اگر از من خواسته شود که رستاخیز مردم ایران را با یک کلمه توصیف کنم، بی درنگ خواهم گفت: "خردگرا".  همین عیار بالای خردگرایی است 

 شهروند ۱۲۶۰ ـ پنجشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۰۹

 

اگر از من خواسته شود که رستاخیز مردم ایران را با یک کلمه توصیف کنم، بی درنگ خواهم گفت: "خردگرا".  همین عیار بالای خردگرایی است که در شش ماه گذشته توجه دنیا را به خود جلب کرده و آن را به شگفتی واداشته است.  این توصیف به معنای آن نیست که رستاخیز مردم ایران از صفت های دیگری مانند شجاعت، فراست، رک گویی، نکته سنجی، موقع شناسی، واقع گرایی و… بی بهره است، بلکه به این معناست که در عین برخورداری از همه این صفت ها، صفت غالب آن که دربرگیرنده آنهای دیگر نیز هست، خرد گرایی است. 

ازسوی دیگر، اگر ازمن خواسته شود که عملکرد ولایت مطلقه فقیه – بویژه در ۶ ماه گذشته – را با یک کلمه توصیف کنم، باز هم بی درنگ خواهم گفت: "خردگریز".  در این جا نیز منظور از این توصیف این نیست که ولایت مطلقه فقیه از بابت صفت های دیگری مانند: دزدی، غارتگری، ظلم، استبداد، سرکوبگری وحشیانه، بی لیاقتی، جنایت، تجاوز و… دچار کمبود است، بلکه به این معناست که درعین برخورداری از همه این صفت ها، صفت غالب آن که دربرگیرنده آن های دیگر نیز هست، خردگریزی است. 

در طول شش ماه گذشته، رویارویی آشکار خردگرایی و خردگریزی صحنه هایی آفریده که در طیفی از این سوی تراژدی تا آخر خط کمدی سیر می کند.  یک نمونه از این رویارویی ها گفته نسنجیده و نابخردانه محمود احمدی نژاد پس از کودتای ۲۲ خرداد بود که معترضان و مخالفان را "خس و خاشاک" خواند و بازتاب هایی چون شعر: « خس و خاشاک تویی   دشمن این خاک تویی » پدید آورد.  هیچ آدم نیمه عاقل یا حتی نیمه دیوانه ای چنین برضد خود موج آفرینی نمی کند! 

نمونه ای دیگر از این رویارویی خردگرایی و خردگریزی را می توان در ماجرای دستگیری دانشجوی مبارز مجید توکلی دید.  روز ۱۶ آذر، پس از آنکه مجید توکلی در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کرد، سپاه پاسداران او را دستگیر و تصویرش را با لباس زنانه منتشر کرد تا به زعم خود، او و دانشجویان را تحقیر کند.  واکنش خردگرای رستاخیز مردم ایران و جنبش دانشجویی به این عمل نابخردانه سپاه، ایجاد امواجی از پوشیدن لباس زنانه توسّط مردان و شعار: "من مجید توکلی هستم" بود که به سرعت تبدیل به یک حرکت گسترده اجتماعی شد و اثری ۱۸۰ درجه عکس آن چه که مورد نظر سپاه پاسداران بود ایجاد کرد! 

آخرین نمونه از این دست نیز نمایشنامه ناشیانه و مسخره "پاره کردن عکس آیت الله خمینی" است که به کارگردانی صدا و سیمای وقیح، دروغ ساز و دروغ پرداز ولی مطلقه فقیه به نحوی بسیار سست و کودکانه به صحنه آورده شد.  در این نمایش مسخره، صدا و سیمای بی آبروی ولی مطلقه فقیه در پربیننده ترین ساعت پخش برنامه خود یعنی هشت و نیم شامگاه، ویدیوکلیپی را پخش کرد که فردی که هویتش قابل شناسایی نیست، عکس آیت الله خمینی را پاره می کند.  این ویدیوکلیپ، که مکرّر از برنامه ها و شبکه های دیگر صدا و سیما نیز پخش شد، با این نیت بود که امواجی مصنوعی از برآشفتن قشرهایی از مردم پدید آورد تا حکومت بتواند با بهره گیری از توان تبلیغاتی خود بر این امواج سوار شده و با همسان سازی خمینی و خامنه ای، دشنام گویی به سیّدعلی خامنه ای را نیز همانند پاره کردن عکس خمینی بنمایاند!

 

ازحق نباید گذشت که صدا و سیمای ولی مطلقه فقیه با عملکرد خود موفّق شده که در یک زمینه خود را به عنوان یک رسانه مرجع مطرح و تثبیت کند و آن عرصهء دروغگویی و قلب واقعیت است.  برای دانستن این که چه چیز دروغ است، راهی بهتر از شنیدن و دیدن این رسانه وجود ندارد! 

