شهروند ۱۲۴۶
برخی از شخصیت های جهان به سران ایران توصیه کرده اند که تاریخ بخوانند تا بدانند که مثلا اتحاد جماهیرشوروی، به خاطر نداشتن بمب اتمی ازبین نرفت، بلکه وضع خراب اقتصادی این کشور را از هم پاشید. (سایت های خبری)



(تعدادی ازمقامات ایرانی به ترتیب قد در یک سالن وسیع دور هم نشسته اند. به خاطر ماه مبارک رمضان زیرسیگاری ها و لیوان های آب را از روی میزها جمع کرده اند. فقط وسط سالن، یک ظرف بزرگ میوه و ظرفهائی پر از زولبیا، بامیه، قطاب و پشمک برای آنهائی که به دلائل فنی باید قبل از افطار، افطارکنند!، گذاشته شده .

یکی از نوحه خوانان که صدای گرم و رسائی دارد کتاب تاریخ قطوری را در دست دارد و با اشاره رئیس جلسه، به عنوان قاری، خواندن تاریخ را آغاز می کند. او پس از خواندن مقادیری دعا و ذکر مصیبت به اصل ماجرا می پردازد):

نوحه خوان: به نادرشاه افشار گزارش کردند که پسرت رضاقلی میرزا مشغول توطئه چینی است تا…
رئیس: (کلام او را قطع می کند) آفرین، پولهائی که می گیری حلالت باشد که از چه جای خوبی شروع کردی. بله، پس از آنکه به نادر خبر دادند که پسرت قصد دارد جای تو را بگیرد دستور داد او را کورکنند، تا دیگر کسی از این هوس ها به سرش نزند.
از آنها که به ما توصیه کرده اند تاریخ بخوانیم می پرسم: آیا این صحیح است که ما هم بیائیم از نادر تقلید کنیم و دستور بدهیم پسر آقای کروبی را کورکنند چون پدرش مدرک جمع کرده که در زندانهای ایران به دخترها و پسرها تجاوزمی شود؟ آیا این عادلانه است؟!
آیا اوباما، سارکوزی و یوشکا فیشرکه به ما توصیه کرده اند تاریخ بخوانیم، خودشان تاریخ خوانده اند؟ آیا پسران خودشان را به خاطر کثافتکاری ها و جنایاتی که در دیسکوتک های شبانه انجام می دهند کورکرده اند؟ مرگ حق است برای همسایه؟ استکبارجهانی همیشه با چنین ترفندهائی تلاش می کند ملل تحت ستم را وادارکند فرزندان خود را کورکنند تا آنها نبینند ابرقدرت ها هنگام رقص، چه حرکات ناهنجاری می کنند و چه فجایعی به بار می آورند.
(رئیس پس از این سخنرانی که ما آن را خلاصه کرده ایم، به قاری اشاره می کند که یک جای دیگرتاریخ را بخواند. نوحه خوان کتاب را ورق می زند و دوباره پس از مقادیری دعا و ذکرمصیبت شروع می کند):
نوحه خوان: چنگیزخان پس از آنکه نیشابور را با خاک یکسان کرد دستور داد…
(رئیس بار دیگر موقع را برای قطع کلام قاری مناسب می بیند):
رئیس: از چنگیزخان که هرچه بگوئیم کم گفته ایم. او حتی سگها وگربه های نیشابور را نیزکشت و یکی از این مدافعان حقوق بشر صدایش درنیامد اما حالا که چند تا اغتشاشگر در تیراندازی های متقابل! کشته شده اند همه مدافعان حقوق بشر راه افتاده اند طرف ایران و سران همه کشورها یاد تاریخ جغرافی ما افتاده اند.
(نوحه خوان نگاهی به رئیس و نگاهی به حضار می کند، و چون همه را آماده شنیدن می بیند، دوباره کتاب را ورق می زند و پس از بیان مقدمات لازم و ذکر مصیبت های مرسوم، شروع به خواندن بخش دیگری از تاریخ می کند):
نوحه خوان: شاپور ذوالاکتاف دستور داد والرین امپراتور روم زانو بزند، بعد پای خود را بر پشت او نهاد و بر اسب نشست….
(یکی از مقامات سنگین وزن کشور با خنده حرف قاری را قطع می کند) :
