دیدید آقا؟ مثل چند سال گذشته به محض اینکه احمدی نژاد سخنرانی اش را شروع کرد، عده ای بلند شدند و سالن را ترک کردند. انگار این جماعت آدم بشو نیستند!
رئیس جمهور ما بلند شده است با بیش از صد نفر از همراهان به نیویورک رفته است که مشکلات جهان را حل کند، آنوقت بی معرفت ها بلند می شوند و سالن را ترک می کنند.
درست مثل اینکه دکتر بلند شود از یک کشور دیگر به سراغ مریض در حال مرگ برود، اما مریض تا چشمش به دکتر بیفتد بگوید برو بابا…. و از اتاق بزند بیرون.
من از آقای احمدی نژاد بیشتر به دلیل جهان بینی اش خوشم می آید. آدمیست که فقط به فکر مسائل و مشکلات داخلی کشورمان نیست، بلکه مردم دنیا را هم داخل آدم حساب می کند و همیشه در جستجوی راه حلی برای مشکلات همه دنیاست آنهم نه از آن راه حل هائی که جون آدم به لبش می رسه تا به نتیجه برسه؛ راه حل های ضربه ای. یک ضربه: تق … و تمام !
و حتمن به همین دلایل هم هست که حرفش در جهان اینقدر خریدار دارد؟
یادم می آید روزی که گفت دلار ورق پاره بی ارزشی بیش نیست، مردم کانادا دلارهایشان را آورده بودند جلوی دفتر شهروند، کپه کپه آتش زده بودند و انگار که چهارشنبه سوری است از رویش می پریدند و می گفتند ارزش من از تو، بی ارزشی تو از من!
مدتی بعد که آقای احمدی نژاد مشاهده کرد که به خاطر فتوای او دال بر بی ارزشی دلار، آمریکا دارد بدبخت می شود، دلش سوخت و ترتیبی داد که ظرف یکماه ارزش دلار دو برابر شود و مردم برای خرید آن از سر و کول هم بالا بروند.
شاید شما جزء آدمهائی باشید که می گویند درح الی که مملکت پر از مشکل است و ارزش پول ایران از نصف هم کمتر شده، آقای احمدی نژاد با هزینه ای میلیاردی، ۱۴۰ نفر از خاله خانباجی ها و همکاران خود را می برد به نیویورک که چه بشود؟
برای اطلاع شما عرض می کنم که اولا ایشان برای ۱۶۰ نفر تقاضای ویزا کرده بودند که به عده ای از آنها ویزا نداده اند، ثانیاً ایشان برای آخرین بار عازم نیویورک شده اند تا یک بار برای همیشه مشکلات جهان را از ریشه بکنند و بیندازند دور آنهم به شکل ضربتی و چنان که به قول شاعر: تو گوئی که اصلا ز مادر نزاد.
وقتی هم مشکلات جهان حل بشود، چون ایران هم جزئی از جهان است، مشکلات ایران هم به طور اتوماتیک حل می شود.
از قیافه تان پیداست که نمی دانید راه حل ضربتی چیست و می پرسید چطور می شود مشکلات دنیا را با یک ضربت حل کرد؟ به جنابعالی توصیه می کنم یکی از فیلم های آبگوشتی قدیم را ببینید، خودتان متوجه می شوید.
در فیلم های آبگوشتی به جای اینکه پیاز را پوست بکنند و بیاورند سر سفره، همانطور پوست نکنده و درسته می آوردند و آرتیسته جلوی چشم حیرت زده بقیه، با یک مشت قضیه را حل می کرد.
راه حل های آقای احمدی نژاد نیز همه از این دست است. قبل از برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، به همه کشورها خبر می دهند که دست به مشکلاتتان نزنید، آنها را دست نخورده بیاورید به نیویورک تا آقای احمدی نژاد برایتان حلش کند.
روز جلسه ایشان مثل شعبده بازها همه مشکلات را یکی یکی در می آورد، نشان تماشاچیان می دهد و بعد می اندازد توی کلاه معرکه گیری.
