دزدى حضور سبزها در ۲۲ بهمن به‌ وسیله حکومتیان بحث‌هاى بسیارى را به ‌دنبال داشت. بعضى آن را شکست بزرگى براى جنبش‏ تحلیل کردند و دیگران 

 شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰


 

دزدى حضور سبزها در ۲۲ بهمن به‌ وسیله حکومتیان بحث‌هاى بسیارى را به ‌دنبال داشت. بعضى آن را شکست بزرگى براى جنبش‏ تحلیل کردند و دیگران سعى کردند با سرپوش‏گذاشتن بر کمبودها آن را به پیروزى دیگرى تبدیل کنند، اما مجموعه واقعیت‌ها بیشتر دال بر این است که آن‌چه در این روز اتفاق افتاد اگرچه یک پیروزى نبود، اما به ‌سختى بتوان آن را شکست نامید. عنوانى که زیبنده ی این روز است «یک اشتباه تاکتیکى جبران‌پذیر» است. اشتباه بزرگتر آن بود که بسیارى از سردمداران جنبش‏ امید پیروزى نهایى در این روز را در دل‌ها کاشتند و انتظار مردم را به‌ شکلى رویایى بالا بردند. اگرچه براى من مسلم است که روز پیروزى چندان دور نیست ـ و شایعات چند روز اخیر مثل احتمال تغییر قانون انتخابات این دلگرمى را چند برابر مى‌کند ـ اما انتظار این‌که این پیروزى درست در مهم‌ترین روز سال براى اقتدارگرایان اتفاق بیفتد بیشتر به فیلم‌هاى هالیوودى مى‌ماند تا واقعیت. خامنه‌اى و سپاهیانش‏ بى‌شک تمام نیروى خود را براى حفظ نظام‌شان در این روز به‌کار مى‌گرفتند که گرفتند. هر روز دیگرى را شاید حاضر به کمى عقب‌نشینى بودند اما نه ۲۲ بهمن. همین شد که باتوم‌ها را حتا به دست نوجوانان سیزده چهارده ساله‌اى دادند که بعداً عکس‏هاى‌شان را دیدیم که چه کودکانه گوشه ‌اى نشسته بودند و بستنى مى‌خوردند. این را نباید فراموش‏ کنیم که ما در این جنبش‏ با فاشیسم رودررو هستیم نه یک دیکتاتورى ساده. فاشیسم یک سر و گردن از دیکتاتورى پرقدرت‌ تر است و مبارزه با آن به‌ همان نسبت مشکل ‌تر. مبارزه ‌اى که استراتژى و تاکتیک ‌هاى پیچیده ‌ترى نسبت به یک نظام دیکتاتورى طلب مى‌کند. فاشیسم، به ‌عکس‏ دیکتاتورى، تکیه بر نیروهاى لمپن دارد که تصادفاً به ‌ظاهر شباهت ‌هاى باورنکردنى به نیروهاى مردمى دارند (حتماً دیده ‌اید سخنان سردار قاسمى را که چگونه به حمایت «بچه‌هاى جنوب شهر» از حکومتش‏ مى‌نازد). مطالعه بر روى حکومت ‌هاى هیتلر و موسولینى و تماشاى فیلم ‌هاى خبرى و داستانى آن دوران کمک بزرگى به ‌شناخت پدیده ی فاشیسم و چگونگى مبارزه با آن مى‌کنند.


 

فاشیسم، به ‌عکس‏ یک حکومت دیکتاتورى ساده، بازوهاى اجرایى ‌اش‏ را از بین محروم‌ترین و کم‌ مدعاترین اقشار جامعه استخدام مى‌کند. آن‌ها که خود اولین و مهم‌ترین قربانیان همان حکومتند. از بین این اقشار آن‌ها که خوش‏شانسند به ‌هردلیل به یک هشیارى (یا بهتر بگویم یک جهان ‌بینى) دست پیدا مى‌کنند که راهنماى عمل ‌شان در برخورد با مسائل اجتماعى مى‌ شود و آن‌ها را به رودررویى با فاشیسم مى‌کشاند. آن‌ها که این شانس‏ را ندارند تنها با تکیه بر غریزه‌ شان به ‌شدت مغبون و شیفته قدرت مى‌شوند و مى‌خواهند تلافى تمام بلایایى که فاشیسم بر سرشان آورده را بر سر برادران و خواهران و دوستان و همسایگان خودشان در‌آورند. نمونه این دو گروه در ایتالیاى موسولینى اعضاء حزب سوسیالیست در مقابل سیاه ‌جامگان طرفدار موسولینى بودند و مصداق ‌شان در جامعه امروز ایران طرفداران جنبش‏ سبز در برابر بسیجى ‌ها و گارد ویژه هستند.

