ونداد زمانی

 خاطره ماندگار گزارش اخوان ثالث در اواخر دهه چهل شمسی درباره اقبال و گرایش ایرانیان از شعر و سرودن شعر، به سفری برمی گردد که او به همراه جمعی از دوستانش (و اگر حافظه یاری برساند در مشایعت سیمین دانشور و جلال آل احمد) به روستایی در خراسان داشته است.

وقتی که او در محضر دوست ادیبی در روستایی خراسانی حضور به هم می رساند با شگفتی با انبوه اهالی روستا در خانه دوستش مواجه می شود که نه تنها برای شنیدن اشعار او گرد آمده بودند، بلکه خود نیز با نیت شعرخوانی در آن محفل حضور به هم رسانده بودند. از آن زمان بیش از نیم قرن می گذرد و شیوه عرضه و ارتباط ادبی بویژه در ده سال اخیر به میمنت امکان خارق العاده اینترنت وسعتی باورنکردنی به خود گرفته است. در وبگردی های چند شماره اخیر با بخشی از فعالیتهای فرهنگی و ادبی ایرانیان اهل قلم آشنا شدیم. در این شماره ضمن معرفی دو شاعر دیگر ادای احترامی می کنیم به وبلاگ نویسنده توانمند ایران خانم منیرو روانی پور که اخیرا در ایران فیلتر شده است.

 هایکوهای صلح

 از کاخ ها،

جنگ بر می خیزد،

از کپرها،

صلح!

***********

در میدان جنگ،

نامه های شیرین هم،

تلخ است!

 برای خواندن کامل مطلب به سایت هایکوهای صلح بروید.  

http://haikus.blogfa.com/

  

منیرو روانی پور

 این وبلاگ به یکی از دلایل زیر مسدود شده است 

ـ دستور مراجع قانونی جهت مسدود سازی وبلاگ

ـ تخطی از قوانین استفاده از سایت

ـ انتشار محتوای غیر اخلاقی یا محتوایی که براساس قوانین کشور تخلف است.

 آدرس سایت روانی پور

http://www.moniro.blogfa.com/cat-1.aspx

 

 دخترک اوریجینال 

 

لَیسَ…

نه!
من آدم نمی‌شوم
باز حوّا می‌مانم تا اغفالت کنم
خاطره‌ات را به آغوش می‌کشم،
جای خالی تو روی سینه‌ام یک باغچه پونه سبز می‌شود
سودای سوختن دارند پرهایم
آتش نمی‌زنی‌اَم؟

برای خواندن کامل مطلب به سایت دخترک اوریجینال بروید.    

http://dokhtarak.ir/blog/

 

 

یادداشت های آنیتا گلزار

 

سرتاسر این کتاب های قطور

این تاریخ وامانده

دریغ حتی از یک پیامبر زن

از دو گیس بافته

***

گرما گرم ۲:۳۰ ظهر 

شیر فقه و حقوق را می دوشم

در زمین بسکتبال

فاصله ام با تور ۱۷ قدم است

و می دانم

که هیچگاه گل نخواهم کرد

و داوران سیاه

داوران سرد و سیاه

پیرامونم را هاشور می زنند

بوی پاکیزگی می آید

و رختشوی خانه

و حیض

و ماچگی

و امیال خفته کمر باریک زیر چلوارها

نگاهم کن

از ترس عذابت

هرگز نمی توانم خودم باشم

 

شعرهای آنیتا را در وبلاگ او http://anita78034.blogfa.com بخوانید.

 

هنرمندان در عراق ویران شده

بخش نخست

نوشته: هدانی دیتمارس

برگردان: ونداد زمانی

 

 

هر روز اخبار هولناکی از عراق به سراسر جهان مخابره می‌شود، از بمب گذاری در بازارهای عمومی، هتل‌ها و ادارات دولتی گرفته تا جنگ بین قومیتهای مختلف تا حضور باندهای نظامی خود مختار که گروه‌های ویژه ترورآنها، هر روز در حال گسترش نفرت و برادر کشی در میان ملت عراق است و…

هفت سال از تسخیر نظامی آمریکا و خرج ۵٣ میلیارد دلار برای بازسازی عراق می‌گذرد ولی هنوز ۴٠ درصد عراقی ها از داشتن آب آشامیدنی محرومند. عراق از نظر اختلاس، کلاه برداری و رشوه در موسسات دولتی رتبه پنجم را در جهان به خود اختصاص داده است.

آزادی این روزها کلمه‌ای نیست که مترادف باشد با نام عراق ولی کلمه‌ای است که فیلمساز مستقل عراقی حیدر دفار سازنده فیلم مستند “رویای گنجشکها” از آن استفاده کرده است. فیلمسازی که دست به تهیه تاریخ مصوری از عراق مملو از هرج و مرج و تراژدی در سالهای اخیر زده است. از دید او: “امروزه ما در عراق آزادی داریم، آزادی ابراز وجود و آزادی کشتن”.

