پرونده جرج زیمرمن
روز شنبه ۱۳ جولای در پایان رسیدگی به پرونده جرج زیمرمن ۲۸ ساله در دادگاهی در ایالت فلوریدا، هیئت منصفه شش نفره او را بی گناه اعلام کردند. زیمرمن متهم به قتل تریون بنجامین مارتین جوانک ۱۷ ساله آمریکایی آفریقایی تبار شده بود. بر اساس قوانین جزایی فلوریدا، اگر زیمرمن گناهکار شناخته می شد، مجازات او دست کم ۲۵ سال حبس می بود. با این رأی هئیت منصفه یکی دیگر از محاکمات جنایی پر سروصدای تاریخ قضایی ایالات متحده آمریکا با ناباوری ده ها هزار نفر که ماجرای کشته شدن تریون مارتین نوجوان سیاهپوست را از شبی که مرگ او رقم خورد، دنبال گرفته اند، به لحاظ قانونی به انتها رسید. صد البته اما حکایت همچنان باقی است. بلافاصله پس از انتشار خبر تبرئه جرج زیمرمن دادخواست اعتراضی را که برای امضاء روی اینترنت گذاشته شده بود، در یکی دوساعت اول به وسیله بیش از ۳۲۵ هزار نفر با امضاهایشان، تائید شد. در این دادخواست خواسته شد از منظر حقوق انسانی پرونده مرگ (قتل؟) تریون مارتین و جرج زیمرمن، متهم به قتل او مورد رسیدگی قرار گیرد. انتشار خبر رای هیئت منصفه مبنی بر بی گناهی متهم پرونده با عکس العمل اعتراضی بسیاری در سراسر آمریکا و کانادا روبرو شده و خبر اول رسانه ها شده است. تا کنون صدها گزارش و مصاحبه در رابطه با این حادثه جنایی منتشر شده و بازتاب این خبر همچنان ادامه دارد.
رسانه ها درباره سخنرانی اریک هولدر، دادستان کل ایالات متحده آمریکا در فلوریدا گزارشی منتشر کرده اند. اریک هولدر خطاب به حاضران که از اعضای انجمن ملی حمایت از پیشرفت سیاهپوستان بوده اند، گفته است (نقل به مضمون) که عدالت اجرا نشده و ما، دستگاه قضایی آمریکا، نگرانی و عصبانیت شما را درک می کنیم و این پرونده را تا رسیدن به عدالت گشوده نگه خواهیم داشت.
قتل تریون مارتین در حدود ساعت هفت بعدازظهر روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۲ در سانفورد فلوریدا در مجتمع مسکونی Twin Lake با تک تیری که از سلاح جرج زیمرمن به سینه او شلیک شده و بر اثر خونریزی رخ داده است. زیمرمن که از مادری اهل پرو و پدری آلمانی تبار زاده شده، فروشنده بیمه است و در برنامه مراقبت محلی همسایگان در این مجتمع مسکونی که شامل ۲۶۰ واحد مسکونی است، سمت هماهنگ کننده را دارد. بنا به گفته بیل لی، رئیس وقت پلیس منطقه، او با یک سلاح ۹ میلی متری نیمه اتوماتیک از فاصله بسیار نزدیک به قربانی شلیک کرده و هم او گفته است که شرکت کننده در برنامه های مراقبت های محلی همسایگان به لحاظ قانونی حق حمل سلاح دارند تا در موارد لازم بتوانند از «خود دفاع» کنند. زیمرمن از سال ۲۰۰۹ پروانه حمل سلاح گرم داشته است.
پدر و مادر تریون مارتین از هم جدا شده اند و او به طور معمول با مادرش زندگی می کرده است. در چند روز پیش از شب حادثه اما نزد نامزد پدرش که در قتلگاهش، مجتمع مسکونی توین لیک، زندگی می کند، به سر می برده است.