مقام سنگین وزن: کاشکی اوباما اینجا بود تا من پایم را بر پشتش می گذاشتم و سوار اسب می شدم تا دیگر از این خرده فرمایش ها نکند.
(یکی از رجال لاغر مردنی نظام، خنده کنان حرف مقام قبلی را قطع می کند):
مقام گنجشک وزن: قربان اگر شما اینکار را بکنید، نه تنها اوباما له می شود، بلکه اسب مادر مرده هم از وسط دو نصف میشود! اجازه بدهید من این کار را بکنم که ۵۷ کیلو بیشتر وزن ندارم.
(نوحه خوان که از قطع شدن سخنش کلافه شده است آهی می کشد و به خواندن قسمت دیگری از تاریخ می پردازد):
قاری: آقا محمد خان قاجار پس از آنکه فهمید مردم کرمان….
(رئیس جلسه بی مقدمه وسط حرف او می پرد و جمله ناتمام نوحه خوان را تکمیل می کند):
رئیس: کاملا درسته. آقا محمد خان که همه جا در تعقیب لطفعلی خان زند، آخرین بازمانده سلسله زندیه بود، وقتی فهمید که مردم کرمان از خان زند حمایت می کنند و به او پناه می دهند، دستور داد بیست هزار نفر ازمردم کرمان را کورکنند تا مایه عبرت بقیه مردم شود.
کاش همسر آقای یوشکا فیشرکه ایرانی است، سر سفره عقد، تاریخ ایران را برای شوهرش خوانده بود تا از این فرمایش های زیادی نکند و به خودش اجازه ندهد که از آلمان برای ما نسخه بپیچد!
(رئیس پس ازکلی مثال زدن از تاریخ، رشته سخن را به مسائل روز می کشاند):
رئیس: در همین انتخابات اخیر چندین نفر آمدند به خیابان و از موسوی نامی حمایت کردند. آیا ما هم باید مثل آقا محمد خان دستور بدهیم چشم های آنان را کورکنند چون از این شخص حمایت کرده اند؟
انصافاً ما باید تاریخ را مطالعه کنیم، یا این آقایانی که می روند زن ایرانی می گیرند بدون آنکه تاریخ ایران را مطالعه کرده باشند؟!
(قاری که می بیند صحبت آلمان به میان آمده است، لبخند زنان دستی به ریشش می کشد، جای دیگری از کتاب را بازمی کند و پس از ذکر مقادیری مصیبت، شروع به خواندن گوشه ای از تاریخ آلمان می کند):
نوحه خوان: هیتلر رئیس گشتاپو را احضار کرد و به او دستور داد….
(یکی از حضار آهی می کشد و می گوید آخ که اگر دستوراتش درست اجرا شده بود الان …. رئیس حرف او را قطع می کند، چشم غره ای به او می رود):
رئیس: آنها که به ما توصیه کرده اند تاریخ بخوانیم، آیا می دانند که همین پرزیدنت بوش خودشان هیچ فرقی با هیتلر نداشت؟
هیتلر به رئیس گشتاپو دستور داد برای یهودی ها اردوگاه آشوئیتس درست کند، و بوش دستور داد برای عراقی ها گوانتانامو بسازند. اینکه می گویند تاریخ تکرار می شود، واقعاً درست می گویند و می بینیم که دراین مورد تکرار شده است. با این تفاوت که پرزیدنت بوش از بدترین جای تاریخ درس گرفت و ما داریم از بهترین جای آن درس می گیریم.
به عنوان مثال محمد رضاشاه و پدرش، وکلای مجلس ایران را از حق چادر سرکردن که یکی از اصول اولیه حقوق بشراست، محروم کرده بودند در حالی که ما این حق را به آنان بازگردندیم و جهانیان دیدند که هفته پیش یک خانم چادری درکشور ما وزیر شد. رئیس جمهور محبوبمان ترتیبی دادند که خانم های ایرانی بدون جمع کردن یک میلیون امضاء و دردسرهای آن، به بزرگترین آرزوی خود دست یافتند.
آیا همین سارکوزی که با یک مدل و آوازه خوان دوره گرد ازدواج کرده است، تاریخ را خوانده است و خبر دارد که در همین فرانسه ژاندارک را آتش زدند، زیرا می گفت زن باید حجاب داشته باشد؟!