نبود جهان ‌بینى در بین نیروهاى فاشیست در عین حال پاشنه آشیل آن‌ها و رهبرشان است. قربانیان فاشیسم به ‌دلیل غریزى بودن حرکت‌شان در هر نظام عقیدتى ‌اى مى‌گنجند. اگر در ایران امروز به‌ جاى جمهورى اسلامى یک دولت کمونیست از نوع استالین حکمروایى مى‌کرد باز دقیقاً همین بسیجى ‌ها بودند که با چوب و چماق به خیابان ‌ها مى‌ریختند و با شعار مرگ بر مذهب بر سر و صورت مردم مى‌کوبیدند. و اگر نظامى پادشاهى بر سر کار مى آمد باز تک تک همین افراد بودند که فریاد جاوید شاه سر مى ‌دادند (بگذریم که نظام سلطنتى گذشته در ایران دیکتاتورى بود، اما فاشیست نبود و همین یکى از دلایل سقوط ساده‌ اش‏ بود). اعمال اخیر اینان در تجاوز به دختران و پسران جوان دستگیرشده و حتا تهدید پسر کروبى به تجاوز در مسجد آخرین ذرات شک را هم برطرف مى‌کند که آنى که دست به چنین اعمالى مى ‌زند نه به خدا اعتقادى دارد و نه به اسلام. آن آیت ‌اللهى هم که این عمل را تایید مى‌کند یا در مقابل آن سکوت مى‌کند بى‌هیچ شکى نه ترسى از روز جزا دارد و نه اعتقادى به آن.

این بى ‌هویتى سیاسى از یک سو و شیفتگى قدرت از سوى دیگر این نیروها را بسیار سریع‌ تر از آن‌چه در ذهن مى‌گنجد از پا در مى‌آو
نوجوانان باتوم به دست پس از تظاهرات 22 بهمن
رد. روزهاى آخر هیتلر را نگاه کنید که با آن قدرت و ابهتش‏ زمانى که شوروى‌ها در پشت دروازه ‌هاى برلین بودند از نافرمانى و بى‌ وفایى سردارانى به فغان آمده بود که تا دو روز پیش‏ مدعى بودند حاضرند خود و خانواده‌ شان را براى پیشوا فدا کنند. مشابه همین اتفاق براى موسولینى افتاد و امروز شک نداشته باشید که آن کفن‌ پوشانى که آن‌چنان محکم بر سر و سینه‌ شان مى‌کوبند و آن آیت ‌الله‌ هایى که بى‌محابا فتوا به قتل آدمیان مى‌ دهند و آن سردارانى که از دور براى آمریکا و اسرائیل شاخ و شانه مى‌کشند وقتى روز موعود برسد باید از سوراخ موش‏ پیداى ‌شان کرد. اما باید آن روز موعود برسد، یا بهتر بگویم، باید آن روز موعود را برسانیم.


 

۲۲ بهمن یک اشتباه تاکتیکى بود که درس‏ بزرگى از آن گرفتیم. قاطى شدن در صفوف فاشیست ‌ها ما را به ‌جایى نمى ‌رساند. ما باید صف ‌مان را از فاشیست‌ها جدا نگاه داریم. از طرف دیگر این واقعیت را هیچ‌گاه نباید فراموش‏ کنیم که فاشیسم شیفته قدرت است و تنها زبانى که به‌ راحتى درکش‏ مى‌کند زبان قدرت است و همین زبان است که جهت‌گیرى آن را مشخص‏ مى‌کند. این‌که ما آن‌ سوى صورت ‌مان را بگیریم تا سیلى بزنند و منتظر باشیم تا روزى سیلى ‌زن ‌ها خود به زشتى اعمال ‌شان پى ‌ببرنند و شرمگین شوند آرزوى مهملى است. چنین کارى تنها آن‌ها را خشنودتر و مصمم‌ تر مى‌سازد. شعارى که ما بعد از این باید سرمشق اعمال‌ مان بسازیم این است که «ما مى‌ توانیم اما نمى ‌خواهیم مثل شما باشیم». ما تعدادمان از شما به ‌مراتب بیشتر و انگیزه‌ مان قوى ‌تر است. توانایى آن را داریم که با شمایان همان کنیم که شما با ما مى‌کنید. تفاوت ما در انسان بودن ما و نبودن شما است.


