شهادت مظلومانه ندا آقاسلطان ــ که تصویر لحظات آخر زندگی وی و ارتباط  نگاهش با جهانیان ــ مظلومیت ملت ایران را که سالهاست برای آزادی و تعیین

شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰


 

شهادت مظلومانه ندا آقاسلطان ــ که تصویر لحظات آخر زندگی وی و ارتباط  نگاهش با جهانیان ــ مظلومیت ملت ایران را که سالهاست برای آزادی و تعیین سرنوشت خود مبارزه و تلاش می کنند جهانی کرد.


 

 این بار خبررسانی تجاری، باعث شد که کشته شدن  ندا در رأس خبرهای جهان و شخصیتهای سیاسی آن قرار گیرد و با این کار حداقل این بار، کمک زیادی کرد تا دیگران از آنچه که در ایران می گذرد، آگاه شوند و عدم پاسخگوئی مقامات و روحانیون حاکم در ایران عریان و عیان شود. به این علت می گویم خبررسانی تجاری، زیرا تا زمانی که یک خبر برای مخاطب در یک رسانه تجاری جذابیت و مخاطب جلب کن باشد بدان می پردازد و وقتی که خبری جدید آم
د که مخاطب بیشتری جذب می کند، بلافاصله خبر قبلی فراموش می شود،  بدون آنکه مسئله انسانی خبر قبلی مورد توجه قرار گیرد. نمونه ی آن تلویزیون
CNN است که بلافاصله بعد از پیش آمدن مرگ مایکل جکسون مسئله انسانی شهادت ندا آقاسلطان را به فراموشی سپرد و تمامی پوشش خبری خود را به جکسون داد گویا  که اصلاً "ندا"یی وجود نداشته  و انسانی مظلومانه کشته نشده است.

و به این ترتیب ندا، یکباره از صحنه رسانه جهانی کم رنگ و محو می شود، اما این مرگ مظلومانه در خاطره ی مردم ایران باقی می ماند. کمتر ایرانی ای است که بر مظلومیت ندا تردید داشته باشد و در کنار مادر و خانواده ی وی نایستاده باشد، ولی به نظر می رسد موج سواران و خونخواهان سعی زیادی کرده اند که از پیراهن ندا یک پیراهن عثمان برای خود درست کنند و جریانات سیاسی منزوی برای مطرح کردن خود در پشت نقاب ندا، مجالی برای عرض اندام های سیاسی داشته باشند


 

من در صدد قضاوت نیستم، ولی با بزرگ نمائی هایی که این روزها در تورنتوی خودمان شاهد بودیم بر آن شدم که تجربه و نظر خود را نیز با خوانندگان در میان بگذارم. 


 

سمبل مظلومیت  یک ملت  و یک جنبش  ضرورتاً  نمی تواند سمبل مقاومت و آزادی خواهی  همان مردم باشد، زیرا یک سمبل باید جامع الشرایط باشد که در سال های بعد و دهه های بعد راهگشا و قابل اتکا باشد.

تا آنجا که من این حوادث را به دقت دنبال کرده ام و از مصاحبه های مادر و معلم ندا و کاسپین ماکان خوانده ام،  ندا فرد سیاسی نبوده است.

مادر ندا  در مصاحبه ای می گوید:

"ندا تازه وارد این مسایل شده بود و خیلی برایش جالب بود."(1) این در حالی است که ماکان سعی می کند در خارج از کشور جزئیات تفکرات و منش سیاسی ندا را به آینده موکول کند.(۲) در حالی که در ایران می گوید، "ندا از نظر شخصیتی دختری شاد و پر انرژی و خیلی صادق بود و به هیچ جناحی وابسته نبود. معتقد به دموکراسی و آزادی برای مردم ایران بود".(رادیو فردا  ۴ تیر ۸۸)


 

حمید پناهی دوست و معلم موسیقی ندا می گوید، "ندا سیاسی نبود و از نتیجه ی انتخابات در ایران راضی نبود."

بعد از گذشت چندین ماه هنوز هیچ خبر و یا گزارشی از سیاسی بودن و یا خط مشی و اندیشه سیاسی ندا از طرف خانواده و دوستان به رسانه ها درز نکرده است. می شود نتیجه گرفت که ندا هم مانند میلیونها جوان و زن ایرانی، خواهان آزادی های فردی و اجتماعی بوده است، زیرا هیچ وبلاگ و یا دست نوشته ای از وی در دست نیست که بر موضع گیری وی در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی ایران دلالت کند. با توجه به اینکه وی سه ترم دانشجوی رشته فلسفه و الهیات بوده و بعد به هنر تغییر رشته داده است،  می توان رگه های عرفانی و روح لطیف هنری را در وی دید، ولی نشانی از فعال سیاسی بودن اصلاً در میان نیست.

