آدم وقتی اخبار را می خواند و می بیند همه جا صحبت از “داعش” است و کشت و کشتار در عراق و بعد می خواند که مجلس ایران مشغول رسیدگی به وازکتومی و جوراب شلواری خانم هاست ، حظ می کند از این که در چنین جزیره آرامشی زندگی می کند!
دنیا درتب و تاب این است که با گروه نورسیده و خونریز داعش چه کند، که مجلس ایران وزیرکشورش را احضار می کند و از او می پرسد اون دختره چرا شلوارش رنگی بود؟ و بدیهی است که از توضیحات وزیرکشور قانع نمی شود.
مخلوط شدن خبرهای جنگ و ناآرامی در مرز های ایران با شلوار و زیر شلواری خانم ها و مسئله جلوگیری از بچه دارشدن و حرفهای یک نماینده مجلس، من را به یاد میکسر یا همان مخلوط کن خودمان انداخت.
من اصولا از اختراع مخلوط کن برقی خوشم می آید. دستش درد نکند هر کس آن را اختراع کرده است. طفلک هرچه می ریزی توش، بدون هیچ حرف و حدیث و فضولی، قاطی می کند و تحویلت می دهد.
هویج و کوکاکولا و آبغوره بریزی، مخلوط می کنه و می ده دستت و کاری نداره که خوشمزه می شه یا نه، گوجه فرنگی و نان بربری و کباب کوبیده و سیب زمینی را هم که بریزی توش باز مخلوط می کند و یک کلام نمی پرسه که آخه مرد حسابی این دری وری ها چیه درست می کنی و می خواهی چیکارش کنی؟

طرح توکا نیستانی

طرح توکا نیستانی

از میان نمایندگان مجلس هم از آقای مطهری و حرف هائی که درمورد ساپورت زده بیشتر از همه خوشم اومد چون عین همان مخلوط کن همه مسائل را با هم قاطی کرده و تحویل مردم داده.
ایشان از دولت خواسته اند که به طور قانونی با جوراب شلواری پوشیدن بانوان برخورد کند و گفته است همچنان که برخورد با روزه خواری، اجباری کردن سواد آموزی و زدن واکسن دخالت در آزادی های فردی نیست، نظارت بر پوشش بانوان هم دخالت در آزادی های شخصی حساب نمی شود و وظیفه دولت است و بنابراین باید پوشیدن ساپورت را غیرقانونی اعلام کرد.
خبرنگار ما که در این جلسه حضور داشت پیشنهاد کرد حالا که می شود پوشیدن ساپورت را با زدن واکسن مقایسه و مخلوط کرد، چطور است از انستیتو پاستور بخواهیم یک واکسن ضد ساپورت هم تولید کند؟
خبرنگار ما که بعدا فهمید بلندگویش قطع بوده و صدایش به کسی نمی رسیده گفت: جدی میگم والا …خانم ها را که ۳۵ سال است حریف شان نشده ایم، بیائید یک فکری برای آقایان بکنیم. حالا که مردهای تحصیلکرده ایرانی را به صورت آدم های وحشی از پشت کوه آمده ای معرفی می کنید که با دیدن یک جوراب شلواری حالی به حالی می شوند و به دیوار گلی هم رحم نمی کنند، اگر واکسن ضد ساپورت درست کنیم و به آنان تزریق کنیم، با دیدن یک زن در خیابان کنترل خودشان را از دست نمی دهند و مشکلی برای جامعه درست نمی کنند.
متاسفانه به این پیشنهاد کسی توجهی نکرد چون علاوه برآن که بلندگوی خبرنگارما قطع بود، در همان موقع و به درخواست آقای مطهری، مونیتورهای مجلس مشغول پخش تصاویری از بانوان ساپورت پوش بودند و نمایندگان سخت در بحر تماشا و تفکر.
گویا با پخش این تصاویر، چنان آه از نهاد نمایندگان مجلس برخاسته است و آب از لک و لوچه آنان سرازیر شده که خود آقای مطهری به مزاح فرموده اند: ظاهرا دوستان از دیدن این تصاویر به وجد آمده اند؟!
شاید اگر شاملو زنده بود و می دید کار تحقیق و تفحص از دهان، به اندام های جنسی مردم کشیده است، به جای دهانت را می بویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم، می گفت: شلوارت را می جویند نازنین مبادا وازکتومی کرده باشی و دار و ندارت را به باد داده باشی…!

