او را باب دیلان ایرانیان نامیده اند. سبک اش را از موسیقی سنتی ایرانی گرفته تا راک، جاز، بلوز، فولکلور و … می خوانند. هم می خواند، هم می سراید، هم می نوازد، و هم می سازد.
از شعرهای مولوی، حافظ، نیما یوشیج، خواجوی کرمانی، و جامی گرفته تا شاملو و براهنی در آثار او به گوش میرسد که گاهی عباراتی کوچهبازاری در میان ابیات آنها اضافه شده است. تکه هایی از ترانه های خوانندگان دیگر همچون هایده و گلپا و داود مقامی هم گاه به گوش می رسد و شنونده را پرت می کند به زمانی دیگر. حتی آیه هایی از قرآن را در شعرهایش می آورد. او در این باره میگوید: «تلفیق از نظر من اپیدمی زمانه است. تلفیق موسیقیایی دو شکل دارد، یکی تلفیق ابزار است، مثلاً قرار دادن گیتار در برابر سهتار که چیز جدیدی نیست؛ و دیگری تلفیق گام که تا به حال کمتر در موسیقی ایران به آن پرداخته شده، مثلاً کافیست که دو نت از دستگاه شور حذف شود تا به گام بلوز برسیم.»
سی و هشت سال پیش در تربت جام خراسان به دنیا آمد، رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به دلیل نداشتن روش های خلاق تدریس شان رها کرد و اکنون این سوی دنیا، در دانشگاه استنفورد آمریکا، در کار پژوهش موسیقی است.
محسن نامجو، که امروزه یکی از چهره های شاخص موسیقی ایرانی در خارج کشور است، پس از دو سال به تورنتو می آید. در همین پیوند گفت وگوی کوتاهی با او انجام دادیم که در زیر می خوانید.
نامجوی عزیز، خیلی خوشحالم که پس از دو سال دوباره در تورنتو شاهد کنسرت ات خواهیم بود. آیا این بار هم تنها خواهی آمد یا با گروه؟
ـ من این بار با گروهی میام که تازه ترین آلبوم ام را (۱۳/۸) باهاشون کار کردم. با این دوستان در کالیفرنیا آشنا شدم، و از همین دوستانم بخشی از موسیقی جاز رو یاد گرفتم، به غیر از اجراهای مختلفی که با دوستان ایرانی داشتم که از اونها هم آموختم ولی ساز زدن با اینها از سال ۲۰۱۱ باعث شد که تم هایی که داشتم، بیشتر و بیشتر گسترش پیدا کند و یک سری ویژگی های مشترک بین ما پیدا شد.
مهمترین ویژگی بین ما این بود که میل به بداهه نوازی و سئوال جواب با هم داشتیم، ولی خوب استراکچرها ثابت بود و در مجموع شد آلبوم ۱۳/۸. جیمی Jamie کیبورد میزنه، عزرا Ezra باس و راب Rob درام، که درامر فوق العاده ای است.
نکته ی گفتنی این است که این موزیسین ها واقعاً در کارشون ماهرند و هنگام اجرا همگی باهم حضور برابر و مشابهی داریم و این خیلی برای من لذت بخش است.
نکته دیگر هم اینکه این تجربهای شد برای من که کارهام را که در دستگاههای ایرانی ست با یک فرمت جازگونه تجربه کنیم و اجرا بشه.
پس نتیجه می گیرم که این کاری است که با جاز و موسیقی سنتی ایران آمیخته شده، این ملودیها از کجا میان، و از کجا الهام می گیرین؟
ـ هر کدوم با دیگری فرق می کنه، مثلا قطعه اول که “تهران” اسمشه و در دستگاه چهارگاه است، می شه گفت ملودی که مشخصا ساخته من باشه نداره، مثل آواز سنتی هر خواننده دیگر است، یعنی من ردیف و گوشههای دستگاه چهارگاه رو می خونم، ولی خوب رنگ خودم رو به درآمد و زابل و حصار و مخالف و غیره می دم. بیشتر می شه گفت بداهه نوازی چهار نفره است بر اساس یک گام. ولی کارهایی مثل “بیایید” یا “بی گاه شد” تمهای ثابت دارند، یعنی بدون حضور ارکستر هم قابل نواختن هستند و به صورت تکی هم قابل اجرا، ولی اینجوری نیست که حالا ما اگر این ورژن رو اینجوری با این دوستان اجرا کردیم، می تونه با یک شکل دیگری اجرا بشه.