ماکان ظرف چند ماهی سر از اروپا و کانادا درمی آورد (که البته حق هر شهروند جهانی هست که محل زندگی خود را تعیین کند) در حالی که ده ها پناهنده سالها در پشت درهای سازمان ملل کشورها منتظرند.  

ابزور می نویسد :

 چند روز پس از فرارش (ماکان) با او ملاقات کردیم. در خفا به سر می برد و فعلا مایل نیست مردم محل اقامتش را بدانند. خانه موقت او آپارتمانی خالی در محله ای گمنام در حومه شهری در خاورمیانه است که او نمی شناسد… اصلا به کسی شبیه نیست که برای فرار از سرزمین مادری اش، پنج روز هولناک را پشت سر گذاشته است…. تر و تمیز و برازنده، با لبخند نرمی پذیرای ما می شود."(3)

 این که ماکان در کشور امنی است جای خوشحالی است، ولی آنجا که از مردم ایران می خواهد: "وطن امروز در انتظار ماست وطن را از یوغ بیگانگان برهانیم" سئوالات بیشتری در مورد انگیزه ی واقعی ماکان، ایجاد می کند. متاسفانه در این میان، عده ای هم دانسته و یا نادانسته به وی کمک می کنند تا به خونخواهی ندا مشغول  شود.

باید از خود پرسید آیا ندا مایل بوده که ماکان روابط خصوصی، دوستی و عکسهای او را افشا کند؟ آیا خانواده ی وی راضی به این کار بوده اند؟ تا آنجا که من جستجو کردم، خانواده ندا، اشاره ای به ماکان نداشته اند.

کنار هم گذاشتن این سئوالات، یک خط فرصت طلبی سیاسی و قهرمان سازی بدون پشتوانه قوی را نمایان می کند که  به توهم در مورد مبارزه آزادی خواهانه، سختی های جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشر در یک کشور زیر سلطه  استبداد مذهبی، در خارج از کشور دامن می زند.

تجربه ی ما از شهید زهرا کاظمی، به ما آموخته است که  نباید اجازه داد به نام شهدای مظلوم، مسیر مبارزه مردم ایران را گل آلود کنند.

به عنوان کسی که در انقلاب ۵۷ ضد استبداد دیکتاتوری وابسته سلطنتی شرکت داشته است و سالهاست که در تبعید و مهاجرت اجباری نیز به سر می برد، برخلاف ماکان معتقد نیستم که انقلاب ۵۷ ننگین بوده است، (سخنرانی در تورنتو-۴)، زیرا انقلابی که ماکان ننگینش اعلام می کند ادامه و نتیجه ی مبارزه، زندان، آوارگی و خون هزاران شهید آزادی و استقلال مردم ایران از زمان مشروطه تاسال ۵۷  بوده است.

همانگونه که امروز باید در کنار نسل جوان مان در ایران ایستاد، هر چند که شیوه های مبارزاتی و شعارهایشان با باورهای ما (حتی اگر درست و تضمین شده هم باشد) همخوانی نداشته باشد.

به استفان هاشمی (پسر زهرا کاظمی) در همان روزی که  عدالت خواهی خون مادرش را به عهده گرفتیم، گفتم مواظب باش خون مادرت سکوی گروه های سیاسی نشود. امروز جریان عدالت خواهی درباره زهرا کاظمی تبدیل به یک شکایت مالی ۱۵ میلیون دلاری شخصی شده است.

 الان هم می گویم مواظب باشید با مظلومیت خون ندا، افراد و جریانات بدون ریشه، سکوی پرتاب برای خودشان درست نکنند تا انرژی جنبش را تلف کرده و در بین صفوف واقعی مردم، تفرقه بیندازند.

مبارزات مردم ایران ریشه دار و پر از افراد با نام و بی نامی است که برای تعهد "به خدا و مردم" و یا "مردم"، تلاش کرده و می کنند.  بنابر این هر کسی را باید در جای خودش گرامی و عزیز بداریم.

ندا، یکی از بی شماران ستاره های آسمان پرستاره ایران زمین است که توسط حاکمان ضد مردمی به قتل می رسد. ندا آخرین شهید مظلوم ملت ایران  نبود، ولی بدون شک مشهورترین شد. 


 

وظیفه ما عدالت خواهی برای خون نداها و زهراکاظمی هاست، نه خونخواهی سطحی.  باید گفت از خون شهدا باید بایسته و شایسته برای آگاهی رسانی و روشنگری استفاده کنیم نه معامله و موج سواری و غالب کردن چیزهای نچسب بر جریان جنبش نوین آزادیخواهی مردم ایران.  باید مواظب بود که رو دست نخوریم.


 


 


 


 

پانوشت:

 ۱ ـ رادیو فردا ۸ مرداد ۸۸

۲ـ  ترحیم ایرج عماد در تورنتو

۳ـ ۲۵ آبان ۸۸

۴-

http://www.youtube.com/watch?v=ARgydUhQRdE