 

در روز عاشورا این توانایى را با زیبایى به‌ رخ‌ شان کشیدیم. چهره ‌هاى  زبون و خفت‌بار‌شان در همان چند دقیقه ‌اى که در بین ما گرفتار آمده بودند بهترین گواه بر این واقعیت بود که حرف ‌مان را شنیده ‌اند و به‌ خوبى درک کرده ‌اند. و هنگامى‌که انسان‌ منشانه رهاشان کردیم این پیام را براى دیگران بردند که محور قدرت دیگرى هم وجود دارد که از آنى که بر ما حکم مى‌ راند قوى ‌تر، مصمم ‌تر، و در عین حال انسان‌ تر است.


 

این شکل قدرت ‌نمایى تنها روشى است که مى‌ تواند روز موعود را نزدیک‌ تر کند. ۲۲ بهمن مسابقه در زمین حریف بود، چهارشنبه ‌سورى مسابقه در زمین خودى است. این فرصت را باید غنیمت بشماریم. برعکس‏ ۲۲ بهمن، چهارشنبه ‌سورى ما در سطح شهر پراکنده هستیم. نیروهاى فاشیست توان پراکندگى در این سطح را ندارند چرا که غلظت‌ شان آن‌چنان پایین مى‌ آید که جرئت رودررویى با مردم را از دست مى‌ دهند. ما، برعکس‏، تعدادمان بسیار بیشتر از روزهاى عادى خواهد بود چرا که بسیارى از آن‌ها که به ‌هر دلیل در تظاهرات خیابانى شرکت نمى‌کنند آن‌شب در کوچه و خیابان حضور خواهند داشت و عظمت جمعیت و ضعف طرف مقابل آن ‌ها را تشویق به پیوستن مى‌کند. آتش‏بازى امکان دفاع از خود و مانع ایجاد کردن بر تحرک نیروهاى سرکوب‌گر را به‌ وجود مى ‌آورد. برگزارى این مراسم در هر کوچه و خیابانى در سراسر ایران عملا امکان بسیج نیروها در تهران را از سرکوب‌گران مى‌گیرد. از این شرایط باید به نحو احسن استفاده کرد. اما مهم‌ تر از همه این است که تاکتیک‌ها را باید ارتقاء دهیم. بعد از این ـ نه شب چهارشنبه‌ سورى و نه هیچ روز دیگرى ـ نباید بگذاریم نیروهاى سرکوب ‌گر کسى را دستگیر کنند. اگر مى ‌بینیم کسى به ‌دست آن‌ ها گرفتار شده است باید با تمام قوا به یارى ‌اش‏ بشتابیم و به هر نحو شده نجاتش‏ دهیم. این نه ‌تنها آسیب ‌پذیرى ما را کمتر مى‌کند، بلکه پیام مهمى هم به نیروهاى سرکوب‌گر مى‌ رساند که ما بیشمار و پرتوانیم. زبان قدرت را هم به ‌خوبى بلدیم اگرچه از استفاده از آن ننگ داریم.


 

چهارشنبه ‌سورى امسال بى‌ هیچ تردیدى پیروزى ‌اى بزرگتر از عاشورا براى ‌مان به ارمغان خواهد آورد. چه بسا بهار ۸۹ بهار آزادى باشد.


 

* دکتر شهرام تابع‌محمدى، همکار تحریریه ی شهروند، بیشتر در زمینه سینما و گاه در زمینه‌هاى دیگر هنر و سیاست مى‌نویسد. او دکترای مهندسی شیمی و فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی دارد. پژوهشگر علمی وزارت محیط زیست و استاد مهندسی محیط زیست دانشگاه ویندزور است. در حوزه فیلم هم در ایران و هم در کانادا تجربه دارد و جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد. نوشته‌هاى او در بخش‏ فارسى بى‌بى‌سى، نشریات فرهنگى اروپا، و چند روزنامه و مجله داخل کشور مثل جامعه، توس‏، شرق، و مجله فیلم چاپ شده‌اند.

shahramtabe@yahoo.ca