برای دختری خل و چل خواستگار می آمد.  مادر از بیم آبروریزی و از دست دادن خواستگار به دختر پند داد که در برابر مهمانان از جلفی و سبک سری بپرهیزد، بالا بنشیند، سنگین باشد و حرف های بزرگ بزند.  صدای کوبه در که بلند شد، مادر برای گشودن در و پیشواز مهمانان رفت و هنگامی که با آنان به اتاق آمد دید که دختر نردبامی به دیوار اتاق تکیه داده، برپله بالایی آن نشسته، دیگ و دیگ برهای مسی آشپزخانه را به خود آویزان کرده و پیاپی می گوید: شتر، فیل، کرگدن!

 نام گذاری های سالانه مقام معظم رهبری بی شباهت به این حکایت نیست.  هر سال نوروز که فرا می رسد، سیدعلی خامنه ای با آن که خود با این جشن و آیین باستانی و دیرپا ابدا میانه ای ندارد و عید غدیر را برآن ترجیح می دهد، احساس وظیفه می کند که سال تازه آغاز شده و پیش رو را نام گذاری کند.  غلامعلی حداد عادل، پدر عروس و مجیزگوی مقام معظم می گوید که ایشان این نام گذاری را بر اساس کسری و کاستی های جامعه انجام می دهد و هر کمبودی که وجود داشته باشد، معکوس آن را به عنوان نام سال برمی گزیند.

khameneie

آیت الله خامنه ای

برهمین مبنا بود که چند سال پیش سال عدالت علی نام گرفت و در جریان آن سال آشکار شد که ۱۶ میلیون پرونده در قوه قضاییه در نوبت رسیدگی است که اگر شمار طرف های دعوای هر پرونده به میزان حداقل آن یعنی دو نفر در نظرگرفته شود، به این معناست که دستکم ۳۲ میلیون نفر ـ یعنی اکثریت قاطع جمعیت بالای ۱۸ سال کشور ـ درگیر برخورداری از عدالت علی وار قوه سرسپرده قضاییه ـ یا به گفته عبدالکریم سروش قوه قصابیه ـ نظام ولایت مطلقه فقیه بوده اند!

 سال ۱۳۹۲ نیز از سوی مقام معظم رهبری سال “حماسه سیاسی و اقتصادی” نامیده شد که در عرصه سیاسی دستاورد های آن “انتصخوابات” ریاست جمهوری دوره یازدهم و تعیین شیخ حیله گر حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری و درپی آن “نرمش قهرمانانه” ، “ترکمانچای هسته ای” و تسلیم خفت باری بود که روند آن هنوز نیز ادامه دارد و در بهترین حالت به دریافت شش قسط ۵۰۰ میلیون دلاری دیگر از حدود ۱۰۰ میلیارد دلار دارایی های بلوکه شده دراثر تحریم ها ختم خواهد شد!

این سنت حسنه امسال نیز تداوم یافت و مقام معظم رهبری در جمع زایران و مجاوران آستان قدس رضوی در مشهد به سخنرانی پرداخت و سال ۱۳۹۳ را سال “اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی” نامید.  در این سخنرانی، سیدعلی خامنه ای به شیوه مألوف خود که رونوشتی از «از کرامات شیخ ما چه عجب  ـ مشت را باز کرد و گفت وجب!» است، آسمان و ریسمان را به هم بافت تا به این نتیجه گیری برسد که آنچه که به زعم او “اقتصاد و فرهنگ” است، مهم ترین دغدغه نظام ولایت مطلقه فقیه درسال پیش رو است.  او در بخشی ازاین سخنرانی گفت: «باید خود را چنان قوی کنیم که زورگویان و باج گیران جهانی نتوانند حقی ازاین ملت را نادیده بگیرند»!

در همین فراز کمتر از ۲۰ کلمه ای چند نکته مهم مستتر است: نخست این که خود گوینده و نظامی که او رهبر آن است چنان ابتدایی ترین حقوق مردم را پایمال کرده اند که امروز مردم به “زورگویان و باج گیران جهانی” به چشم منجی می نگرند.  دو دیگر، این جمله اعتراف صریح به این است که درحال حاضر ضعیف هستیم که “زورگویان و باج گیران جهانی” توانسته اند حق ملت را نادیده بگیرند.  سه دیگر، چه عاملی بیش از شخص شخیص مقام معظم رهبری با اشتباه محاسبه های خیره سرانه مکررش باعث و بانی ضعف امروز بوده است؟!  فزون براینها، فرمایش مقام معظم رهبری – که بیشتر به بخشنامه نظامی شباهت دارد تا رهنمون یک رهبر فرزانه و خردمند – روشن نمی کند که این “خود را آن چنان قوی” کردن چگونه و با چه ابزاری باید تحقق یابد و اگرچنین امکانی بوده چرا تا امروز از آن استفاده نشده است؟!

درعرصه رهنمون های فرهنگی، سخنان مقام معظم رهبری از ابهام کمتری برخوردار است: «نکته مهم تر حرف من درباب فرهنگ خطاب به جوانان مومن و انقلابی است که به صورت خودجوش و با اراده و ابتکار درسراسرکشور به فعالیت های فرهنگی مشغولند و کارهای بسیارخوبی انجام داده اند».  نوع این “فعالیت های فرهنگی که به صورت خودجوش با اراده و ابتکار درسراسر کشور” انجام می شود برای همگان آشناست و برای نمونه می توان از پرتاب کردن دانشجویان از خوابگاه دانشگاه با فریاد “یا زهرا” یا بالا رفتن از دیوار سفارت انگلیس در تهران و اشغال آن یاد کرد و جدیدترین نمونه اش هم درهمین سال جدید برهم زدن سخنرانی هاشمی رفسنجانی در جزیره کیش است.

نام هاشمی رفسنجانی به میان آمد.  او که در یک سال گذشته ثابت کرده که هنوز بسیار ترفند ها در چنته دارد، ظاهرا در این سوداست که شر مقام معظم رهبری را به ترتیبی از سر مردم کم کند تا شاید از سر تقصیر او در تحمیل دغلبازانه سیدعلی خامنه ای به عنوان رهبر بگذرند.  هاشمی رفسنجانی نیز به مناسبت نوروز پیامی داد که به خلاف سخنان طویل و کسل کننده خامنه ای، کوتاه و موجز بود.  در این پیام هاشمی رفسنجانی ضمن آرزوی سالی سرشار از سازندگی، شکوفایی و رونق برای مردم، این بیت حافظ را چاشنی پیام خود کرد:

«بر سرآنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سرآید».

اما، پیام نوروزی این پیرکهنه کار ترفندبازی و استاد اعظم دغلکاری نیز به رغم کوتاه و موجز بودن خالی از ابهام و ایهام نیست و با آن که همگان می دانند که “غصه” عمده مردم ایران نفس وجود نظام پلید ولایت مطلقه فقیه است و بدون کم شدن شر آن از سر مردم، سرآمدن غصه امکان پذیر نیست توضیح نمی دهد که “گر ز دست برآید”، قصد دارد دست به چه کاری بزند “که غصه سرآید؟!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com