد، بخشی از نیروهای آمریکایی به عراق منتقل شدند و توجه خاص آمریکا جلب عراق شد. جنگ عراق عملا در اولویت اول قرار گرفت و نیروهای تروریست مستقر در پاکستان به دست فراموشی سپرده شدند. نمونه بارز این فراموش انگاری انتقال هواپیماهای بدون سرنشین به عراق بود که تحرکات نیروهای القاعده در پاکستان را کنترل و گزارش می کردند.
دولت بوش هرگز یک برنامه کامل و طرح ریزی شده از قبل که کامل و جامع باشد تا مشکل افغانستان را با دقت بررسی و راه حلی برای آن پیدا کند، نداشته است. آقای ریچارد آرمیتیجRichard Lee Armitage ، معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا به نیویورک تایمز گفته است: “ما می گذاشتیم که امور روزانه پیش رود”. بعد از یازده سپتامبر آمریکا و ناتو بر اساس ماده پنج درخواست همکاری دو جانبه کردند. پس از حمله به افغانستان آمریکا از نیروهای ناتو تقاضای کمک کرد، اما این تقاضا زمانی بود که نیروهای طالبان بار دیگر تقویت شده و موجب دردسر نیروهای آمریکایی شده بود. با این وصف حضور نیروهای ناتو دیگر دیر به نظر می رسید در حالی که خود آمریکا هم درگیر جنگ عراق شده بود.
ناتو علیرغم دیر آمدنش، نیروی چندانی هم به افغانستان گسیل نکرده بود. آنها می خواستند با نیروی کم، سرزمینی ناشناخته و سراسر بحران و درگیری را کنترل کنند. پس از تهاجم اولیه به افغانستان در سال ۲۰۰۱، نیروهای طالبان شکست خوردند، اما عملیات نظامی نیروهای آمریکایی و ناتو پس از سقوط دولت طالبان ناتمام ماند و همین باعث شد که نیروهای طالبان و القاعده فرصتی برای تجدید قوا و جمع آوری نیرو در مقر اصلی خود در پاکستان داشته باشند.
در کنار همه ی این بحران ها، ارزیابی این که نیروهای امنیتی پاکستان در مبارزه با طالبان و القاعده همراه با نیروهای ائتلاف خواهند بود، کاملا نادرست از آب درآمد و شواهد نشان می دهد که نیروهای امنیتی پاکستان هماره در بسیج و آموزش نیروهای طالبان و القاعده در کنار آنها اما ناپیدا عمل کرده اند.
به این ترتیب خطرناک ترین دشمن آمریکا مدام تقویت شده است. اسامه بن لادن به خانه ی خود در پایگاه اولیه اش در پاکستان بازگشته است. پایگاهی که اول بار به کمک آمریکا برپا و او به رهبری نیروهای چریکی گمارده شد.
اکنون چنین به نظر می رسد که جنگ افغانستان راه حل نظامی نداشته باشد. با وجود آن که دستاورد زیادی در سالهای اخیر داشته و کم هم نیستند، اما کارهای انجام نشده هم هنوز زیادند. کشور کاملا در بی ثباتی است و ناتو هم وقت زیادی برای احیای کشوری با ساختارهای شناخته شده جهانی ندارد. از طرفی هم مردم افغانستان دیگر تحمل نیروهای خارجی که آمده اند و انگار که قرار است مدتی طولانی بمانند را ندارند.
و کلام آخر این که انگار ماجرای ویتنام تکرار می شود و نیروهای خارجی مستقر در افغانستان با سرافکندگی و خفت شکست مجبور به ترک خاک افغانستان خواهند شد.
در هفته ی آینده دیدگاه تنی چند از مردم افغانستان در مورد ادامه جنگ و حضور نیروهای خارجی را بررسی می کنیم.
منبع: روزنامه نیویورک تایمز، گزارش های متفاوت در مورد حضور نیروهای آمریکایی در خاک افغانستان.