از دو ماه قبل به همت آرشاک شجاعی اتوبوسی رزرو شده و تعدادی از فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از تورنتو هم، برای سفر به نیویورک در اعتراض به حضور حسن روحانی رئیس جمهور رژیم اسلامی در سازمان ملل نام نویسی کرده بودند. ما نیز طبق سنت هر ساله که تا بحال تجربه، دستاورد و خاطرات شیرینی هم از این سفرها به نیویورک داشتیم، این بار هم تمایل به رفتن داشتیم و بنابراین ما هم برای این سفر نام نویسی کردیم.

قرار حرکت ما، صبح یکشنبه ساعت ۷ صبح بود، اما ماکتی که در برنامه ی کمپین کشتار ۶۷ قرار بود با خودمان به جلوی سازمان ملل ببریم دیر رسید و بیش از یک ساعتی دیر حرکت کردیم که متأسفانه آن ماکت هم در اتوبوس جا نگرفت.

در مرز کانادا ـ آمریکا، برعکس سفرهای گذشته به ما گیری ندادند و ما هم رک و راست به مأموران مرزی گفتیم که در کنار گردش و خرید و تفریح، برای اعتراض به حضور روحانی در نیویورک  و برای تظاهرات آمده ایم.

ساعت ۸ شب وارد هتل شدیم. با اینکه تمام هزینه سه روز و دو شب هتل، اتوبوس و صبحانه حدود ۲۰۰ دلار شده بود، اما هتلی مرتب و تمیز در نیوجرسی و با امکانات خوبی رزرو شده بود. ساعت ۱۰ شب علیرغم اینکه اکثرا خسته بودیم به دیدن میدان تایمز رفتیم و ساعت ۱۲ شب به هتل محل استراحتمان برگشتیم. صبح روز بعد، یعنی دوشنبه را به گردش و خرید اختصاص داده بودیم. و هر کس تمایل به خرید داشت این روز را کاملا وقت داشت. اتوبوس ما را به مرکز خرید بزرگی برد و دوستانی که مایل به خرید بودند خرید خود را کردند. ساعت ۱۰ شب که عازم  بازگشت به هتل بودیم به کمک آقای داگلاس که برای تهیه فیلمی از زندانیان سیاسی و مبارزات  مردم علیه رژیم اسلامی در تدارک فیلمی هست و به  اتفاق آناهیتا که در این سفر همراه ما بود موفق شدیم هتل محل اقامت روحانی را پیدا کنیم و همگی توافق کردند به طرف آن هتل برویم. در عرض چندین دقیقه پلاکاردها و دوربین ها آماده و فریاد های “Down with Islamic Republic of Iran”، “Free All Political Prisoners in Iran”، “Free all Jailed Workers in Iran”، “Rohani get lost”، “Shut down all Iranian embassies all over the world”، “Shut down centres of terrorism” و … در اطراف هتل روحانی طنین افکن شد و بلافاصله پلیس‌های مخفی و علنی هتل را به محاصره ی خود در آوردند. با اینکه  تعدادمان بالای ۵۰ نفر بود و اجازه ی پلیس هم نداشتیم ولی  پلیس برخورد چندان سختگیرانه ای با ما نکرد و پس از حدود بیست دقیقه از ما خواست که محل را ترک کنیم. باید یادآوری کنم که تنها هتلی که در آن اطراف نرده و گارد امنیتی داشت، همین هتل محل اقامت روحانی بود. در جلوی هتل علاوه بر من (بابک یزدی از حزب کمونیست کارگری ایران) رفیق رحمان نجات از حزب کمونیست ایران نیز دقایقی علیه رژیم  صحبت و افشاگری کردیم.

آن شب تا دو صبح من و آرشاک و فرامرز مشغول آماده و آپلود کردن فیلم این تظاهرات بودیم. صبح سه شنبه ساعت ۹ عازم حرکت به سمت محل سازمان ملل متحد شدیم که ساعت ۱۰ صبح به محل رسیدیم. همراهان ما در این اتوبوس از رفقای “حزب کمونیست ایران”، “نهاد مادران علیه اعدام”، “حزب کمونیست کارگری”، “انجمن سکولارهای سبز سابق” که قرار است به زودی به  “انجمن سکولار دمکرات های ایران” تغییر نام بدهد، و تعدادی طرفداران مشروطه و تعدادی هم مستقل بودند. حدود یک کیلومتر مانده به محل تظاهرات، خیابان ها را بسته و اتوبوس اجازه جلو رفتن بیشتر را نداشت. ما هم که تقریبا استاد این کار شده ایم پلاکاردها و بلندگو را به بهترین شکلی از همانجا مورد استفاده قرار دادیم. در مسیر راه افرادی را که عازم همان محل بودند را با تظاهرات و افشاگری خود چهره کریه جمهوری اسلامی را به آنها می شناساندیم.

