در یک سالن وسیع و مجلل و در یک طرفِ یک میز مستطیل شکل، خانم کلینتون نشسته است و در طرف مقابل او، آقای احمدی نژاد.
شهروند ۱۲۴۸ پنجشنبه ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹
خانم کلینتون: مسئله اتمی، محور اصلی مذاکرات آمریکا با ایران است.
آقای احمدی نژاد: ما درباره مسئله اتمی مذاکره نمی کنیم.
نمایشنامه ای در یک پرده:
(در یک سالن وسیع و مجلل و در یک طرفِ یک میز مستطیل شکل، خانم کلینتون نشسته است و در طرف مقابل او، آقای احمدی نژاد.
آقای احمدی نژاد در حالی که سرش زیر است، مرتباً و با صدای آهسته ذکر می گوید و صلوات می فرستد. خانم کلینتون نیز در حالی که مرتباً روسری اش را پائین می کشد، لبهایش باز و بسته می شود.
بدیهی است که او نه ذکر می گوید و نه صلوات می فرستد، بلکه چون تصور می کند آقای احمدی نژاد دارد خود را برای مذاکره آماده می کند، او نیز آنچه را می خواهد در مورد مسائل اتمی مطرح کند زیرلب زمزمه می کند.
یک مستخدم چاق و چله برای خانم کلینتون و آقای احمدی نژاد چای می آورد و به آرامی پشت پرده ناپدید می شود. لحظاتی به سکوت برگزار می شود. احمدی نژاد و کلینتون یکدیگر را زیرچشمی نگاه می کنند. بالاخره خانم کلینتون سکوت را می شکند)
کلینتون: بفرمائید خواهش می کنم.
احمدی نژاد: من چائی مو سرد می خورم.
کلینتون: چائی تون رو نمیگم. مذاکرات را عرض می کنم.
احمدی نژاد (خوشمزگی می کند): یک کار دیگه می کنیم. من چای خوردن رو آغاز می کنم، شما مذاکرات رو آغاز بفرمائید. (فنجان چای را برمی دارد و جرعه ای می نوشد)
کلینتون: همانطور که می دانید کشورهای پنج به اضافه یک، نگران برنامه اتمی شما هستند…
احمدی نژاد: ما که بچه نیستیم خانم جان که کسی نگرانمان باشد.
کلینتون: مثل اینکه متوجه نشدید؟ نگران برنامه اتمی شما هستند. شما سالها به سئوالات آژانس بین المللی اتمی پاسخ صحیح و صریح ندادید تا کار به سازمان ملل متحد، جنجال ها، تهدیدها و تحریم ها کشید . ما….
احمدی نژاد (حرف او را قطع می کند) اصولا شما غربی ها عادت دارید که مسائل را بزرگ کنید و از کاه کوه بسازید. حتماً یادتان نرفته است؟ زمانی که همسرتان رئیس جمهور آمریکا بود، به خاطر یک خوش و بش ساده ای که با خانم مونیکا لوینسکی کرده بود، رسانه های غربی چه جنجالی به پا کردند؟ درست مثل جنجالی که الان در مورد مسائل هسته ای ما می کنند.
در آن زمان، ما در ایران می دانستیم که شوهر شما و خانم لوینسکی یقیناً به هم محرم شده اند، اما از هزاران روزنامه و تلویزیونی که در این مورد خبر و عکس وگزارش پخش می کردند، یکی شان به این فکر نیفتاد که شاید آقای کلینتون مونیکا را صیغه کرده باشد در حالی که همه شان می دانستند که هر مردی حق دارد چهار زن عقدی و تعداد بیشماری صیغه داشته باشد. رئیس جمهورکه حق بیشتری هم دارد!
کلینتون (حرف او را قطع می کند): آقای رئیس جمهور خواهش می کنم پای شوهر مرا به وسط نکشید. آن یک ماجرای شخصی بود و گذشت. ما می خواهیم بدانیم شما چرا قطعنامه های سازمان ملل متحد را رعایت نمی کنید؟
احمدی نژاد (دلخور) ما هم می خواهیم بدانیم شما ها چرا حجاب تان را رعایت نمی کنید؟ آخر این لباسه که شما پوشیدین؟ زانوهاتون که لخته و پیداست، یقه تون که بازه، بوی عطرتون که تا اینور میز میاد و این آرایش غلیظ؟ آیا ضروری است؟ می دانید با پول این پودر و ماتیکی که شما به خودتان زده اید، می شود نصف مردم گرسنه فلسطین را سیر کرد؟ شما خیال می کنید با این روسری نازکی که انداخته اید روی سرتان و مرتباً هم لیز می خورد و پائین می آید می توانید از آتش جهنم دور بمانید؟ ما حدیثی داریم که می گوید…
(کلینتون چایش را زمین می گذارد و با ناراحتی به احمدی نژاد خیره می شود): قربان ببخشید. مثل اینکه شما اینجا را با مسجد عوضی گرفته اید؟ ما برای موعظه پشت این میز ننشسته ایم، آمده ایم که در مورد مسائل اتمی با هم مذاکره کنیم.