تریون مارتین سابقه جنایی یا جنحه ای نداشته بجز این که در سه مورد، یکی به دلیل دیوارنویسی، تنبیه انضباطی شده، یکبار که کوله پشتی اش بوی ماری جوانا می داده مورد بازرسی پلیس قرار گرفته، اما پلیس تنها یک جعبه خالی در کوله پشتی پیدا کرده که همان بوی ماری جوانا می داده است و یکبار هم چند جواهر زنانه در کوله پشتی اش پیدا شده که هیچگاه ثابت نشده که دزدی بوده، تریون به پلیس گفته یکی از دوستانش این جواهرات را به او داده است.
جرج زیمرمن قبل از شلیک به تریون، در سن ۲۱ سالگی به علت درگیری با پلیس دستگیر شده و در سال ۲۰۰۵ در همانسال به علت خشونت خانگی علیه نامزدش با ممنوعیت قانونی و رسمی از سوی دادستانی برای نزدیک شدن یا عبور از اطراف نامزدش روبرو شده است. حکم را نامزدش علیه او از دادستانی گرفته بوده است.
نوار صدای مکالمه زیمرمن با پلیس با استفاده از تلفن اضطراری ۹۱۱ موجود است. زیمرمن که در شب حادثه مسئول کشیک بوده، دقیقا ساعت ۷ و ۹ دقیقه به پلیس گفته یک نوجوان سیاهپوست در محوطه مجتمع مسکونی آنها اینور و اونور می رود، سرگردان است و مشکوک به نظر می رسد. پلیس پس از گرفتن اطلاعات لازم و این اطمینان که نوجوان مشکوک تحت نظر زیمرمن است به او دستور می دهد که هیچ اقدامی نکند تا نیروهای پلیس بیایند. در مکالمه بعدی ساعت ۷ و ۱۶ دقیقه با ۹۱۱ صدای شلیک یک گلوله شنیده می شود. پلیس چند دقیقه بعد، شاید دو یا سه دقیقه بعد به محل حادثه رسیده است. تریون با صورت روی چمن افتاده و دچار خونریزی شدیدی بوده است. مددکاران پزشکی به سرعت به کمک او شتافته اما چیزی طول نمی کشد که نوجوان براثر خونریزی می میرد. ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه رسما مرگ تریون اعلام می شود.
زیمرمن دستگیر و به ایستگاه پلیس منتقل می شود. سرش جراحت مختصری داشته، مداوایش کرده اند. پنج ساعت بازجویی شده اما پلیس اعلام می کند که او در درگیری با تریون برای «دفاع از خود» عمل کرده، پس او را آزاد می کنند.
ده روز اول خبر تنها در رسانه های محلی بازتاب پیدا کرده، اما بر اثر اعتراضات پدر و مادر تریون و جامعه سیاهپوستان کم کم حادثه تاسف بار مرگ این نوجوان و بحث بر سر تعریف «دفاع از خود»، قوانین مربوط به «مالکیت سلاح گرم» به وسیله اشخاص و این که آیا این قتل از روی نژادپرستی بوده یا نه و البته چگونگی رخداد حادثه، خبر همگانی می شود و بازتاب گسترده ای در رسانه ها پیدا می کند. دو هفته بعد از حادثه دو میلیون و ۲۰۰ هزار نفر طوماری را در اعتراض به آزادی زیمرمن روی سایت Change.org امضاء و به پلیس و دادگستری فلوریدا ارائه می کنند. شخصیت های مشهوری همچون باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا و جسی جکسون، کشیش، سخنران مشهور و یک بار کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا هم خواستار اجرای عدالت می شوند.
شش تن اعضای هیئت منصفه طی پروسه معمول از میان یک صد داوطلب انتخاب می شوند. هر شش تن اتفاقا زن و پنج نفر آنها سفیدپوست هستند. البته زن و سفیدپوست بودن آن ها هیچ معنای خاصی ندارد. قاضی پرونده، هم خانمی به نام دبورا نلسون است. همه این ها می توانستند مرد باشند و باز همین رای را صادر کرده باشند.
