خاطرات زندان / ۳۴
پس از بازگشت از کردستان عراق به دعوت سازمان حقوق بشر بحرین به این کشور رفتم تا در کنفرانسی در این زمینه شرکت کنم. اوایل آذر ۸۴ ش بود. سازمان های مدنی و فعالان حقوق بشر، روزنامه نگاران و سیاستمدارانی از همه جای جهان، بویژه از کشورهای عربی، آمده بودند. سخنرانی من درباره یک قرن کوشش خلق های ایران برای آزادی و دموکراسی بود که سپس در مطبوعات عربی منتشر شد. در آن جا با قاسم حداد شاعر برجسته بحرین و جهان عرب و نیز تنی چند از فعالان حقوق بشر و اپوزیسیون دموکرات و لیبرال این کشور دیدارکردم. در واقع دوست بحرینی ام، عبدالنبی عکری از برگزارکنندگان این کنفرانس بود. او چندین سال از عمر خود را در کشورهایی اروپایی به سر برده بود. در اوایل قرن بیست و یکم، حمد بن عیسی، پس از درگذشت پدرش، پادشاهی مشروطه را در بحرین برقرار ساخت. بر اثر عفو عمومی پادشاه جوان، اغلب فعالان سازمان های سیاسی و حقوق بشری، پس از سالیان دراز تبعید به کشور خود بازگشتند.
آن گونه که در بحرین به من گفتند، حدود ۲۰ – ۱۵ درصد بحرینیان، ایرانی تبار و بقیه عرب اند. از نظر مذهبی هم اکثریت با شیعیان است. برخی از خانواده های بحرینی بستگانی در محمره (خرمشهر) و دیگر بندرها و مناطق جنوبی ایران دارند. اساسا ما طوایفی به نام “علوی” و “بحارنه” داریم که نیمی در محمره و نیمی در بحرین اند.
در آن هنگام ـ سال ۲۰۰۵ ـ فضای سیاسی، نسبتا باز بود و فعالان بحرینی حتی از پادشاه هم انتقاد می کردند. گرچه بهداشت برای بحرینی ها رایگان است و پدیده فقر فاحش را – آن گونه که در شهرهای عرب نشین ایران هست – در بحرین مشاهده نکردم، اما اختلاف طبقاتی میان پادشاه و نخبگان حاکم با توده های مردم محسوس بود. در بحرین سه نیروی عمده اپوزیسیون وجود دارد: “جمعیت وفاق اسلامی”، “جمعیت عمل دموکراتیک” و “تریبون دموکراتیک پیشرو”. البته نیروهای ناسیونالیست، ناصریست و بعثی هم در بحرین فعال اند، اما اکنون ضعیف اند. “جمعیت وفاق اسلامی” عمدتا به شیعیان تعلق دارد و در آغاز فرایند بهار عربی، به نیروی اصلی اپوزیسیون تبدیل شد. “جمعیت عمل دموکراتیک” بازمانده “جبهه خلق برای آزادی بحرین” است. اینان دارای گرایش های چپ و مارکسیستی بودند و بخشی از “جبهه رهایی بخش عمان و خلیج عربی” را تشکیل می دادند که تا اواسط دهه هفتاد میلادی در ظفار علیه سلطان عمان می جنگیدند. با دخالت نیروهای ارتش شاهنشاهی ایران و شکست جبهه یاد شده، این نیروها به کشورهای عربی و اروپایی رفتند. “جمعیت عمل دموکراتیک” اکنون یک نیروی لیبرال دموکرات است و از چپ روی های گذشته دور شده است. روانشاد عبدالرحمان نُعیمی، یکی از موسسان این جمعیت از دوستان نزدیک جبهه خلق برای آزادی فلسطین و دبیرکل سابق اش جورج حبش بود. او سیاستمداری با فرهنگ بود که قبل از بازگشت به بحرین، سی و اندی سال در سوریه در تبعید به سر برد و با بچه های عرب اهوازی روابط خوبی داشت. عبدالرحمان نُعیمی یک انتشاراتی هم در بیروت داشت که در سال ۲۰۰۱ ترجمه عربی کتاب “قبایل و عشایر عرب عربستان (ایران)” مرا چاپ و منتشر کرد. کتاب با شمارگان خوبی در کشورهای عربی توزیع شد.
