شماره ۱۱۹۶
رئیس جمهور ایران در نشست مطبوعاتی هفته گذشته خود اظهار داشت: ۶۳ میلیون ایرانی فرم دریافت یارانه نقدی را پر کرده اند و این به معنی یک همه پرسی است!

اگر بشود مسائل را این گونه تعبیر و تفسیرکرد، پرکردن فرم خرید یک اتوموبیل پژو، به معنی موافقت با طرح های آقای سارکوزی است و درخواست خرید یک تلفن همراه به معنی موافقت با بازنشستگی آقای بیل گیت است!

مفسرین مشهور جهان پس از خواندن آن چه آقای احمدی نژاد فرموده اند می گویند اگر تقاضای دریافت یارانه، یعنی گرفتن کمک نقدی برای گذران زندگی، معنی همه پرسی و موافقت با طرح های اقتصادی آقای احمدی نژاد را بدهد، باید درخواست ویزای آمریکا را موافقت با برنامه های پرزیدنت بوش در حمله به عراق و افغانستان معنی کرد و سفر به آمریکا را موافقت با موضع آمریکا در مخالفت با برنامه های هسته ای ایران دانست.

با چنین برداشتی، سفر آقای احمدی نژاد و همراهان به آمریکا را باید موافقت با گفته های خانم رایس و آقای “مستر بوش” درمورد ایران دانست؟

این مفسرین پیشنهاد کرده اند تا اوضاع بیشتر از این قاطی پاطی نشده و مردم دست چپ و راست خود را عوضی نگرفته اند، بهتر است از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم به مرحوم دهخدا عمری دوباره بدهد که برگردد و لغتنامه جدیدی درست کند و همه چیز را آن طور که آقای احمدی نژاد می خواهند معنی کند تا بفهمیم کی به کی است.

مشکل این جاست که بستگان مرحوم دهخدا که می دانند اگر پیرمرد به این دنیا برگردد چه بلائی به سرش می آید، هول هولکی و برای نجات جان او و لغتنامه اش، روی سنگ قبرش نوشته اند:

آن که خفته است در این خاک دهخدا نیست!


نوزادان، جای کودکان کار را می گیرند!


طرح از هادی دانش

به گزارش ایلنا، خسرو صالحی رئیس هیات مدیره انجمن توانمند سازی انجمن های “کودکان کار و خیابان” اظهار داشته است کودکانی که در متروها به فروش اجناس مختلف مشغولند، گاه آن قدر کوچک هستند که قدرت تشخیص کالائی را که می خواهند بفروشند، ندارند.

ظاهرا عده ای از پدر و مادرها به محض این که فرزندشان به دنیا می آید، با اظهارخوشحالی از این که نان آور جدیدی به خانواده اضافه شده، اول بند نافش را می برند و پس از آن که او را قنداق کردند تعدادی دسته گل، مقداری سیگار، و چند تائی آدامس و بادکنک می گذارند زیر بغلش، او را سوار مترو می کنند و می گویند این ها را که فروختی پولش را در قنداقت قایم کن، شب می آئیم آخرخط ازت می گیریم!

چون این نوزادان هنوز تجربه خرید و فروش را ندارند و چرب زبانی و التماس کردن را بلد نیستند، فقط گریه می کنند درنتیجه مسافران مترو برای آن که از شر جیغ و ویغ های آنان راحت شوند، اجناس شان را به سرعت می خرند و نوزادان را در ایستگاه بعدی پیاده می کنند.

همین نکته باعث موفقیت این نوزادان در فروش سریع کالاهایشان شده و موجب شده است پدر و مادرهائی که درآرزوی ثروت های افسانه ای هستند، با نذر و نیاز و جادو و جمبل سعی کنند صاحب چند قلو بشوند که بتوانند آن ها را به سرعت وارد بازار کار کرده خطوط مترو را در اختیار خود بگیرند.

به عنوان مثال، جوانی که ماه پیش همسرش هفت قلو زائید، قصد دارد یک سرویس زنجیره ای از “نوزادان کار” دایر کند و مسئولیت فروش در هر کدام ازمتروها را به عهده یکی از هفت قلوها بگذارد!

یک مقام نیمه آگاه در پاسخ سئوال خبرنگار ما در مورد نوزادان کار گفت: کودکان کار آنقدر زیاد هستند که اگر لازم باشد می توانیم به خارج صادر هم بکنیم ولی نوزادان کار که شما درباره آن ها سئوال می کنید، پدیده جدیدی است که من تا به حال نشنیده ام و ممکن است شایعه یا جزء برنامه چند ساله سوم باشد.

این مقام نامطلع گفت کارکردن کودکان ۲ ساله به عنوان گداهای نوپا و کارآموز، امری است رایج. ولی تصورمی کنم استفاده از کودکان زیر۲ سال برای کار در متروها مجاز نباشد، باید بپرسم!



ایرانی های قدرنشناس!