کلاه که پر شد،کمی دور و بر آن می چرخد، گاهی یک دستمال ابریشمی می اندازد روی کلاه و گاهی برمی دارد که همه ببینند چشم بندی نیست و مشکلات هنوز سرجایش هست و بالاخره و در یک لحظه مناسب، ناغافل دستمال را با سرعت از روی کلاه می کشد و همه می بینند که ای داد بیداد، مشکلات به آن عظمت دیگر نیست وکلاه خالی خالیست!
تنها عیب کار این است که نمی دانم چرا در سال های اخیر وقتی ایشان می آیند روی صحنه که شعبده بازی خود را شروع کنند و مشکلات جهان را حل کند، شرکت کنندگان دسته جمعی سالن را ترک می کنند و ایشان ناچار می شوند شعبده بازی خود را در مقابل چشم های حیرت زده صندلی های خالی اجرا کنند؟!
به این میگن انسانیت!
فهمیدین چی شد؟ شورای امنیت سازمان ملل متحد کسانی را که در جنگ از کودکان سوءاستفاده می کنند را محکوم کرد. بی خود نیست که یک کمپرسی لازم است تا اسم این سازمان را یدک بکشد، چه کارهائی که ازش ساخته نیست!
یکسال و خرده ایست که در سوریه جنگ است. بیش از بیست هزار نفر کشته شده اند. هزاران کودک آواره شده و مورد تعدی قرار گرفته اند تازه شورای امنیت سازمان ملل سوءاستفاده کنندگان از کودکان را محکوم کرده است!
کاش یکی می تونست حساب کنه چند تا جلسه گذاشته اند، چقدر کارشناس و روانشناس و اسکناس شناس در اینمورد حرف زده اند و چقدر پول خرج شده تا این قطعنامه صادر بشه؟
تازه می دونین لطف قضیه در چیه؟ چین و روسیه به همین قطعنامه هم رای ممتنع داده اند. بابا دست مریزاد، به این میگن انسانیت!
یک خبرخوش اتوماتیک!
آنقدر خبر بد راجع به ترافیک تهران خوانده ایم و عکس و فیلم در این مورد دیده ایم که باورمان نمی شود خبر خوشی در این مورد برسد، اما رسید!
به گزارش خبرگزاری مهر، امیررضا عظیمی، دبیر علمی نهمین کنگره بین المللی ام اس که در تهران برگزار شد، خبر داد که در حال حاضر بیش از۴۰ هزار نفر در ایران به بیماری ام اس مبتلا هستند و پیش بینی کرد که در۱۰ سال آینده در هر خانواده ایرانی یک نفر به این بیماری مبتلا خواهد شد.
خبرنگار ما از آقای عظیمی پرسید قربان این خبر چه ربطی به ترافیک تهران دارد؟ ایشان فرمودند من نگفتم همه گیر شدن بیماری ام اس ربطی به ترافیک دارد ولی تو خودت دوزاری ات زودتر از دیگران افتاد.
وقتی از هر خانوار یک نفر قادر به حرکت نباشد، میلیون ها نفر به طور اتوماتیک خانه نشین می شوند در نتیجه خیابانها و اتوبوس ها و تاکسی ها به طور اتوماتیک خلوت تر می شود و در نتیجه ترافیک شهرهای بزرگ نیز خود به خود و بدون آنکه دولت یک قران خرج کرده باشد و طرحی ارائه کرده باشد، اتوماتیک وار بهبود می یابد.
اگر کلاهمان را قاضی کنیم، می بینیم این هوای آلوده، پارازیت هائی که پخش می شود تا مردم بعضی کانال های تلویزیونی را نبینند، استرس بیکاری و بی پولی وکمبود ویتامین و وفور خوراکی های ناسالم زیاد هم بی فایده نیست. حداقل خاصیتش این است که ترافیک بهتر می شود!
پیوند رحم
ببخشیدها، شما تیتر خبر بی بی سی را اشتباه خواندید!
“رحم” با “رحم” یک جور نوشته می شود، اما معنی اش فرق می کند.