اکنون پس لرزه های این محاکمه و رای صادره آغاز شده است. گمانه زنی های بسیاری شده و می شود. این نخستین بار نیست که در تاریخ قضایی آمریکا و کانادا چنین محاکمه هایی انجام شده و آخرین بار هم نخواهد بود. قضیه او.جی سیمپسون هنوز فراموش نشده است. جریان محاکمه افسرانی که رادنی کینگ را به شدت کتک زدند و آشوب ها و بلواهای لس آنجلس در رابطه با این ماجرا جزیی از تاریخ آمریکا شده است.
در کانادا ماجرای کشته شدن رابرت ژیکانسکی، نومهاجر لهستانی در بدو ورودش در فرودگاه بین المللی ونکوور هنوز تازه است. محاکمه چهار افسر آر سی ام پی که با استفاده از سلاح الکتریکی تیزر موجب مرگ ژیکانسکی شدند، به درستی بی گناهی و یا تقصیر آنها را روشن نکرد. تنها گذشت زمان پرده ابهام را بر این حادثه ضخیم تر کرد و مردم عدالت جو شاید کم کم فراموششان شده باشد.
حرف آخر اینکه قضاوت درباره پرونده جرج زیمرمن و رای هیئت منصفه کاری بسیار دشوار است و دست کم کار یک اهل قلم و یک رسانه نیست. ما اما دست کم می توانیم، نگرانی ها، پرسش ها و تاسف های خود را با مخاطبانمان در میان بگذاریم.
مسلم شده خشونت، خشونت می آورد. اگر جایی سلاح گرمی در دسترس کسی باشد امکان شلیکش حتما وجود دارد. آیا کسی می تواند به یقین بگوید آن کس که شلیک می کند به درستی در« دفاع از خود» چنین کرده است؟
جوامعی چون ایالات متحده با این همه تیر و تیراندازی ها و کشتارهای جمعی در مدرسه ها، کارخانه ها و کلیساها و … به کجا رسیده؟ و دارد به کجا می رود؟ صلح و آرامش، پرهیز جدی از نژادپرستی و نفرت های قومی و نژادی چگونه به پایان می رسند؟
و مرگ در جنگل های آسفالت، در قلب “متمدن ترین” جوامع بشری چه آسان و اندوه آدمی از شنیدن چنین خبرهایی چه کشدار و روزمره شده است!
* علی شریفیان، روزنامه نگار آزاد در رشته هنر و علوم ارتباطات درس خوانده، از همکاران شهروند در مونترال است. مقالات او در زمینه مسائل هنری، اجتماعی، هنر و فرهنگ و امورسیاسی کبک و کانادا علاوه بر شهروند در رسانه های مختلف منتشر می شوند.
آقای یا خانم مارال : از اینکه محبت کردید و نظرتون را در باره مطلب فرمودید، بسیار سپاسگزارم. بیشتر متشکر می شوم اگر زحمت بکشید و در باره نکته ای که به آن اشاره کرده اید، نمونه ها و مثال هایی از مطلب بزنید تا من بیشتر از شما بیاموزم
گمان خودم، من زبان مادری ام را بهتر از هر زبان دیگری، زبانهای انگلیسی و فرانسه که از آنها برای نوشتن مطالب استفاده می کنم، آموخته و می دانم
در ضمن من برای نوشتن مطلب «مرگ های آسان در جنگل های سیمانی» بیشتر از منابع فرانسه استفاده کرده ام – یا دست کم به میزان برابر از هر دو زبان انگلیسی و فرانسه – سود جسته ام
آدرس پست الکترونیکی من هم در اختیار شماست اگر بخواهید میتوانید از طریق آن هم با من تماس بگیرید و برایم بنویسید
خوب و شادمان باشید
بهر رو و هر شکل خوشحال می شوم نظرات توضیحی شما را هم بخوانم
sharifiancanada@yahoo.com
امیدوارم عدالت بر قرار بشه و امیدوارم نژادپرستی ریشه کن بشه.
متن جناب شریفیان هم خیلی خوب بود. ممنون. فقط انگار ایشون یک کم انگلیسی شون از فارسیشون بهتره. چون من حس کردم دارم یه متن ترجمه میخونم که مترجم به زبان دوم مخصوصن دستور زبانش خیلی احاطه نداره و سنگین مینویسه.