من به عراق برگشتم آنهم بعد از هفت سال تا به عنوان عضوی از هیئت تحریریه “نیو اینترناشنال”، گزارش کاملی درباره عراق تهیه کنیم. روزهای انتخابات عراق است و من به همراه گروهی از خبرنگاران خارجی در لباس سرتا پا ضد گلوله در خیابانهای بغداد به امید یافتن موضوعی برای نوشتن هستم. هدف من پیدا کردن و شناسایی فعالیتهای فرهنگی در وانفسای پر از هرج و مرج عراق است.

به همراه دوست فیلمسازم حیدر دفار با ماشین درب و داغان درون ترافیک مسموم کننده شهر گیر کرده‌ایم. دفار از فرصت استفاده کرده و از زندگی خودش می‌گوید و از اینکه توسط تندروهای شیعه و سنی به خاطر ساختن فیلم مستندش و اشاره اش به دنیای زیرزمینی فروش و مصرف مشروبات الکلی، بارها تهدید به مرگ شده است.

از کنار پوسترها و اعلانات انتخاباتی کاندیداها عبور می‌کنیم، همه آنها صلح، رفاه و اتحاد ملی برای عراق را وعده می‌دهند. وعده‌هایی که با واقعیت تپانچه‌های مجهز به صدا خفه کن، ماشینهای پر شده از دینامیت،

 بمباران منطقه حفاظت شده و خشونت پلیس در تضاد است. در طی روزهای اخیر تمام اعضای یک خانواده سرشان توسط یک گروه ضربت بریده شده است و یک استاد دانشگاه نیز به ضرب گلوله از پای درآمده است.

به یک ویلای قدیمی به جا مانده از دوران عثمانی می‌رسیم، ویلایی که در سال ١٩٢٠ میلادی محل سکونت “گرترود بل” بود. زنی که دستیار اصلی کشیدن نقشه عراق معاصر بود و حالا خانه این نماینده استعمار در میان آشوب افسار گسیخته عراق، تبدیل به یک سالن تئاتر شده است و گروهی از بازیگران و رقصنده های جوان عراقی مشغول تمرین برای یک نمایش جدید هستند.

نمایشی که این هنرمندان جان در کف مشغول تمرین هستند ترکیبی است از فیلم، رقص و اقتباس از متن نمایشی که “مظفر النواب” نویسنده کمونیست و پناهنده شده در سوریه نوشته است. مظفر ال نوابی که در فردای کودتای بعثی در سال ١٩۶٣ میلادی به زندان افتاده بود.

نمایشی که رگه‌های جاز، باله کلاسیک،”بریک دانس” و رقص محلی عراقی “چوبه” را با سبک بازیگوشی های طراح رقص مشهور “تایلا ثارپ” در هم تنیده است. بازیگران و رقصندگان با چنان شعف و هیجانی مشغول تمرین بودند که من دست از یادداشت برداری برداشتم و محو تماشای آنها شدم.

یکی از هنرمندان گروه، جوان ٢١ ساله از ساکنان محله فقیر شیعه نشین، از تهدید اعضای میلیشیای “مهدی” به خاطر موی بلند و بازیگر بودنش می‌گفت. علی جوان ١٨ ساله و یکی دیگر از اعضای تئاتر که خوب می توانست ادای رقص “مون واک” مایکل جکسون را اجرا کند به قتل پدرش توسط صدام حسین اشاره کرد. او در ضمن از دو برادر دیگرش که مذهبی هستند و مخالف فعالیتهای هنری اش سخن گفت ولی خوشحال بود از اینکه مادرش همیشه حامی او بوده است.

یکی از زنان بازیگر “باشرا اسمائیل” که تجربه و قدمت بیشتر در صحنه تئاتر عراق دارد و این اواخر جایزه‌ای را نیز در مصر به عنوان بهترین بازیگر عرب از آن خود کرده بود در بین گروه تئاتری فوق بود. بشرا می گوید: “در زمان صدام حسین ما را سانسور می کردند و حالا از ترس احزاب مذهبی باید خودسانسوری کنیم. تعداد زیادی خط قرمز وجود دارد که ما نباید از آن عبور کنیم”.

 

Hadani Ditmars , Culture from chaos: where next for Iraqi art? guardian.co.uk, Friday 12 March 2010

Hadani Ditmars is an editor at New Internationalist and the author of Dancing in the No Fly Zone. She was in Baghdad researching the May issue of NI on Iraq, seven years after the invasion.