احمدی نژاد: شما غربی ها به محض اینکه سنبه را پر زور می بیند و جواب منطقی ندارید که بدهید، صورت مسئله را عوض می کنید. درست مثل آقای جورج بوش که به جای آنکه تحقیق کند و ببیند چرا خبرنگار عراقی کفش هایش را به صورت او پرتاب کرد، دستور داد او را بازداشت کنند.
کلینتون: (جدی) آقای رئیس جمهور لطفاً در مورد مسائل اتمی حرف بزنید.
احمدی نژاد (با خنده) ما پرونده اتمی را بسته ایم.
کلینتون: (مصمم) اشکالی ندارد، الان دوباره بازش می کنیم. لطف کنید و به من بفرمائید اگر شما منظور سوئی نداشته اید و ندارید، چرا هیجده سال به دنیا دروغ گفته اید و فعالیت های اتمی خودتان را مخفی کرده اید؟
احمدی نژاد: (با لحنی شوخ) خنده دار است اگر شما از مخفی کاری ما ایراد بگیرید و ما را به دروغگوئی متهم کنید. شوهر خودتان در زمانی که رئیس جمهور آمریکا بود، سالها نه تنها روابطش را با خانم مونیکا لوینسکی از دنیا مخفی کرد و به کمیته حقیقت یاب خودتان دروغ گفت، بلکه به شما نیز که نزدیکترین کس و محرم اسرارش بودید نگفت که من با یک زن دیگر رابطه دارم!
کلینتون: (با حیرت) شما که الان کار شوهر مرا به نحوی توجیه می کردید؟
احمدی نژاد (می خندد): نشنیده اید که می گویند سکه دو رو دارد؟ بستگی دارد که انسان به کدام روی سکه توجه کند و مسایل را ازچه دیدی ببیند.
کلینتون: به هرحال همانطورکه گفتم مسئله شوهر من یک مسئله خصوصی و شخصی بود و به مسائل جهانی ربطی پیدا نمی کند.
احمدی نژاد: این حرفها کدام است خانم جان. ما ضرب المثلی داریم که می گوید وقتی پیش نماز کار ناشایستی بکند، از پس نماز چه انتظاری می توان داشت؟ شوهر شما رئیس جمهور آمریکا و رئیس یک کشور بزرگ بوده است، وقتی او دروغ بگوید و مخفی کاری کند بدیهی است که بقیه آمریکائی ها هم به خودشان حق می دهند دروغ بگویند و اسرارشان را از دیگران پنهان کنند. شوهر شما بزرگترین مروج دروغ و پنهان کاری در جهان بوده است…
(کلینتون ناراحت حرف او را قطع می کند): فقط شوهر من دروغ گفته است؟ شما دروغ نمی گوئید و پنهان کاری نمی کنید؟
احمدی نژاد: مخفی کاری در کشور ما؟ (پوزخند می زند) من حتی روزی که مطلع شدم یک دختر شانزده ساله ایرانی در زیرزمین خانه شان مشغول غنی سازی اورانیوم شده است، بلافاصله آن را به دنیا اعلام کردم که پس فردا برایمان حرف درنیاورند و نگویند شما مخفیانه به غنی کردن اورانیوم پرداخته اید! (سپس بادی به غبغب می اندازد و ادامه می دهد):
دروغ هم که در کشور ما نه تنها گناه است، بلکه ممنوع است و جریمه سنگین دارد. روزی که شوهر شما به کمیته حقیقت یاب دروغ گفت، مردم ایران چنان عصبانی و خشمگین شدند که با تابلوهای دروغ ممنوع به خیابانها ریختند و به دروغگوئی شوهر شما اعتراض کردند . باورتان نمی شود؟ این عکسش!
(احمدی نژاد از جا بلند می شود، قاب عکسی را از کیفش بیرون می آورد و به خانم کلینتون می دهد) : من این عکس را به عنوان یادگار برای شما قاب کرده ام و همراه آورده ام که در اتاق خوابتان نصب کنید تا شوهرتان یادش بماند که دیگر به شما و دنیا دروغ نگوید!
کلینتون: (ناباورانه به عکس نگاه می کند) مطمئن هستید که مردم ایران این تابلوها را به خاطرشوهر من درست کرده اند و دست گرفته اند؟
احمدی نژاد: (با لبخند) پس به خاطر کی اینکار را کرده اند؟ مگر غیر از شوهر شما شخص دیگری هم با مونیکا لوینسکی رابطه داشته است؟!
(کلینتون دوباره به عکس خیره می شود): پس چرا این تابلوها را به انگلیسی ننوشته اند که شوهر من منظورشان را بفهمد و متنبه شود؟
احمدی نژاد: در آن دوران به خاطر قطع روابط بین ایران و شیطان بزرگ، مردم ایران از گفتن و نوشتن به انگلیسی پرهیز می کردند!
کلینتون: آقای رئیس جمهور، این ما جرا سالها پیش اتفاق افتاده و در آمریکا هیچ کس دیگر راجع به آن صحبت نمی کند.