به هرحال، تلاش نابخردانه صدا و سیما در برانگیختن احساسات مومنان نه تنها موثر واقع نشد، که نتیجه عکس نیز داد.  دانشجویان زیرک و آگاه، برای آن که توپ را به زمین طرف مقابل بیاندازند، شعار سردادند: "کسی که تقلّب کرده   عکس ها را پاره کرده" و میرحسین موسوی و شیخ مهدی کرّوبی هم ضمن نکوهش حیله کثیف صدا و سیما، بدل فن آن را زدند و از وزارت کشور درخواست صدور مجوّز برگزاری راهپیمایی کردند تا وفاداری هواداران خود به آیت الله خمینی را ثابت کنند.  وزارت کشور نیز که هوا را پس دیده، به بهانه این که فقط احزاب می توانند درخواست مجوّز برگزاری راهپیمایی بدهند، از صدور مجوّز طفره می رود! 

ماجرای پاره کردن عکس آیت الله خمینی نیز مانند ماجرای دستگیری مجید توکلی بزودی به ضدّ خود تبدیل شد و به جای آن که قاتق نان ولی فقیه شود، قاتل جانش شد.  بسیاری از نویسندگان و فعّالان سیاسی وارد معرکه شدند و با نوشته های خود صدا و سیمای طرّاح و کارگردان این نمایشنامه را رسواتر از پیش کردند.  گزیده ای از این نوشته ها را بخوانید:

         منصور امان، در تارنمای ایران پرس نیوز نوشت: «تیر شلّیک شده آیت الله خامنه ای به شتاب در حال تغییر مسیر و کمانه کردن به سوی خود اوست».

        ساسان کردستانی در همان تارنما نوشت: «خامنه ای که اکنون برای پاره شدن تصویر خمینی این گونه اشک تمساح می ریزد و مثلن برای وصایای او این گونه سینه خود را به تنور می چسباند، خود تمام ته مانده آبروی خمینی راهم برباد داد».

        محمّد نوری زاد، نویسنده و کارگردان ذوب شده در ولایت که در ماههای اخیر به مردم پیوسته، نوشت: «من شخصا مسئولیت پاره کردن عکس امام را به عهده می گیرم تا هرآن چه قرار است در این هفته و هفته آینده اتفاق بیفتد، تکلیفش از همین حالا مشخّص باشد.  اعتراف می کنم که: خطا کردم.  احساساتی شدم.  وقتی دیدم که هرکدام شما یک چیزی از امام را پاره می کنید، من هم بچگی کردم و عکس امام را پاره کردم.  دیدم شما طومار سپاه و بسیج و عزّت امام را پاره کرده اید، من به عکس او بسنده کردم».

        حشمت الله طبرزدی نیز جان کلام را چنین نوشت: «آیا ما ملّتی هستیم که لیاقتمان این است که برای پاره شدن یا پاره نشدن عکس راهپیمایی کنیم؟  … دعوای عکس را باید به فرومایگان واگذار کرد… جنبش دموکراسی خواهی ملّت ایران، برای پاره شدن عکس خمینی اهمیتی قایل نیست.  برای خون نداها ارزش قایل است… به نظر من اصلاح طلب ها به نحوی با دیکتاتور هماهنگ می شوند تا جنبش را به چارچوب حکومت بکشانند».

—–

ناشیگری صدا و سیمای ولایت مطلقه فقیه در کارگردانی و اجرای نمایش رسوای پاره کردن عکس آیت الله خمینی چنان آشکار است که نیاز به اثبات ندارد.  تنها به یادآوری این نکته بسنده می کنم که یکی از صفت های بارز رستاخیز مردم ایران که در شعارهایش به خوبی بازتاب یافته، رک گویی و صراحت لهجه است.  در شش ماه گذشته و بویژه هفته های اخیر، مردم بارها و بارها با صراحت مخالفت خود با سیّدعلی خامنه ای و اصل ولایت فقیه را در شعارهایی چون: "خامنه ای قاتله   ولایتش باطله" ، "مرگ بر خامنه ای" ، "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و… ابراز داشته اند و اگر ضروری می دیدند پروایی نداشتند که پای آیت الله خمینی را نیز به میان بکشند. 

اوج خردگرایی مردم ایران در این است که به هر چیز در جای خود می پردازد و تشخیص می دهد که در حال حاضر جایگاه آیت الله خمینی به قول اکبر گنجی در موزه ی تاریخ است و زمانش که برسد می توان پرونده او را گشود و به حساب دروغگویی ها، نقض عهدها، کشتارها و جنایتکاری هایش رسیدگی کرد.  اوج خردگریزی حکومت درحال احتضار ولایت مطلقه فقیه نیز این است که می پندارد با نمایش مسخره ای چون پاره کردن عکس آیت الله خمینی می تواند در فنجان شکسته ی ولایت توفان بپا کند!

 


 

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

snak1@live.ca