آیا موسیقی فولکلور هم این قابلیت رو داره و کلا در این کنسرت اجرای فولکلور هم دارید؟
ـ موسیقی فولکلور به این منظور در آلبوم ۱۳/۸ وجود نداره مگر قطعه “رو سر بنه” که قسمتی که من به انگلیسی میخوانم یک تم فولکلور داره که بعضی وقتها شعرشم میخوانم، “دختر فراش باشی با پیرهنای خاش خاشی”. ولی تو آلبوم بعدی که تا چند ماه دیگه آماده میشه، به اسم نارنگی، دوباره چند تم فولکلور هست که استفاده شده، بویژه فولکلور خراسانی.
چون دغدغه ی آکادمیک داری و چند وقت یک بار مقاله مینویسی، می خواهم پرسشی درباره نوشته آخرت با عنوان”همخوانی ردیف موسیقی سنتی و استبداد سیاسی در ایران” بپرسم. این “استبداد”ی که ازش نام میبری چگونه تو موسیقی سنتی هم رواج پیدا کرده؟
ـ اتفاقا من باید یه توضیحی راجع به این مقاله بدم. باید جملاتی برای تصحیح و توضیح به این مقاله اضافه بشه. ما منظورمون کلیت موزیسینهای ایرانی که کار موسیقی سنتی می کنند نیست، منظورمون بخش آموزشی موسیقی سنتی است که از خونه ی عبدالله خان دوامی تا اون فرهنگ آمده و رسیده به بزرگترین محیط آکادمیک ما یعنی دانشکده هنرهای زیبا، که در طی سال های بعد از انقلاب، بخش آموزش آن هم افتاده دست یک سری آدم هایی که تفسیرشون از ردیف موسیقی سنتی این است که اصلا آهنگسازی وجود نداره همه ی آهنگها ساخته شده و شما فقط بداهه نوازی کنی بر همین اساس. این شباهتی که ما ازش صحبت میکنیم عین استبداد سیاسی است و اون بخش مهمی که آموزش آکادمیک موسیقی سنتی را بر عهده دارند هم دارای همین ویژگی هستند. وگرنه از دل همون موسیقی سنتی آدم هایی مثل حسین علیزاده، لطفی، شجریان، ناظری، کلهر و خیلی های دیگر بیرون آمدند و سعی کردند در آن چهارچوب نمانند و با زمانه جلو بروند. منظور من این است که همه ی آنها رو نمی شه با چوب این مقاله راند.
خودت چه موسیقی گوش میکنی؟ می دونم هم پاپ دوست داری هم سنتی، اما خیلی از موزیسینهای سنتی هیچ وقت اشاره نمی کنند که به موسیقی روز هم علاقه ای دارند.
ـ من هیچ وقت به این تفاوت سلیقهای خودم با دیگران حتا فکر هم نمی کنم چون یک چیز بدیهی است، و من اصلا از این اسم گذاری خوشم نمیاد. مثلا امروز صبح یک کار از “زی زی تاپ” رو گوش دادم واقعاً یه کشف تازهای بود برام. یعنی یک نگاهی که سعی بکنه “دگم” نباشه و همه چی رو در بر بگیره، از موسیقی لوس آنجلسی بگیر تا موسیقی پاپ غیر ایرانی و هر چیزی که بشه اسم برد. منظور من در مصاحبه جدیدم با کامبیز حسینی هم همین بود که در کل موسیقی “جدید” ما یا “زیرزمینی” که ادعای روشنفکرانه داره در کلیتش یک خواننده در حد هایده نداریم. یک ضبط و تنظیم در حد کارهای صادق نجوکی نداریم. یعنی واقعاً در بین همه ماها چه کاری هست که تو می تونی بگی ضبطش خیلی خوبه؟ در نتیجه ما همیشه دچار حرف های روشنفکری می شیم و فکر میکنیم که تافته ی جدا بافته ایم و حرف های جدیدی برای جهان آوردیم در حالی که فراموش میکنیم به عنوان موسیقی هنوز خیلی پائین تریم از اندی و کوروس و بقیه.
موسیقی زیرزمینی را برایمان تعریف کن.
ـ من دوست دارم به جای این واژه از واژه موسیقی مستقل استفاده کنم و به این معنی که موسیقی که از حمایت دولتی در کشوری مثل ایران که باید حتما هنر حمایت دولتی داشته باشه و مجوز داشته باشه و غیره، برخوردار نیست. وگرنه می شه گفت تاریخ ما و برخورد فرهنگ اسلامی با موسیقی کلا یک امر زیرزمینی بوده. موسیقی در جاهای بزرگ اتفاق نمی افتاده. همش “چمبر” موزیک بوده، همش تو اتاق و زیرزمین بوده. در نتیجه اگر بگیم موسیقی زیرزمینی، حتا گروه عارف و شیدا هم زیرزمینی بوده، همش در زیرزمین خونه آقای مشکاتیان بود و شکل می گرفت.
برای این گفت وگو سپاسگزارم و منتظرتون در تورنتو جمعه آینده ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳هستیم.