نمایش “کیمیا و خاک” ارسلان براهنی فردا (جمعه۱۲ دسامبر ۲۰۱۴) در برنامه آپارات شبکه بی بی سی فارسی
ارسلان براهنى، متولد اول فروردین شصت و یک در تهران است.
او پسر دوم ساناز صحتى و رضا براهنى است که در سن چهارده سالگى به خاطر شرایط پدرش تن به مهاجرتى اجبارى مى دهد. وى پس از اتمام دوران متوسطه و بعدتر در کنار تحصیلات سینمایى خود در دانشگاه یورک، شروع به فیلمسازى مستقل مى کند که اولین فیلم او “مىنیما” او را تشویق به ادامه ى کار کرده و در نهایت منجر به تشکیل استودیویى به نام “مینیما فیلم” در سال ۲۰۰۷ می شود.
او در فیلم بلند “من هستم” که به تازگى آخرین مراحل تدوین را نیز پشت سر گذاشته است، نقش کارگردانى را بازى مى کند که در درون فیلمنامه ى خود در حال ساخت فیلمى است که با زبان سینما و الهیات درگیر است و با موضوع هنر و مهاجرت، عرفان و فیلمسازى تنهایى و بیگانگى سر و کار دارد.
رشته ى دیگرى که ارسلان به موازات سینما پیش مى برد، در زمینه ى فلسفه ى عرفانى ادیان است.
فیلم هاى او با ترکیب واقعیت و خیال، با سازى ژانرها، فرم و سبک سروکار دارد. مجموعه “سه گانه غربت” نیز فیلم بلند دیگرى از اوست که ترکیبى است از سه فیلم مستند داستانى او به نام” نور و صدا”، “قاب و دیوار” و “کیمیا و خاک.”
“کیمیا و خاک”، فیلمى است که سوژه اصلى آن پدر این فیلمساز جوان است. او شناخت خوبى نسبت به زندگى “رضا براهنی” و شعرهاى او دارد. طرحى را بر اساس رابطه ى شخصى خود و روایتى تصویرى بر اساس اشعار پدر مى نویسد که حاصل آن فیلمى است که با فیلمبردارى خود او در تورنتو ساخته مى شود.
***
با خبر شدیم که فیلم”سه گانه ى غربت” او در اواسط ماه فوریه در تورنتوى کانادا ،به روى پرده خواهد رفت و همچنین فیلم “کیمیا و خاک” نیز در روز دوازدهم دسامبر از برنامه ى سینمایى “آپارات “شبکه ى تلویزیونى بى بى سى پخش خواهد شد.
***
ارسلان براهنی متنی را که به خاطر پخش کیمیا و خاک در برنامه ی آپارات بی بی سی به این شبکه فرستاده، در اختیار شهروند نیز قرار داد که در ادامه ی مطلب می خوانید.
***
هرگز مستندهای بیوگرافیک، تلویزیونی و ژورنالیستی که از اسناد، مدارک، مصاحبه و عکس، برای بیان واقعیت با زبانی رئالیستی استفاده می کنند، برایم جذابیت ساخت نداشته است.
در سینما به چیزی به عنوان واقعیت مطلق اعتقاد ندارم. لحظه ای که فیلمساز طرحی را می نویسد و نمایی را می گیرد و برش می دهد ما با واقعیت شخصی خود او سر و کار داریم که می تواند خیالی باشد.
مستندهای من باید سناریو و یا طرح دقیقی داشته باشند. درام و سوژه، واقعیت و خیال با هم ترکیب شوند تا واقعیت صحنه سازی یا بازسازی شود. مستندهای درام، هنری و داستانی که ساختار فیلم، سبک کارگردانی فیلمبرداری و تدوین در آنها نقش مهمی داشته باشد، برایم بسیار جذاب است.
کیمیا و خاک بر اساس واقعیت است ولی زبانی واقع گرایانه ندارد. از نظر من فیلم مستند برای بیان واقعیت با زبانی واقعی نیست.
طرحی را نوشتم که بر اساس داستان پسر فیلمسازی ست که خواب مرگ پدرش را دیده و با دوربین خود وارد زندگی او شده و با شعرهای پدرش روایتی شاعرانه و تصویری درست می کند که در مورد همکاری شاعر و فیلمساز، پدر و پسر، شعر و دوربین است.
اسم فیلم برگرفته از نام کتاب کیمیا و خاک اثر خود رضا براهنی است. در این کتاب براهنی از فرایند تبدیل خاک به یک باغچه ی زیبا می نویسد و از دوستش نادر نادری به عنوان کیمیاگری یاد می کند که با تلی خاک حیاطی ساخت که رنگین کمان از میان گلهای آن رد می شد. او هنر را برابر با کیمیاگری می داند منتها این بار به جای تبدیل تلی خاک به یک باغچه ی زیبا، تبدیل کلمه به شعر و قصه را کیمیاگری می داند. من نیز خواستم با پدر شاعر و نویسنده ام همراه شوم و این فرایند کیمیاگری را جلو چشم بیننده و با صراحت تمام بیان کنم. آنهم از دید یک فرزند فیلمساز و برای این نام فیلم را از روی این کتاب برداشتم چون خودم را امروز جای براهنی می گذارم که چگونه باغچه را نظاره کرد و دوستش نادری را کیمیاگر باغچه ها خواند و او را نوشت. کاری که من با خود او خواهم کرد و نویسنده ی “کیمیا و خاک” را در کیمیا و خاک خودم از لنز دوربین عبور می دهم.
فیلم به موضوع مرگ و زندگی، تبعید و هنر، آفرینش و کیمیاگری می پردازد. فیلم با دوربین به عنوان یک قلم شاعرانه برخورد می کند.
کیمیا و خاک در مورد ساخت خود فیلم است و زبانی فیلم در فیلم در ژانر سینمای مستند دارد.