دقایقی به ساعت ١١ مانده بود که به محل تظاهرات رسیدیم. امسال برعکس سال های قبل فقط مجاهدین در محل بودند و از سلطنت طلب ها و گروه “ما هستیم” و سبزهای موسوی چی و … خبری نبود. مجاهدین برعکس سالهای گذشته تعدادشان خیلی کمتر بود و با اینکه هر سال هزاران نفر را از اقصا نقاط جهان می آوردند، امسال تعدادشان از چند صد نفر تجاوز نمی کرد. در بین صف مجاهدین، کسانی دیده می شدند که هم کودک خردسال بودند و هم غیر ایرانی. من از یکی از معلمان این کودکان پرسیدم  که آیا مجاهدین را می شناسی؟ ایشان گفت از طرف کلیسا به من گفته اند بچه ها را بیاورم اینجا و من بیشتر اطلاعی ندارم. تعدادی از دوستان و فعالان  چریکهای فدایی و حزب کمونیست (م ل م) که از احزاب مائوئیست است نیز جداگانه از تورنتو آمده بودند که ما هم به روایتی در سمت چپ آنها خیمه زدیم. تقریبا همه ی ماها که از تورنتو رفته بودیم یک صدا و یک پارچه کلیت رژیم اسلامی را به چالش کشیدیم و علاوه بر شعارهای کوبنده و سرنگونی طلبانه سخنرانی های کوتاه هر کدام گوشه هایی از جنایت سی و چند ساله رژیم اسلامی را برملا می کردیم. از میان این سخنرانان تا حدی که به خاطر می آورم علاوه بر خودم و مجید آذری که از حزب کمونیست کارگری بودیم، رحمان نجات از حزب کمونیست ایران، امیر زاهدی از نهاد “مادران علیه اعدام”، مونا از حزب کمونیست م ل م، بابک آزاد از چریک های فدائی، آناهیتا از سازمان زنان هشت مارچ، آرشاک شجاعی از سکولار دموکرات ها  و… صحبت کردند. هنگامی که امیر زاهدی از  طرف نهاد “مادران علیه اعدام ” صحبت می کرد پرچم جمهوری اسلامی  به عنوان سمبل رژیم و جنایات آن توسط حاضران با شعارهای کوبنده‌ی “مرگ بر جمهوری اسلامی” به آتش کشیده شد.

Yazi-NY-H

 در این  روز خبرگزاریهای مختلفی از سراسر جهان آنجا حضور داشتند که با تعدادی از ما نیز مصاحبه کردند. از جمله تلویزیون VOA، صدای آمریکا، تلویزیون العربیه و تلویزیونی از ترکیه با خود من  نیز مصاحبه کردند.

حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر محل تظاهرات تقریبا خلوت شده بود. بعضی از دوستان قصد رفتن داشتند؛ اما چون شایع شده بود که طرفداران روحانی ساعت ۵ عصر تظاهرات دارند و کسی واقعا نمی دانست اینها از چه جریانی هستند، به همین دلیل من و آرشاک  به عنوان هماهنگ کننده از طرف جمع خودمان با دیگران مشورت کرده و تصمیم گرفتیم تا زمان تظاهرات طرفداران روحانی صبر کنیم. نزدیکی های ساعت ۵ سر و کله تعدادی حدود بیست تا سی نفر، بیشتر جوان، با پلاکاردهایی پیدا شد. در وهله ی اول همه فکر می کردیم اینها طرفداران روحانی و یا موسوی هستند چون روی یکی از پلاکاردهایشان عکس موسوی و همسرش بود با متن “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”. ما با شعارهای “جمهوری اسلامی سرنگون سرنگون” و “مرگ بر این حکومت ضد زن” و … در پشت نرده های نزدیک آنها قرار گرفتیم ولی هنگامی که ما شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” را شروع کردیم آنها هم با ما همصدا شدند. هنگامی که به  بنرهای آنها توجه کردیم متوجه شدیم که بنرهای مختلفی داشتند و از جمله “مدافع حقوق افغانها در ایران باشید”، “رفع فقر حق مسلم ماست”، “کلیه زندانیان سیاسی را آزاد کنید”، “تبعیض علیه زنان را بس کنید” و… بر آن شدیم که به صف آنها نزدیک شده و با آنها وارد بحث بشویم تا بیشتر و بهتر آنها را بشناسیم. بخشی از ماها به سمت آنها رفتیم. در میان آنها درصد کمی بودند که اصلا حاضر به صحبت با ما نبودند و مطرح می کردند که این محل ماست و شما حق ندارید نزدیک ما شوید، ولی کم کم بیشتر آنها با ما وارد بحث و مجادله شدند. بحث ها چنان داغ شده بود که لحظه ای خاطره جلوی دانشگاه های پس از انقلاب برایم  یادآوری شد. تعداد انگشت شماری مشکوک در میان آنها بود ولی بودند افرادی که حتی خود را سوسیالیست و چپ می دانستند و خیلی هم مطالعه داشتند و جریانات چپ را هم خوب می شناختند و مطرح می کردند که هدف شان با ما یکی است ولی باید این خواسته ها را به رژیم تحمیل کرد. در هر حال اکثر آنها سرنگونی طلب نبودند. ولی به نظر من انسان های سالم و صادق و شریفی بودند. نام گروه آنها که بعدها متوجه شدم “هوار” بود. 

حدود ساعت ۶ عصر کم کم  راهی  محل قرار برای سوار شدن اتوبوس شدیم.

لینک عکس ها و فیلم این برنامه را در صورت تمایل می توانید در زیر ببینید

 

گزارش ویدیوئی از دو  روز اعتراض علیه حضور رئیس جمهور رژیم اسلامی در نیورک

http://www.youtube.com/watch?v=8pUfV0rVFLs&feature=youtu.be

گزارش تصویری از دو  روز اعتراض علیه حضور رئیس جمهور رژیم اسلامی در نیویورک

http://www.youtube.com/watch?v=xoxsOZEZpE4&feature=youtu.be

 

۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