شعر جدید شاملو
شلوارت را می جویند
مبادا
وازکتومی کرده باشی
مواظب باش نازنین
شلوار را درپستوی خانه پنهان باید کرد
” آنکه بردرمی کوبد شباهنگام ”
به جستجوی شلوار تو آمده است
حتی زیرشلواری را درپستوی خانه پنهان باید کرد
” روزگار غریبی است نازنین ”
اول تبسم را برلبها جراحی می کردند
اکنون وازکتومی انسان را جراحی می کنند
مواظب وازکتومی خودت باش نازنین
خدا ازترس درپستوی خانه پنهان شده است
تروخدا مواظب خدا هم باش نازنین!

انگلیس گرانفروشی می کند!

از وقتی صحبت از افتتاح مجدد سفارت انگلیس در تهران شده، انگلیسی ها مشغول صورت برداری از خسارات وارده به سفارتشان شده اند تا سر بزنگاه حساب های گذشته را تسویه و صنار سه شاهی کاسبی کنند.
بی بی سی گزارش کرده است که این خسارات بیش از یک میلیون پوند بر آورد شده وگرچه ننوشته است که پرداخت خسارات وارده یکی از شرایط بازگشائی دوباره سفارت است، اما کیست که نداند انگلیسی هائی که سالها پیش مزه نفت مفت زیر دندان شان رفته، حالا که فرصت گیرشان آمده، کوتاه نخواهند آمد.
یکی از آثار از بین رفته در حمله به سفارت بریتانیا، تابلوی نقاشی از فتحعلیشاه قاجار بوده است که یک میلیون و دویست هزار پوند قیمت برایش گذاشته اند.
ملکه انگلیس که به خبرنگار ما تلفن کرده بود که بپرسد گوشت الان کیلوئی چنده و یک میلیون و دویست هزار پوند برای تابلوی فتحعلیشاه خوب است یا بیشترش کند، می گفت به کی به کی قسم من چنان عاشق این تابلو بودم که گفته بودم چند تا فتوکپی از روی آن تهیه کنند و برایم بفرستند تا به در و دیوار کاخ آویزان کنم و یادم نرود که مملکت ایران را چه جوری باید اداره کرد.
ملکه می گفت حتی چرچیل یک زمانی بزرگترین آرزویش این بود که ریش درازی مثل فتحعلیشاه داشته باشد و قسم می خورد که اگر منهم ریشم مثل فتحعلیشاه بلند بود ، ۱۷ تا از شهر های ایران را به روسیه می بخشیدم و هزار تا زن می گرفتم کیفش را می کردم….!
ملکه که فرصت زیادی برای صحبت کردن نداشت، ضمن عذرخواهی از خبرنگار ما گفت: مردی که بتواند همزمان هزار زن را اداره کند یک نابغه تماشائی است و من از بس به فتوکپی عکس های او دست کشیده ام و فاتحه برایش خوانده ام، رنگ و روی آنها رفته است.
از فحوای کلام ملکه این طور استنباط می شد که قصد داشته است بگوید فتوکپی های تازه ای از عکس فتحعلیشاه برایش تهیه کنند که حادثه حمله به سفارت بریتانیا روی داده و این تابلوی قیمتی از بین رفته است.
خبرنگار ما به عنوان یک ایرانی ضمن عذرخواهی از ملکه انگلیس، از او خواهش کرد یک کمی تخفیف بدهد که مشتری بشویم. او با لبخند به ملکه انگلیس گفت ممکنه باز هم مواردی پیش بیاید که لازم باشد به سفارت انگلیس حمله کنیم ها، مایه کاری حساب کن لطفن …!

حافظ از کارهای احمدی نژاد خبرداشت!
همیشه ته ذهن من این فکر بالا و پائین می رفت که پاک ترین دولت تاریخ، یعنی دولت آقای احمدی نژاد، کار بیهوده نمی کند. حتی اون مواقعی که شوخی و جدی می نوشتم: درحالی که خودمان هزاران بی خانمان داریم چرا باید برویم برای ونزوئلا و هوگوچاوز مرحوم خانه بسازیم، یک چیزی ته ذهنم به من می گفت احمدی نژاد کار بی خود نمی کنه، حتمن یک حساب و کتابی توی کارش هست.
بالاخره هفته گذشته اسحاق جهانگیری، معاون اول آقای روحانی ثابت کرد که ته ذهن من بهتر از جلوی ذهنم کارمی کنه!
آقای جهانگیری که در مورد یکی دیگر از پرونده های فساد مالی دولت دهم حرف می زد خبر داد که دولت دهم و همکارانش با ایجاد اختلال در باز ارز، ۲۰ میلیارد دلار رانت برای عده ای خاص فراهم کرده اند.
هفتصد سال پیش، بهترین فالگیر تاریخ، حافظ، پیش بینی کرده بود که شخصی بنام احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران خواهد رسید که درهای خزانه دولت را به روی یارانش باز خواهد کرد و خواهد گفت: ببرین و بخورین دوستان، مال بابام که نیست. و به خاطر همین پیش بینی، سروده بود که:
اگر شراب خوری جرعه ای فشان برخاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک؟!

