عباس شکری
گفتگوی شهروند با کارشناس ارشد وزارت امور خارجه ی نروژ در امور آسیای میانه
آنچه این روزها توجه جهانیان را به خود جلب کرده، اما دولت ها را نه، درگیری قومی است در قرقیزستان. کمک های انسانی بیشتر از طرف نهادهای غیردولتی و امدادی است که توانسته است اردوگاه های پناهندگی در ازبکستان را از خطر مرگ و انواع بیماری های مسری نجات دهد. بی توجهی دولت های غربی به این ماجرا خود نیز می تواند موضوع قابل توجهی باشد برای پژوهش. پژوهشی که استراتژی و تاکتیک دولت های غربی در برابر کشورهای گمنام و فاقد اهمیت جغرافیایی را برملا می کند. هیچ یک از کشورهای بزرگ جهان تا امروز که این مقاله نوشته می شود، حتا حاضر نشده اند از طرفین بخواهند از درگیری و ستیز بکاهند و به گفتگو بنشینند. سرنوشت مردمی را که به باد فراموشی سپرده می شوند، باید در استراتژی و تاکتیک های دولت های مدعی حقوق بشر جستجو کرد و دخالت آن ها را هم در همین زمینه باید به بحث و بررسی گذاشت. به همین خاطر از آقای “ایندرا اووِلاند” کارشناس ارشد مؤسسه ی تحقیقات استراتژیک وزارت خارجه ی نروژ خواستم که تلفنی به پرسش های من در مورد آنچه در آسیای مرکزی و به ویژه در قرقیزستان می گذرد، پاسخ دهد که خوشبختانه با این درخواست موافقت کرد و در یک گفتگوی تلفنی به پرسش های من پاسخ گفت. ناگفته نماند که این مسئله در رسانه های فارسی زبان نیز از نگاه و نظر مناسب دور مانده است.
چرا چالش اخیر در آسیای میانه، در قرقیزستان رخ داده است؟
ـ در واقع ناآرامی های اخیر در جنوب قرقیزستان، پس مانده ی درگیری هایی است که منتهی به برکناری “کومانبک باکیف”، رئیس جمهور وقت در ماه آپریل سال جاری شد. تنها کسانی که از وضعیت موجود ناراضی اند و به ناآرامی های اخیر دامن می زنند، کسانی اند که در دولت پیشین منافعی داشته اند. می شود از بازرگانان، سردمداران مافیا، مجرمان اقتصادی، تبهکاران و نیروهای امنیتی که در زیر مجموعه ی “باکیف” سود سرشاری نصیب شان می شد، نام برد که مستقیم یا غیرمستقیم آتش بیار معرکه ی کنونی اند. بدیهی است که در ردیف دوم، فقر، بیکاری و رشوه خواری از عوامل بزرگ و ناگزیر ناآرامی های اخیر هستند.
به نظر شما، آیا درگیری های اخیر ربطی به ستیز و چالش های قومی دارد؟
ـ البته تنش بین ازبک ها و قرقیزها در این منطقه، سابقه ی طولانی دارد، اما هرگز به تنفر عمیق از یکدیگر تبدیل نشده بوده است. ازدواج های ازبک ها و قرقیزها یکی از موارد معمول در منطقه اوش است و هر دو قوم عادت کرده بودند که به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنند. هم ازبک ها و هم قرقیزها، مسلمان سنی مسلک اند و به نژاد ترک تن می زنند. خلاصه آن که اساس این ستیزها، درگیری های قومی نبوده، اما اکنون این مورد هم به سایر موارد افزوده شده است.
اگر وضعیت قومی چنین است که شما می گویید، پس چرا ازبک ها مورد حمله و تهاجم قرقیزها قرار می گیرند؟
ـ یکی از فاکتورهای عمده در منطقه این است که ازبک ها طی سالیان متمادی نقش اساسی و اصلی در اقتصاد این منطقه بازی کرده اند و حتا می شود گفت که کنترل اقتصادی حوزه ی اوش در اختیار آنها بوده است. برخلاف آنها، قرقیزها، احساس می کردند که به کنار رانده شده اند و ازبک ها تسلط کامل بر امور اقتصادی دارند. همین عامل اکنون موجب تشدید تنش قومی شده است، اما در بهترین تحلیل می توان گفت که عامل اصلی این درگیری ها تسویه حساب های منطقه ای بین قرقیزها است که در این میان ازبک ها قربانی می شوند.
