حسن زرهی
pz در حکومتی که رئیس جمهوری دیروزاش هم در صف متهمان به ضد انقلاب بودن ایستاده است، و اولین رئیس جمهوری اش هم دارد در تبعید پیر می شود، و همه محکوم و مشکوک و مخل امنیت عمومی اند مگر خلاف آن ثابت شود،
در حکومتی که هیچکس برای هیچ عملی پاسخگو نخواهد بود اگر توانسته باشد در حلقه ی حکومتی ها جای گیرد (گیرم که این عمل جنایتی در مقیاس قتل و تجاوز و شکنجه ی انسان های آزادیخواه باشد)، آنگاه بیرون ماندگان از حلقه ی تنگ حکومتی به هر مجازاتی که اراده ی حاکمان باشد می توانند محکوم شوند، بی آنکه کمترین جرمی مرتکب شده باشند.
و البته جرم بزرگ ایرانیان حالا میهن دوستی و دمکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی است و در این میان روزنامه نگاران بیش از دیگران در معرض اتهام قرار دارند. ده ها تن از بیش از صد روزنامه نگاری که در سال گذشته در ایران راهی زندان شدند، همچنان زندانی هستند: عیسی سحرخیز، بهمن احمدی امویی، بدرالسادات مفیدی، کیوان صمیمی، احمد زیدآبادی و بسیاران دیگر از زمره ی روزنامه نگارانی هستند که جرمشان دمکراسی و حقوق بشرخواهی و پایبندی به اصول انسانی و حق طلبی است.
حکومت جمهوری اسلامی آدمها را فرمان بردار و خدمتگزار دوست می دارد و هر آنکس چنان نکند از زمره ی دشمنان است و باید به اشد مجازات گرفتار آید.
پس از سی و یک بهار از آزادی ای که ایرانیان آرزویش کرده بودند همچنان استبداد در همه ی عرصه های اجتماعی و سیاسی ایران جان سختی به خرج می دهد و روزنامه نگاران بیش از دیگران تاوان مبارزه ی انسانی شان با استبداد را پس می دهند.
برای حمایت از نویسندگان و روزنامه نگاران شجاع و شریف ایرانی هرچه از دست ما ساکنان سرزمین های آزاد برمی آید دریغ نکنیم تا شاید گردش چرخ روزگار در میهن ما نیز به جانب آزادی و دمکراسی روی کند!

سه جوان آمریکایی و اتهام جاسوسی

حالا ماههاست که سه جوان آمریکایی در دست حکومت جبار جمهوری اسلامی گرفتارند، گرفتار حکومتی که از انتصاب هر اتهامی هر چند بزرگ و دروغ به مخالفان و دیگران دریغ نمی کند.
حالا هم حکایت این سه جوان شهروند آمریکاست، حکایتی که بارش بر دوش همه ی ایرانیان آزادیخواه سنگینی می کند. حکومتی که می داند در ادعای انتصاب جاسوسی به این جوانان دستش خالی ست می خواهد با گروگان گرفتن آنان و در زندان نگه داشتنشان برگی برای معامله با جاسوس ها و دزدان مالی دار و دسته ی خود در آمریکا در دست داشته باشد.
اما وظیفه ی ما شهروندان دوستدار دمکراسی و حقوق بشر ایرانی است که از حقوق به خطر افتاده ی انسانی این سه شهروند جوان آمریکایی با همان دلسوزی و علاقه ای به دفاع بپردازیم که از هر هموطن خویش به هنگام این گونه حوادث دفاع می کنیم. حکومت جمهوری اسلامی اگر اسنادی در اثبات جاسوسی این سه جوان می داشت تا حالا با بوق و کرنا در سراسر دنیا اعلام کرده بود. اما حقیقت آن است که گرفتاران در دست ظالمان حکومت جمهوری اسلامی می توانند به هر جرم و جنایت و خیانت ناکرده ای اعتراف کنند، و گاه که مجال راست گویی و فاش گویی بیابند هم همه ی داستان راست آن دروغ های حکومت خواسته را می گویند، چنانکه تا کنون ده ها ـ اگر نگویم صدها ـ موردش را دیده و  شنیده و خوانده ایم.
دفاع ما از سه جوان آمریکایی زندانی در ایران و درخواست همگانی و همدلانه مان برای آزادی آنان هم از حکومت جور جمهوری اسلامی و هم از سازمان ها و دولتهای دیگر برای حمایت از این خواسته، حداقلی است که از دوستداران دمکراسی و حقوق بشر توقع می رود.

حکومتی که از تندیس نامداران ایران می ترسد

این روزها در پایتخت حکومت جمهوری اسلامی که بختک ایرانیان است، شتر با بار گم می شود، و حکومت مدعی زیر ذره بین داشتن دنیا، نمی تواند حتی امنیت تندیس بزرگان ایران را در پارک ها و میدان های پایتخت تضمین کند. داستان مشکوک تر از آن است که توسط سازمان های خبری حکومتی نشان داده می شود. حکومت که از هر کسی چه مرده و چه زنده اگر آزادی خواه و ایران دوست باشد در ترس و تردید است، حالا حتی از تندیس های ستارخان ها و شهریارها و شریعتی ها و … و بسیاران دیگر که ایران را به دوران خود و برای ایرانیان امروز آزاد و آباد می خواسته اند، وحشت می کند و می خواهد مجسمه های بی جان آنان به ایرانیان امید به آزادی و آبادی ایران را یادآوری نکند. برای همین به یکباره بسیاری تندیس ها از چهارگوشه ی شهر گم می شوند و هیچکس هم هیچ خبری از چگونگی این دزدی شتر با بار ندارد!
حکومت رسوای جمهوری اسلامی یا نمی داند یا خود را به ندانستن می زند که شاید بشود چهره و نام آزادیخواهان را از سطح شهر و از کتاب های درسی حذف کرد، ولی هیچگاه نخواهد توانست نامشان را از یاد روزگار بروبد.