شوخی روحانی با معلم و دانش آموز
یکی از دوستان لینک وبسایت ریاست جمهوری را برای من فرستاده بود که ببینم. منهم لینکش را همینجا می گذارم که شما ببینید:
http://www.president.ir/fa/73576
وب سایتی بود آبی و سفید که چقدر به لباس من می آمد! شاید باور نکنید ولی آن روز شلوار آبی کم رنگی به تن داشتم با پیراهنی که رنگ ملایم سفید و آبی داشت، و یک بلوز یقه هفتی که از قضای روز گار آن هم سفید و آبی بود.
سفید یا سپید که به جای خود، ولی من اصولا از رنگ آبی خیلی خوشم می آید، آن هم آبی درباری که برای وبسایت آقای روحانی انتخاب شده بود. این جور آبی خوش رنگ، یک جورهائی آدم را یاد آسمان آبی رنگ و بدون ابر می اندازد که در اروپا کمترمی توان دید.
در وب سایت آبی رنگ آقای دکتر روحانی، یکی از سخنرانی های ایشان خطاب به معلمان آمده بود که پر بود از کلمات قلنبه سلنبه قرمز رنگ و خطرناک که هیچکس جز خود ایشان، جرآت به زبان آوردن این حرف ها را ندارد. باور کنید که من برای خود آقای روحانی هم نگران شدم که مبادا خدای ناکرده دستگیرش کنند؟!
بگذارید یکی دو سطرش را عینا برایتان کپی کنم که حرف از تویش در نیاید و نگویند تحریف شده بود:
رییس‌جمهور همچنین لزوم ترویج فضای نقادی در مدارس و پرهیز از مطیع بار آوردن دانش‌آموزان را یادآور شد و گفت: اگر امروز فرزندان ما مطیع شدند و حق ابراز نقد نیافتند، ممکن است در سپهر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه منحرف شوند.
فشرده سخنان منتشر شده ایشان که می توانید بخوانید، این است که معلم نباید دانش آموزی تربیت کند که مطیع باشد، انتقاد نکند و به حقوق شهروندی آشنا نباشد.
خدایا پناه برتو. یعنی دانش آموز بیاد انتقاد کنه؟ کدوم دانش آموزی جرات چنین کاری را دارد؟ مگر دانش آموز عقلش کم شده که خودش و خانواده اش را به درد سر بیندازد.
دانش آموز صحبت کند از حقوق شهروندی؟ مگر یکی از حقوق شهروندی آزادی های فردی و اجتماعی نیست. کدام دانش آموز بی عقلی می آید ازحقوق شهروندی حرف بزند و بگوید من می خواهم حق انتخاب لباس و آرایش موهایم را داشته باشم؟
و معلم باید دانش آموزی تربیت کند که از این حرف ها بزند؟ رستم هم اگر امروز زندگی می کرد جرات چنین کاری را نداشت چه برسد به معلم یک لاقبائی که با پانصد ششصد هزار تومان حقوق باید یک خانواده چند نفره را اداره کند.
شوخی تان گرفته آقای روحانی؟
وقتی همه مطلب را خواندم، یقین کردم که آن روز آقای روحانی سرحال بوده و خواسته یک کمی سربه سر معلم ها و دانش آموزها بگذارد و با آنان شوخی کند که لبخندی برنند و دل شان خوش باشد.
شوخی نمک سخنرانی است و خود من هم هر وقت برای زنم سخنرانی می کنم که: زن، اینقدر ولخرجی نکن. اگر مطمئن باشم که دیگر تا آخر برج پولی برای خرج کردن نداریم، آخرسخنرانی که شد، برای دل خوشکنک اومی گویم: با وجود همه چیزهائی که گفتم، برو امروز هرچی دلت می خواد برای خودت بخر!

جواب دندان شکن
یکی از مسئولان به یکی از این خانم هائی که یواشکی روسری شان را برمی دارند و عکس می اندازند گفته بود اگر مردین بطور علنی روسری تون را بردارین تا ببینید چیکارتون می کنیم.
خانمه جواب داده بود ما که مرد نیستیم ولی شما که مردین، به جای یواشکی میلیارد میلیارد از پول مردم کش رفتن علنی این کار را بکنید تا ببینید مردم چیکارتون می کنن!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.