در حوادث سال های موسوم به بهار عربی، گروه لیبرال سکولار “جمعیت عمل دموکراتیک” در کنار”جمعیت وفاق اسلامی” علیه رژیم بحرین موضع گرفت. متاسفانه دخالت های رژیم ایران باعث شد تا پیکار نیروهای اپوزیسیون بحرین زیر سئوال برود. “تریبون دموکراتیک پیشرو” به رهبری دکتر حسن مدن، بازمانده “جبهه آزادیبخش بحرین” است. این جبهه در واقع تا قبل از فروپاشی شوروی، جزو احزاب برادر به شمار می رفت. آن گونه که مرحوم نُعیمی به من گفت، این جبهه در اوایل دهه پنجاه میلادی، توسط یکی از کادرهای اعزامی حزب توده از استان فارس، در بحرین تاسیس شد.
“تریبون دموکراتیک پیشرو” هنوز هم با حزب توده ایران روابط خوبی دارد و برخلاف “جمعیت عمل دموکراتیک” با “جمعیت وفاق اسلامی” فاصله دارد. شاید این امر ناشی از نزدیکی دیدگاه های “تریبون” با حزب توده است که علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران موضع دارد. ظاهرا اغلب اعضای جمعیت “تریبون دموکراتیک پیشرو” بحرین ایرانی تبار اند. سه سال پیش، در یک گردهمایی احزاب چپ در لندن، مسئول حزب توده در بریتانیا، پس از سلام و علیک با مسئول “تریبون دموکراتیک پیشرو ” بحرین به او گفت: رفیق، امیدوارم بحرین به زودی به مام میهن بازگردد. من، اما در پاسخ گفتم: دوست عزیز، این فکر را از سر به در کنید، با ستم مضاعفی که علیه ملت ها روا می شود، اگر ملت دیگری از ایران جدا نشود باید کلاهتان را به هوا بیاندازید، بحرین پیشکش. به نظر می رسد گفتمان پان ایرانیستی در این زمینه، نه تنها بر حسین شریعتمداری روزنامه کیهان بلکه بر برخی از فعالان چپ هم تاثیر نهاده است.
فرصتی شد تا با خودروی یکی از دوستان بحرینی در پایتخت و دیگر مناطق این جزیره، گشتی بزنیم. بزرگترین جزیره مجمع الجزایر بحرین، همان جزیره ای است که منامه ـ پایتخت کشور ـ در آن قرار دارد، با ۵۵ کیلومتر طول و ۱۸ کیلومتر عرض. من و دوستم، در عرض دو سه ساعت توانستیم طول و عرض اش را طی کنیم. در واقع طول این کشور از فاصله میان اهواز تا حویزه خودمان هم کمتر است. اما همین کشور کوچک یکی از مراکز عمده بانکداری منطقه خلیج به شمار می رود و همچون دیگر کشورهای این منطقه در معرض مدرنیسم اقتصادی قرار دارد.
نهایت گشت و گذار ما، یک حسینیه بود که در بحرین به آن می گویند “ماتم”. وقتی وارد حسینیه یا “ماتم” شدیم، دیدم بساط شربت و شیرینی پهن است. البته دوستم قبلا به من گفته بود که به عروسی می رویم اما فکر نمی کردم جشن عروسی را در حسینیه برگزار کنند که در ایران ویژه عزاداری است و بس. در واقع بحرینی ها، جشن عروسی مردانه را در “ماتم” یا حسینیه برگزار می کنند. یکی دو ساعتی در آن جا بودیم و سپس به هتل برگشتیم.
بخش ۳۳ را این جا بخوانید
* یوسف عزیزی بنی طُرُف عضو کانون نویسندگان ایران، عضو کانون نویسندگان سوریه و عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و به شغل روزنامه نگاری اشتغال دارد. او به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون ۲۴ کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کرده است.