(مطالعه تاریخ من درآوردی و به شکلی که مقرون به صرفه باشد! تا هنگام افطار طول می کشد و بر اثر توضیحاتی که کارشناسان تاریخ حاضر در آن جلسه می دهند، معلوم می شود بابک خرم دین که از اراذل و اوباش زمان خود بوده هزاران زن و دختررا از راه بدرکرده بوده است. امیرکبیر برای بدنام کردن ناصرالدین شاه خودش داوطلبانه به حمام فین رفته و رگهای خود را زده است و قائم مقام فراهانی نیز شخصاً خود را خفه کرده تا محمد شاه را دچار عذاب وجدان کند)!



و…نکاتی کوتاه

ـ ترابی، نماینده اصلاح طلب شهرکرد، در واکنش به ادعای فرمانده سپاه پاسداران دایر برکشته شدن ۲۰ بسیجی در خشونت های بعد از انتخابات گفته است اگر این ادعا و این رقم درست است چرا اسامی این بسیجی ها را اعلام نمی کنید و چرا فقط برای یک بسیجی مراسم گرفتید؟
امان از دست این مردم که برای هر حرفی یک ایرادی پیدا می کنند!

ـ علی عباسپور، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مخالفت با خانم کشاورز که به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی شده بود و رای نیاورد گفت، ایشان فقط یک سال رئیس آموزش و پروش کودکان استثنائی بوده. چطور می توانیم وزارتخانه ای را که یک میلیون و۷۰ هزار نفر پرسنل و۱۴ میلیون دانش آموز دارد به دست چنین مدیری بسپاریم که چنین سابقه ای دارد؟
خانم کشاورز جواب داده بود حضرت آقا، در آموزش و پرورش زنگ را که بزنی همه می روند سرکلاس و دیگر از آنهمه معلم و شاگرد اثری باقی نمی ماند که احتیاجی به رسیدگی داشته باشند!

ـ در ویدئوئی که در اینترنت در دسترس همگان است، آقای احمدی نژاد در پاسخ نماینده ای که از او انتقاد کرده اند چرا درکارهایتان با کارشناسان مشورت نمی کنید، می گوید من حتی با یک بچه ۵ ساله هم مشورت کرده ام و با یک دانش آموزکلاس سوم دبستان در مورد ترافیک تهران بیست دقیقه گفتگو کرده ام و به طرحهای او توجه کرده ام.
این نوع مشورت کردن و به نتیجه نرسیدن مرا یاد پرهیز کردن دوست از دست رفته ام انداخت.
به شدت سرفه می کرد به اوگفتم شاید پرهیز نمی کنی؟ گفت چرا به خدا، عرق هم می خورم، ترشی هم می خورم، کباب هم می خورم نمی دونم چرا خوب نمیشه!

ـ آقای هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا که برای هفتمین بار به ایران سفرکرده است از مسئولان ایران گله کرد وگفت با وجود اینهمه امکانات مدرن و امروزی، این صحیح نیست که من خواب و آسایش را بر خودم حرام کنم و برای دریافت چند صد میلیون دلار شخصاً به ایران بیایم.
او از دوست صمیمی اش احمدی نژاد خواهش کرد اینقدر او را نچزانند، و هر مبلغی از فروش نفت ایران که سهم او می شود به حسابش واریزکنند!

ایمیل نویسنده:
mirzataghikhan@yahoo.ca