آیا امکان این که رئیس جمهور برکنار شده، آقای “باکیف”، این ناآرامی ها و خشونت علیه ازبک ها را سامان دهی کند، وجود دارد؟
ـ تشخیص این که او شخصا در سامان دهی این اغتشاش ها دست داشته باشد، امکان ناپذیر است. حداقل این روزها دشوار است که دست های اصلی پنهان را نشانه رفت. از سوی دیگر اما آنچه به روشنی معلوم است، نقش نیروهای امنیتی سابق، تاجرها، مجرمان و رشوه خواران ــ که در سایه ی رژیم رشوه خوار پیشین هرطور می خواستند عمل می کردند ــ در ناآرامی های اخیر است. اکنون آنها منافع خود را در خطر می بینند. بعد از برکناری “باکیف” هم حوادث خاص و هیجان برانگیزی رخ داده است؛ پسر رئیس جمهور سابق که از ارکان مهم رشوه خواری در کشور بود، در روزهای اخیر در انگلستان دستگیر شده است و روز هفت جون هم یکی از بازرگانان با نفوذ مورد اصابت گلوله قرار گرفت که بعد از آن حوادث، ناآرامی ها بار دیگر از سر گرفته شدند.
آیا دولت موقت قرقیزستان که اداره ی امور کشور را به عهده دارد، تمایلی برای دموکراتیزه کردن قرقیزستان دارد؟
ـ به باور من، آری. حداقل خانم “روزا اوتون بایف”، رئیس جمهور دولت موقت، با چنین عزمی سرکار آمد، اما همانطور که می دانید، دولت موقت یا انتقالی، از ائتلاف احزاب گوناگونی ست که همه ی آنها مثل هم فکر نمی کنند و برنامه های متفاوتی دارند.
شما سال ها است که مسایل آسیای میانه را بررسی کرده اید و از جمله کسانی هستید که از طرف سازمان ملل هم مورد مشورت قرار می گیرید، به نظر شما برای مهار این ناآرامی ها چه باید کرد؟
ـ مهم تر از هر چیز کنترل کامل دولت موقت بر امور ارتش و نظامیان است. باید مطمئن شد که سربازان و نیروهای امنیتی نسبت به دولت موقت وفادارند و تلاش می کنند که با کمترین هزینه ناآرامی را کنترل کنند. چیزی که متأسفانه اکنون نمی توان شاهد آن بود یا بخشی از نظامیان آب به آسیاب تنش بیشتر می ریزند.
به نظر شما چرا روسیه از گسیل نیروی نظامی برای کاهش تنش در منطقه، خودداری می کند؟
ـ چنین به نظرم می رسد که روسیه منافعی در آنجا ندارد. به همین دلیل هم از دخالت پرهیز می کند، همان طور که دیگر کشورهای غربی. البته عدم دخالت روسیه، به نوعی دفن کردن اهمیت استراتژیکی قرقیزستان است. اگر چنین نبود حتما نه تنها روسیه که سایر کشورهای غربی هم بلافاصله برای کنترل اوضاع و احوال منطقه وارد عملیات نظامی می شدند تا هر چه زودتر ناآرامی را فرو بنشانند. آمریکا هم پایگاهی در آنجا دارد که بیشتر برای ماموریت ترابری و حمل و نقل نیروی نظامی به افغانستان از آن استفاده می کند و غیر از این برای آمریکا هم قرقیزستان نقش بزرگی در امور آسیای میانه ندارد. خلاصه می توانم بگویم که به فراموشی سپردن مردمی که کشته می شوند، از خانه و کاشانه ی خود رانده می شوند و سرگردان در خاک قرقیزستان یا پناهنده به جنوب ازبکستان، معلوم نیست که تاکتیک غرب و دولت های مدعی حقوق بشر است، یا استراتژی آنها.
با این اوصاف، جامعه ی بین الملل چه می تواند بکند؟
بدیهی است که می شود در اندیشه ی دخالت نظامی بود، اما از سوی دیگر می شود به این فکر کرد که کمک های مالی، اقتصادی لازم به دولت موقت بشود تا بتواند نیروهای نظامی وفادار را سازماندهی کند و به این ترتیب شاید بتواند فتیله ی ناآرامی ها را پایین بکشد.
چقدر این خطر وجود دارد که تنش اخیر موجب جنگ در منطقه شود؟
ـ احتمال چنین رویدادی ضعیف است. ازبکستان از ارتشی قوی برخوردار است که تاکنون از آن استفاده نشده است، اما هرگاه نیاز شده در استفاده از آن تردیدی روا نداشته اند. مقامات ازبک فعلا صبر و تحمل پیشه کرده اند و ناظر امور هستند. اما در صورتی که آزار و اذیت ازبک ها ادامه پیدا کند، نمی شود دخالت نظامی ازبکستان را نادیده گرفت تا به این طریق از آزار دیدن قوم اقلیت جلوگیری کند.
با سپاس که وقت خود را در اختیار شهروند قرار دادید.
