در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، درکتاب فارسی سال دوم یا سوم دبستان حکایتی (نقل به مضمون) به این شرح بود: روزی زنی همراه با فرزند خردسال خود نزد پیامبر اسلام که در جمع یاران نشسته بود رفت و به او گفت: این فرزند من درخوردن خرما زیاده روی می کند و می ترسم که مریض شود. شما به او بگویید این قدر خرما نخورد. پیامبر به زن گفت برو و فردا بیا. زن رفت و روز بعد با فرزندش بازگشت. پیامبر رو به کودک کرد و گفت: خرما نخور. پس از رفتن زن و کودک، یکی از یاران که در هر دو روز حاضر بود از پیامبر پرسید چرا روز پیش این دو کلمه “خرما نخور” را نگفته و گفتن آن را به روز بعد موکول کرده است. پیامبر پاسخ داد: برای این که دیروز من خودم خرما خورده بودم و نمی توانستم کودک را از خوردن آن منع کنم!
به ساده لوحانه بودن این حکایت و تناقض های موجود در آن کار ندارم. آنچه می خواهم بگویم این است که دستکم کارگزاران ارشد حکومت نماینده خدا بر روی زمین، که در تریبون نماز جمعه اش شعار می نویسد که “ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله است”، باید رفتار پیامبر اسلام را سرمشق قرار دهند.
سه هفته پیش، پس از رأی عدم اعتماد مجلس شورای اسلامی به فرجی دانا وزیر علوم و عزل او، برخی از ناظران و تحلیل گران عدم حضور شیخ حسن روحانی در جلسه استیضاح را در رأی عدم اعتماد – ۱۴۵ رأی موافق، ۱۱۰ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع – به دستاویز سفر به استان اردبیل، که می توانست یک روز قبل یا بعد از آن جلسه نیز انجام شود، موثر دانستند و گفتند اگر روحانی برای دفاع از وزیر علوم خود در مجلس حاضر می شد، به احتمال قوی می توانست نتیجه رأی گیری را تغییر دهد زیرا کافی بود تنها ۱۵ نماینده رأی خود را تغییر دهند تا نتیجه عوض شود.
واقعیت این است که عدم حضور روحانی در جلسه استیضاح، دلیلی بجز الزام به سفر اردبیل به خاطر برنامه ریزی قبلی داشت: یک هفته پیش از آن نامه ای در صحن مجلس پخش شد که در آن تاریخ دریافت مدرک دکترای حسن روحانی زیر سئوال رفته و گفته شده بود که او سال ها بدون داشتن این مدرک خود را “دکتر” معرفی کرده و از مزایای آن استفاده – یا سوء استفاده – کرده و می دانسته که اگر در جلسه استیضاح حاضر شود، حریفان این پرونده را رو می کنند و برایش دردسر – اگر نه رسوایی – به وجود می آورند. چند ماه پیش از آن نیز تارنمای “خودنویس” که پیگیری هایی در مورد چند و چون مدرک دکترای شیخ حسن روحانی کرده بود نوشت: «از یک مقام امنیتی که درطول عمرش برای رسیدن به مدارج بالاتر مدرک جعلی ارایه داده و دروغ گفته نمی توان انتظار زیادی داشت» (نیک آهنگ کوثر، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۳).
شیخ حسن روحانی، با این پیشینه درخشان، یکشنبه گذشته در سخنرانی در استان خراسان رضوی سخنان زیبا و درستی بر زبان آورد. او حیرت خود از وجود “تقلب” در ماجرای بورسیه های تقلبی را چنین بیان کرد: «در گذشته در برخورد با موضوعاتی می گفتند انسان شاخ درمی آورد و امروز متوجه می
شوند که انسان از مشاهده برخی امور آنقدر به مغزش فشار می آید که گویی می خواهد شاخ در بیاورد. چرا که گاهی شاهدیم برای گرفتن بورسیه تقلب می شود». شیخ حسن با ماله کشیدن بر فساد فراگیر حاکم بر نظام ولایت مطلقه فقیه، آن را “طبیعی” دانست و افزود: «وجود رانت در حوزه های اقتصادی، پولی و مالی طبیعی است، اما این که فردی بخواهد با تقلب استاد بچه های مردم شود و بخواهد با تقلب معلم کشور شود و شاگردانی را تربیت کند که آنها در آینده می خواهند کشور را نجات دهند جای حیرت دارد».
کاش آقای رییس جمهوری به جای این همه شاخ درآوردن و حیرت، سری به جلوی دانشگاه تهران – که فاصله زیادی نیز با مقر ریاست جمهوری در خیابان پاستور ندارد – می زد یا کسی را می فرستاد تا برایش خبر بیاورد و ببیند در این عرصه چه آشفته بازاری از رواج فروش پایان نامه های دوره لیسانس، فوق لیسانس و دکترا وجود دارد و آنگاه شاید آن را نیز مانند فساد موجود در “حوزه های اقتصادی، پولی و مالی”، “طبیعی” می دانست و این همه حیرت نمی کرد! ازاین گذشته، مگر مدرک “اعلمیت” و “مرجعیت” شخص مقام معظم رهبری از همین قماش نیست؟!
در این سخنرانی، شیخ حسن حرف های درست و زیبای دیگری نیز زد، از جمله: «با ون، مینی بوس، پاسبان و سرباز فرهنگ درست نمی شود»، و «دو چیز یاد گرفته ایم، دیوار و فیلتر که فکر می کنیم با این حل می شود، خب شما فیلتر درست می کنید، او می رود فیلترشکن درست می کند. این مسائل حل نمی شود چرا که اگر حل می شد تاکنون حل شده بود».
کسی که این حرف ها را می شنود یا می خواند، اگر گوینده اش را نشناسد و نداند که رییس جمهوری نظام مقدس ولایت مطلقه فقیه است، فکر می کند که سخنان رهبر اپوزیسیون یک نظام مردم سالار یا یک مخالف برانداز حکومت را شنیده یا خوانده است. خدا نبخشد – و بی گمان نمی بخشد – اصلاح طلبان حکومتی را که این ترفند کثیف “گرفتن شعار و موضوع مخالفت از دست مخالفان واقعی” را باب کردند و به راستی هم با این حیله فریبکارانه توانستند عمر حکومت را طولانی کنند. شیخ حسن روحانی نیز در همین مسیر دغلبازانه گام برمی دارد.
در این روال، حرف هایی که شیخ حسن می زند اصولی و درست است، اما دو اشکال عمده دارد: اشکال نخست این است که با ساختار نظام ولایت مطلقه فقیه نه تنها خوانایی ندارد، بلکه در تضاد نیز هست. اشکال دوم نیز این است که کسی که این حرف های درست را می زند خود آدم نادرستی است و وقتی از “حیرت” در مورد تقلب در کار تحصیلی سخن می گوید، به دلیل آن که خودش همان کار و بدتر از آن را انجام داده، حرفش چیزی جز یک شیادی فریبکارانه نیست و رطب خورده ای است که نمی تواند منع رطب کند!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com