شهروند ۱۲۲۸
بعد از کلنجار رفتن با خود به این نتیجه رسیدم که باید با “منم موافقم” موافقت کنم و صحنه را برای آنانی که بیشتر دوست دارند دنبال “نخود سیاه” بروند و یا خلق الله را به دنبال آن بفرستند خالی نگذارم، حتی اگر مجبور شوم محذورات عزیزان را در نظر نگیرم.
اگرچه برایم سخت است که چون گذشته منظم باشم اما تلاش خواهم کرد که حداقل خود را راضی نگه دارم…
لذا برای دور گرفتن لازم دانستم که برای این شماره موافقت خود را با نمایش یکی از غزوات آقای احمدی نژاد اعلام دارم.
***
پرده بالا می رود و آقای احمدی نژاد با لنگی به کمر، حوله روی دوش، دمپایی به پا و دهان نیمه باز وسط صحنه ظاهر می شود و با تعجب به تماشاچیان نگاه می کند انگار دنبال چیزیست.
از پشت صحنه صدایی زنانه شنیده می شود:
ـ محمود چه می کنی؟
ـ هیچی می خوام برم حموم… ولی … احساس می کنم کسانی مرا نگاه می کنند
ـ بسم الله … مرد مگه به سرت زده؟
از تماشاچیان روی می گرداند و پرده پلاستیکی یی که در گوشه صحنه نصب شده کنار می زند و پشت آن می رود. صدای دوش آب به گوش می رسد بعد از دقیقه ای صدای آب قطع می شود و صدای خشم آلودش شنیده می شود.
ـ همه اش تقصیر توست؟ هر هفته برای من یک بحران درست کردی، اما برای خاتمی هر نه روز. تو با من چه دشمنی داری؟
یادت می آد؟ جنجال پورمحمدی وزیر کشور را راه انداختی. بعدش هم در قم سخنرانی کردی و گفتی باندهای مافیایی در کار دولت اخلال می کنند و اداره مالیات و اداره ثبت و بانکها را عامل شناختی و کلی برایمان دردسر درست کردی که حتی رهبر هم دادش درآمد. این قضیه تمام نشده بحران بنزین را ایجاد کردی و به ورود غیرقانونی بنزین اجازه دادی تا جایی که یک میلیارد دلار یک دفعه غیب زده شد که این بحران هنوز هم در جریان است. معاون فرهنگی ات هم که در این حیص و بیص اخلاقش خراب شد و کلی آبرو از من برد. آنقدر در معرفی وزیر اقتصاد فس و فس کردی که داد رهبر هم درآمد. در مورد وزیر کشور جدید که نگو و نپرس مدرکش قلابی از آب درآمد و تو هم سمج شدی که هیچ عیبی ندارد و مدرک یک کاغذ پاره بیش نیست. دادن لوایح بودجه به مجلس که خود داستانی دارد یا اعلام درجه تورم را هم که دروغ نامیدی که این خود مثنوی هفتاد من شد.
آن هم از فحشی که به زنان شمالی داده بودی. استیضاح وزیر جهاد کشاورزی، قطع گاز در زمستان و آن سر و صدای واردات گاز از آن کشور خارجی. فراخوان برگزاری جلسه هولوکاست و آن سخنرانی های پر طمطراق ضد یهودی. آن بلوف ها در مورد حضور در سازمان ملل یا در مورد قطعنامه های آن علیه ایران و آن تحریم ها و این هم رابطه با کشورهای منطقه و …
صدای شکستن شیشه به گوش رسید.
همان صدای زنانه از پشت صحنه
ـ محمودی چی بود شکستی؟ نکنه باز هم آیینه را شکستی؟
مرد حسابی این چهارمین آینه ایست که عوض کرده بودیم. می خوای یک زنگی به برادر تهرانی (مشاور معنوی دولت و نماینده کنونی مجلس) بزنم تا بیاد چند تا دعا برات بخونه و به سر و روت فوت کنه؟ شاید سرحال بیایی؟ آخه اینجور که نمی شه؟ چند دفعه بگم آیینه شکستن که راه حل نمیشه. اون شیشه تقصیری نداره که عکس تو رو نشون میده. خوب جلوش وا نه ایست. بسم الله…
پرده…