صدای آمریکا برنامه ای داشت در مورد اعتیاد و یکی از کارشناسان شرکت کننده در برنامه، ضمن آماری که داد گفت که ۵۰ درصد تریاکی که در افغانستان تولید می شود به ایران صادر می شود. دراین برنامه گفته شد که از هر ۱۸ ایرانی، یک نفر معتاد است. و کارشناس دیگری انتقاد می کرد که در ایران همه چیز گران شده است بجز مواد مخدر که روز به روز ارزان تر می شود.

آدم واقعا حیرت می کند که چطور ممکن است در یک برنامه تلویزیونی از ارزان شدن مواد اولیه زندگی! انتقاد شود و حیرت می کند از این که چرا از هر ۱۸ نفر فقط یک نفر از این خوان نعمت استفاده می کند؟ یعنی آن ۱۷ نفر بقیه این قدر عقلشان نمی رسد که باید از این موقعیت بی نظیر استفاده کرد؟ همه کسانی که در زندگی به جائی رسیده اند به علت استفاده از موقعیت های خاص بوده است. چه فرصتی بهتر از این و چه موقعیتی جالب تر از این؟

هرچه از زمین می روید برکت خداست، حیف نیست برکتی را که صدها نفر برای تهیه و تولید و فروش آن زحمت می کشند و جان خود را به خطر می اندازند حرام شود؟!



تکنولوژی، درخدمت دو نامحرم!


عجب قرنی است قرن بیست و یکم. تکنولوژی همه کارها را مثل آب خوردن ساده کرده است.

تا همین چهل پنجاه سال پیش اگر یک مرد در عالم خیال، آرزو و هوس می کرد که دختر همسایه نامحرمشان را به یک سفر به یاد ماندنی ببرد، چه مصیبت ها که نباید می کشید، و چه خرج ها که نباید می کرد.


اول باید با خجالت و شرم حضور فراوان به مادرش می گفت که ننه میشه بری خواستگاری اون دختره که توی کوچه بغلی زندگی می کنه؟

خانم والده، گرچه آرزوی ازدواج پسرش را داشت، عصبانی می پرسید: وا، تو اونو ازکجا می شناسی؟

پسره توضیح می داد که یک روز توی کوچه چشم چپ او را که از زیر چادر بیرون بوده دیده و یک دل نه صد دل عاشق او شده!

بعد از کش و قوس های فراوان و پس از آن که پدر اجازه می داد، پیغام و پسغام ها شروع می شد و بعد از آن که خانواده دختر می پذیرفتند که: “یک نظر حلاله” قرار می شد دختر و پسر، زیر مراقبت ده ها جفت چشم، یک نظر هم دیگر را ببینند.

اگر پسر دختر را می پسندید (دختر که پسندیدن و نپسندیدنش فرقی نمی کرد!)، مذاکرات مقدماتی شروع می شد و سپس در مجلس بعله بران، و بعد از چانه زدن های بسیار در لباس تعارف، قیمت دختر با عنوان محترمانه “مهریه و شیربها” تعیین می شد، سپس قرارهای بعدی و تاریخ شیرینی خوران و مجلس عقد گذاشته می شد.

بعد از عقد و پس از آن که دختر و پسر رسما زن و شوهر می شدند، اجازه می یافتند زیر نظر و مراقبت برادر کوچک دختره، یک نوک پا تا پارک دم خانه بروند و برگردند. (نمی دانم چه حسابی بود که همه دخترها هم یک برادر کوچکتر و زبل داشتند!)

درد سرتان ندهم تا رفتن به یک سفر به یاد ماندنی، جان دختر و پسر به لبشان می رسید.

اما در عصر تکنولوژی همان طورکه در آگهی بالا می بینید، مسائل شرعی و محرم و نامحرم بودن مثل آب خوردن حل می شود.

تصور می کنم به محض این که پای دو نامحرم به یک هتل برسد و سر کیسه را شل کنند، یک عاقد اینترنتی نصب شده در کامپیوتر، با فشار یک دکمه، روی صفحه مونیتور ظاهر می شود، در یک هزارم ثانیه، بعله را از طرفین می گیرد، صیغه را جاری می کند و امکان به یاد ماندن آن سفر را فراهم می نماید!





 

کنکور بعد از کنکور!


برخی از پذیرفته شدگان دانشگاه شاهد، از نحوه پذیرش دانشجو در این دانشگاه انتقاد کرده اند.

این دانشگاه از قبول شدگان در کنکور، یک امتحان شفاهی نیز کرده و سئوالاتی را مطرح کرده است که به گفته دانشجویان روی مغز آن ها تربچه سبز شده است.

از جمله سئوالاتی که روزنامه اعتماد آن ها را نقل کرده و دانشجویان باید می گفته اند موافقم یا مخالف، این ها بوده است:

همه مردم گاهی مجبورمی شوند دروغ بگویند؟

دیدن عکس و فیلم زنان فامیل بلا اشکال است؟

قوانین و مقررات خسته ام می کند؟

زنان باید به اندازه مردان آزادی داشته باشند؟

دانشجوئی که موفق شده بود با زرنگی از این سد نیز بگذرد، می گفت به سئوالات فوق به ترتیب زیر جواب دادم و موفق و خوشحال از جلسه بیرون پریدم:

۱- گفتم بله همه مردم گاهی دروغ می گویند ولی خوشبختانه مقامات عالی کشور جزو فرشتگان هستند و زبانم لال اگر هم بخواهند دروغ بگویند بلد نیستند!

