آشتی با حیوانات

نفس، سگ ماده ای است که فروردین ماه با سینه های پر شیر، به پناهگاه آورده شده. مردی که او را آورده بود می گفت در همان نزدیکی، کنار پل ینگه امام، ماشین به او زده و کنار جاده او را پیدا کرده اند و گویا بچه هایش هم بدون مادر مرده اند. نفس روزهای اول، زخم های بزرگی روی باسن و لای پاها داشت و واژنش هم کمی بیرون زده بود و خیلی عفونت داشت، گذشته از آن خودش خیلی خیلی افسرده بود، شاید به خاطر بچه هایش که دیگر نتوانسته بود برود پیششان…. یکی دو هفته بعد از آنکه نفس آمد به پناهگاه، بچه ها دو تا توله سیاه چند روزه چشم بسته داخل یک دبه ماست جلوی پناهگاه پیدا کردند. آنها را دادیم به نفس. او بچه ها را پذیرفت ولی چند روز بعد بچه ها مردند، شاید به خاطر کم شدن شیر نفس و یا عفونتی که هنوز کاملا از بدنش پاک نشده بود. نفس سگ بسیار مهربانی ست. تا به حال ندیدیم با سگی دعوا کند و با آدم هم خیلی خوش اخلاق است. دو بار رادیولوژی شده و ظاهرا نمی شود برایش کاری کرد. حالا در ساختمان قرنطینه است و بدنش قوی شده است و در واقع روی دست هایش راه می رود.

نفس که همین چند روز پیش رسید آمریکا پیش خانواده ی همیشگی اش

نفس که همین چند روز پیش رسید آمریکا پیش خانواده ی همیشگی اش

گزارش بالا مربوط می شود به وقتی که نفس به پناهگاه آمد، اما بعدا برای نفس ویلچر تهیه شد. حالا گزارش زیر را بخوانید که فرح آذری از ویلچررانی نفس نوشته:

«نفس خانم رفت روی ویلچر! اول براش خیلی سخت بود. برمی گشت و با تعجب و ترس به تشکیلاتی که پشت سر به بدنش وصل شده نگاه می کرد. حاضر نبود قدمی راه برود. آقا غلام[کارگر شاغل در وفا] براش قلاده و لیش وصل کرد و کمی او را کشید ولی مشکل اینجا بود که او کلا با لیش راه رفتن را هم بلد نبود چه برسد با لیش و ویلچر! نفس مدتهاست که پایین تنه اش روی زمین قرار دارد و انگار به همان حالت هم خشک شده و حالت گرفته چون پاهایش حالت آویزان به خودشان نمیگیرند. وقتی ویلچرش را وصل کردیم خشکش زد! آقا غلام به زور او را جابجا می کرد و بعد هم به روی بالکن بردش تا مسیر بیشتری برای تحرک داشته باشد. نفس کم کم داشت با ویلچر و امکانات آن آشنا میشد. آقا غلام به همان ترتیبی که فیلم آموزشی همراه ویلچر، برای سگ ها نشان می داد، می خواست که نفس همه جا با ویلچرش بدود، او را بُرد پایین، جلوی بالکن و چند ثانیه بعد هم رفتند بیرون پناهگاه و کنار چشمه! آقا غلام انگار می خواست تمام محوطه اطراف پناهگاه را به نفس نشان بدهد تا این عقب ماندگی چند ماهه از سگ های دیگر را جبران کند! ما با وانت رفتیم پیششان. من همش نگران بودم که همه چیز برای نفس خیلی سریع و خیلی زیادی باشد و مدام به آقا غلام می گفتم که عجله نکند، او را نکشد و مجبور نکند، ولی انگار همان باعث شده بود تا نفس خیلی زود متوجه شود که جریان چیست و ویلچرش می تواند چکاری برایش انجام دهد. غلام می گفت نه او خودش دارد می آید و خیلی خوشحال است. تا اینکه به خودم هم ثابت شد. در مسیر برگشت از چشمه آقا غلام لیش نفس را باز کرد و نفس بعد از ماه ها، کم کم شروع کرد به دویدن و دویدن…. کم کم بیشتر دور برمیداشت و آزادانه میدوید و میدوید. آقا غلام پا به پایش می دوید و مواظبش بود. آنقدر سریع می رفتند که منکه سعی می کردم از او فیلم بگیرم، عقب ماندم و بعد با ماشین رفتیم دنبالشان. نفس کلا فراموش کرده بود که فلج است و با ویلچر دارد می دود… از سراشیبی به سرعت پایین رفت و آن پایین ایستاد و فاتحانه ما را نگاه کرد! »

nafas-gholam

در این دنیای پرآشوب که جان بسیاری از انسان ها در جنگ، حوادث طبیعی، بیماری، مرگ و اعدام از دست می رود، ممکن است عده ای فکر کنند، چرا این همه زحمت برای یک سگ علیل، خوب این هم می مُرد چه فرقی می کرد؟ اما ما، دوستداران حیوانات، تلاش داریم به جانداران جور دیگری نگاه کنیم. ما هر جان را آنقدر ارزشمند می دانیم که برای نجاتش تلاش کنیم. در نگاهی که می گوید “این هم می مُرد چه فرقی می کرد” بی تفاوتی، انفعال و تسلیم خوابیده، و در نگاهی که می گوید” نجات هر جان به خودی خود ارزشمند است” تلاش، امیدواری، و روح زندگی دیده می شود. شما کدام را ترجیح می دهید؟

* دوستداران وفا، گروهی هستند در تورنتو متشکل از حامیان و داوطلبان “پناهگاه حیوانات وفا” که در ایران (هشتگرد ـ جاده قزوین)، نگهداری از سگ های بی سرپناه را برعهده دارد.

Facebook:Vafa Animal Shelter

 www.cal.ir