آنچه پزشکان سوئدی پیوند زده اند، رحم دو تا مادر به دخترانشان است. اینجوری که شما خواندید این معنی را می داد که مثلا پزشکان چینی و روسی مقداری رحم و مروت برده اند و به دل بشار اسد پیوند زده اند که دست از سر مردم درمانده کشورش بردارد! نه جانم، این جور پیوند ها و خیلی از پیوندهای دیگر هنوز میسر نشده .
یکی از پیوندهائی که خود من دنبالشم و به هر دکتری که رسیده ام پرسیده ام می تواند پیوند بزند یا نه، پیوند دو تا حساب بانکی به یکدیگر است.
فکرش را بکنید که اگر به طور مثال پزشکان کانادائی بتوانند مقداری از پولهائی را که آقای خاوری برداشت و فرار کرد از حساب ایشان بردارند و به حساب بنده پیوند بزنند چقدر عالی می شود؟!
به پزشکانی که با خواندن این نوشته به چنین فکری بیفتند و بخواهند در این امر خیر قدمی بردارند باید تذکر بدهم که من درکانادا حساب بانکی ندارم. بنابراین و قبل از هر کاری باید یک حساب برایم بازکنند و بعد عمل پیوند را انجام بدهند وگرنه وسط عمل جراحی می بینند ای داد بیداد، پولها را از حساب آقای خاوری برداشته اند ولی نمی دانند به چه حسابی واریزکنند و خودشان متهم به برداشت بی حساب و کتاب می شوند!
اتوبان را می سازند برای چی؟
مطمئنم که شما با عقیده من موافق نیستید ولی من حاضرم قسم بخورم که خارجی ها عقل درست و حسابی ندارند!
از شما می پرسم، آدم اتوبان را می سازد برای چی؟
آفرین، گل گفتید. برای اینکه درخت ها را قطع کند، اتوبان را ازمیان جنگل عبور بدهد و زمین های اطراف اتوبان تازه تاسیس را که متری سه شاهی خریده است متری ۵۰ هزارتومان بفروشد.
خب وقتی آدم به چشم می بیند که خارجی ها می آیند اتوبان را هوائی می سازند و ضمن اینکه آنرا از میان جنگل عبور می دهند، یک درخت را قطع نمی کنند، نباید بگوید که این آدم ها دیوانه اند؟
بابا خارجی هستین که باشین، زبان انگلیسی حرف می زنید که بزنید، درخت ها را چرا قطع نمی کنید؟ مگر یک خارجی باید همه کارش غیر آدمیزاد! باشد؟ والا ما هم آدمیم، بلا ماهم آدمیم. وقتی می خواهیم اتوبان بسازیم اول فکر می کنیم که زمین های اطرافش چقدر ترقی می کند، چند تا آپارتمان می شود اینجا ساخت و چند میلیارد تومان می شود استفاده کرد بعد کش و واکش را شروع می کنیم.
آن مقام سعی می کند اتوبان را از کنار دهی که مالک آن است رد کند و آن یکی مقام تلاش می کند تا اتوبان ازمیان زمین های خودش عبور دهد و بالاخره هم هرکی زورش بیشتر بود موفق می شود.
اینها آمده اند مثل این دیوانه ها اتوبان هوائی کشیده اند و حتی یک درخت را قطع نکرده اند. انصافن نباید سازندگان چنین اتوبانی را پیدا کرد و یکی یک پس گردنی نثارشان کرد؟!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.
از اقتصاد مافیای٬نمیشود بیش از این انتظار داشت٬جالب اینجاست که آقایان روزی پنج بار هم نماز میخوانند!!و بعد از نماز مشغول چاپیدن مردم مظلوم ایران زمین هستند٬چه خوب شد که اسلام واقعی را شناختیم!چقدر دروغ چقدر فریب و چقدر چاپلوسی ها را باید دید و دم نزد؟آقایان محترم ۳۳ سال کافی نیست ٬لطفا کار را به کاردانان بسپارید و کنار بروید٬ فرصت بسیار کمی باقیست٬
یک شهروند خسته و با کمال شهامت نام بنده را هم به زندانیان خود اضافه کنید.بهرام نجیبی.