احمدی نژاد: اشتباه آمریکائی ها در همین است. شماها حافظه تاریخی ندارید و از تاریخ استفاده لازم را نمی کنید در حالی که ما فاجعه ای را که قرن ها پیش روی داده فراموش نکرده ایم و نمی کنیم. شما خبر دارید که ما هنوز شمر ذوالجوشن را بابت جنایتی که هزار و چهار صد سال پیش در کربلا کرد نفرین می کنیم؟
خانم کلینتون: این شخصی که گفتید، سیاستمدار بود؟
احمدی نژاد: خانم سیاستمدار که نمی آید وسط میدان شهر سر مردم را بِبُرد. سیاستمدار در کاخش می نشیند و دستور کشتار می دهد. مگر پرزیدنت بوش خودش می رفت و زندانیان گوانتانامو را شکنجه می کرد؟
کلینتون: خواهش می کنم گذشته ها را رها کنید. آنچه که فعلا مورد بحث است و ما می خواهیم بدانیم اینست که شما چقدر اورانیوم تولید کرده اید و غلظت آن چقدر است؟
(احمدی نژاد می خندد): خیلی جالب است. شما روابط شوهرتان با مونیکا لوینسکی را با آن ابعاد جهانی که پیدا کرد یک مسئله خصوصی تلقی می کنید، آنوقت میزان غلظت اورانیوم ما را که یک مسئله واقعاً خصوصی است جهانی می خوانید و در موردش سئوال می کنید. این مثل آن است که ما از شما بپرسیم رب گوجه فرنگی که در منزلتان دارید غلیظ است یا آبکی؟ مگر خودتان همین الان نگفتید که مسائل خصوصی و شخصی را مطرح نکنیم؟!
کلینتون: شما غلظت اورانیوم را با غلظت رب گوجه فرنگی مقایسه می کنید؟
احمدی نژاد (با خنده) هر دو تاش مایع است و رنگی.
کلینتون: آقا شوخی را کنار بگذارید. غلظت اورانیوم شما برای دنیا مهم است.
احمدی نژاد (با خنده) در آن صورت غلظت رب گوجه فرنگی شما هم برای ما مهم است!
(کلینتون فکری به ذهنش می رسد): اجازه بدهید نمایندگان کشورهای پنج به اضافه یک را هم به جلسه دعوت کنیم تا هم منطق شما را بشنوند و هم شاید به نتیجه ای برسیم.
احمدی نژاد (نگاهی به تلفن همراهش می اندازد و لحظه ای فکر می کند) چه فکرخوبی، حتماً اینکار را بکنید. (از جا بلند می شود اما به حرفش ادامه می دهد) و تا شما سوته دلان گرد هم می آئید و حرفهایتان را می زنید، من یک نوک پا می روم ایران و برمی گردم. برای من اس ام اس آمده است که باید در یک جلسه بسیار مهم شرکت کنم. ( به طرف در می رود)
کلینتون (بهت زده) آقای رئیس جمهور ما هنوز اصل مذاکرات را شروع نکرده ایم…
احمدی نژاد (می خندد): وقت زیاد است خانم، سالها فرصت داریم. انشااله در جلسات دیگر… (برای کلینتون دست تکان می دهد و لبخند زنان خارج می شود)
(پرده آرام آرام می افتد اما تماشاچیان در انتظار پرده بعدی، از جایشان تکان نمی خورند)
و نکاتی کوتاه
ـ دوستم تلفن کرد و پرسید یعنی آقای احمدی نژاد اینقدر عقلش نمی رسید در آستانه سفر به نیویورک دوباره مسئله هولوکاست را مطرح نکند و برای خودش مسئله نسازد؟
جواب دادم اولا از خودش بپرس چرا از من می پرسی، ثانیاً شاید می خواسته است با خلق یک جنجال جدید، شعار مرگ بر روسیه و امثال آن را که مردم به جای مرگ برآمریکا می دادند فراموش شود؟!
ـ رادیو فرانسه گزارش کرد که آقای خامنه ای در خطبه های نماز عید فطر، تظاهرات مردم ایران علیه وضع موجود را فریاد مسلمانان علیه اسرائیل تعبیرکرده است!
خیلی ها معتقدند عوضی شنیدن از عوارض پیری است اما عده ای هم می گویند آدمیزاد جماعت در هر سن و سالی که باشد، هر چیزی را که دلش بخواهد می شنود.
یکی از دوستان می گفت خود من هر وقت خانمم می گوید مسعود پولی که داده بودی تمام شده، به خودم می گویم انشااله دارد می گوید مرد، چرا اینقدر زیادی پول میدی؟ هرچی خرج می کنم تموم نمیشه!
ملاحظه بفرمائید. باز هم یک شغل سودمند دیگر! وقتی رئیس جمهورمان می گوید که هزاران شغل جدید در ایران ایجاد شده است مردم باورشان نمی شود.
ایمیل نویسنده :
mirzataghikhan@yahoo.ca