۲- دیدن عکس زنان فامیل در صورتی که فقط یک چشمشان پیدا باشد و مرد نیز یک چشمی آن ها را نگاه کند مجاز است. البته به شرطی که همان یک چشم طرف را نیز به چشم خواهر و مادری نگاه کند!

۳- قوانین و مقررات وقتی خسته کننده می شود که آدم بخواهد آن ها را رعایت کند!؟

۴- بله زنان باید به اندازه مردان آزادی داشته باشند البته فقط هنگام دوش گرفتن آن هم به شرطی که در حمام را از داخل قفل کرده باشند!


افطاری در کاخ سفید


امسال نیز پرزیدنت بوش مثل چند سال گذشته یک میهمانی افطار در کاخ سفید برگزار کرد و تعدادی از مسلمانان را برای این افطاری دعوت کرد.

وی در سخنرانی کوتاهی که بعد از افطار ایراد کرد گفت حق با شماهاست. ماه رمضان ماه برکت است چون در هیچ ماهی چنین آش رشته ای در کاخ سفید پخته نمی شود.

پرزینت بوش سپس به همسرش گفت لورا خودت را با آش تنها سیر نکن. از آن کتلت ها و از این زولبیاها هم بخور.

وی در پایان این میهمانی به تعدادی از حاضرین گفت آن روحانیت و معنویتی که با روزه گرفتن به شماها دست می دهد، با خوردن این زولبیاها به من دست داد! عجب معجونیه لامصب.

پرزیدنت بوش به آشپز ایرانی کاخ گفت مش غضنفر این مدتی که از دوران ریاست جمهوری من باقی مانده هر شب وسیله این معنویت را فراهم کن. نعنا داغ و سیر داغ آش رشته ات را هم بیشتر کن بلکه خداوند از سر تقصیرات من و اشتباهاتی که در حمله به عراق کردم بگذرد!


و… چند نکته کوتاه


به نوشته سایت های خبری، ازساعت ۲۲ روز بیست و سوم شهریور، کارتن خوابهای تهران بزرگ جمع آوری شدند. ظاهرا دلیل این اقدام و بد خواب کردن آن ها، کمبود کارتن در تهران و نیاز به کارتن هائی بوده که این عده روی آن ها می خوابیده اند!


رسانه های جمعی خبر داده اند که تعدادی از فعالان حقوق بشر دستگیر شده اند.

یک مقام آگاه در این مورد به خبرنگاران گفت دستگیری ای در کار نبوده .چون این عده برای حقوق بشر فعالیت می کردند، برده اند که حقشان را بگذارند کف دستشان!


از خانمی که ۲۲ سال است ساکن آمریکاست پرسیدم زبان انگلیسی را که پرفکت یاد گرفته اید؟ جواب داد احتیاجی نداشتم. یک how much ، یک Ok و یک Thank you برای زندگی در آمریکا کافی است!


به گزارش “فارس” ادارات استان لرستان در شب های قدر یک ساعت دیرتر از معمول شروع به کار کردند.

گفته می شود کارمندان استان لرستان بیش از سایر کارمندان، قدر شب های قدر را می دانند!


مجمع تشخیص مصلحت نظام، ایجاد صندوق ذخیره ارزی جدیدی را تصویب کرد که دولت نتواند برای تامین بودجه سالانه از آن استفاده کند.

بچه که بودیم شکلات و آب نبات را می گذاشتند توی طاقچه بالائی که دست ما به آن نرسد. من و برادرم هم دستهای مان را قلاب می کردیم و با کمک هم به شکلات ها دست می یافتیم!؟


نماینده لنگرود درمجلس گفت ۲۹ هزار تن تولید چای بوده است. ۱۶ هزار تن چای به طور قانونی وارد کشور شده و۱۰۰هزار تن غیر قانونی. با این وضع چایکاران چه باید بکنند؟

یکی از نمایندگان توی دلش گفت اگر بشود مردم را مجبورکرد حداقل روزی ۱۰۰ تا استکان چای بنوشند، مشکل حل می شود. و بعد از خودش پرسید مشکل چایکاران حل می شود یا مشکل قاچاقچیان؟!


لبوفروشی با صدای بلند خدا را شکر می کرد و می گفت چه خوشحالم که روزی به نام “روزلبو” یا ” روزلبوفروش” نداریم.

رهگذری پرسید برای چه شکر می کنی؟ گفت برای اینکه روز زن، زنان را می گیرند، روز دانشجو، دانشجویان را و روز معلم، معلمان را!؟


ایمیل نویسنده:

mirzataghikhan@yahoo.ca