***
در چنین شرایطی است که فرستاده ی ویژه ی سازمان ملل متحد، “میراوسلاو جنکا” رسما اعلام می کند موقعیت آسیای میانه به گونه ای است که نیروهای بنیادگرا امکان اجرای برنامه های خود را پیدا می کنند. هم او اضافه می کند که اکنون در مجموع چهارصد هزار نفر از خانه و کاشانه ی خود رانده شده اند که صد هزار نفر آن به ناحیه ی جنوبی کشور همسایه، ازبکستان پناهنده شده اند و بقیه در داخل کشور در به دری می کشند و از محل اسکان خود دور مانده اند که به منطقه ی جنوبی قرقیزستان کوچ کرده اند. فرستاده ی ویژه ی سازمان ملل به خبرگزاری رویتر می گوید: “افراط گرایان تهدید هماره ی منطقه ی “دره ی فرقانا” به طور خاص و کل آسیای میانه به طور عام می باشند. به ویژه که این کشورها با افغانستان مرز مشترک دارند.
در ادامه ی این گفتگو، او به رویتر می گوید: “فقر، بیسوادی و نارضایتی روزافزون مردم از دولت هایشان در منطقه ی آسیای میانه، عامل اصلی رویکرد مردم به ایدئولوژیهای خشونت گرا و بنیادگراست. همین رویکرد سبب جلب مردم به افراط گرایی و بخصوص اسلام گرایی بنیادگرا می شود. جلب مردم به سوی نهادهای خشونت گرا موجب تقویت این سازمان های تندرو می شود که این شرایط باعث نگرانی و هراس من است که قرقیزستان تبدیل به مکانی برای پایگاه گروه های تندرو و افراطی بین المللی شود یا در بهترین صورت، پناه گاه مسلمانان تندرو آسیای میانه شود تا خود را برای عملیات خشونت آمیز تقویت کنند.”
“دره ی فرقانا”، محل وقوع درگیری های روزهای گذشته بین قرقیزها و اقلیت ازبک بوده است. این دره بین ازبکستان و قرقیزستان و تاجیکستان واقع و بین آنها تقسیم شده است و محل عبور کاروان های مواد مخدر از افغانستان به سمت جنوب می باشد. نزدیکی به افغانستان و ازبکستان می تواند موجب در معرض خطر قرار گرفتن قرقیزستان باشد. طوری که آنها تحت نفوذ نظرات اسلام گرایی بنیادگرا قرار گیرند. شواهد موجود در منطقه نشان می دهد که اگر بی ثباتی بلند مدت شود و خلاء سیاسی در آسیای مرکزی ادامه یابد، امکان این که گروه های تندرو اسلامی که اکنون به سبب ثبات نسبی سیاسی، قدرت قد علم کردن ندارند، موقعیت را مناسب شمرده و خود را برای عملیات آماده سازند. اسلام گرایان منطقه در پی به دست آوردن فرصتی مناسب اند تا ضمن تقویت پایگاه هاشان، میزان عملیات خود را افزایش و نفوذشان را گسترش دهند. از جمله ی این نهادهای اسلامی افراطی می شود از “حزب طاهر” نام برد که مدت ها است در منطقه فعال بوده است.
بخش بزرگی از ساکنان “دره ی فرقانا” را مذهبی های محافظه کار تشکیل می دهند و بقیه مردم قرقیزستان یا سکولاراند یا لیبرال مسلک. اما چنین به نظر می رسد که در صورت ادامه ی خلاء سیاسی و دموکراسی، هم نیروهای تندرو خشونت ورز و هم نیروهای اسلامی ضد خشونت برای توسعه ی نفود خود بر مردم، موقعیت را مناسب دانسته و به حجم فعالیت های خود بیفزایند و منطقه ناخواسته در اختیار ایدئولوژی اسلامی قرار گیرد که در نهایت به افراطی گرایی منتهی می شود.
کارشناس اداره ی آسیا ـ اروپای وزارت خارجه ی آلمان، آقای “آلکساندر راهر” در گفتگویی با شبکه ی سراسری تلویزیون نروژ به تهدید “حزب طاهر” و هم چنین گروه های کوچک بالقوه ی مسلمان که در “دره ی فرقانا” حضور دارند اشاره می کند و می افزاید که حضور مداوم نیروهای اسلامی در “دره ی فرقانا” خود موجب افزوده شدن ناآرامی در منطقه می شود، جایی که اخیرا فقر، بی ثباتی و اسلام گرایی در آن شدیدا رشد کرده است.
باید امیدوار بود که سازمان ملل متحد وارد عمل شود و نقش اصلی خود را در مورد صلح و دوستی بین دولت ها را بازی کند تا شاید از فاجعه ای دیگر در منطقه آسیای میانه جلوگیری شود که در غیر این صورت، با توجه به پیش زمینه های موجود اسلام گرایی تندروانه کل منطقه را تسخیر خواهد کرد و حیطه ی نفوذشان را گسترش خواهند داد.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.