شهروند ـ خبر شوم است و نگران کننده. خبر گواهی ناامنی می دهد. خبر ترس و هراس می افکند بر اندیشه هایی که دغدغه آزادی خواهی دارند و آزادی عقیده و بیان را سرلوحه تمام آزادی ها و رکن اساسی یک جامعه آزاد و دمکرات می دانند. خبر این چنین است:
سه مرد مسلح به سلاح سنگین روز چهارشنبه (۷ ژانویه/ ۱۷ دی) به دفتر نشریه طنز و کاریکاتور “شارلی ابدو” در پاریس حمله کردند و پس از به گلوله بستن کارمندان، موفق به فرار شدند. شمار کشتهشدگان به ۱۲ نفر رسیده است. در گزارش پلیس در رابطه با حمله مهاجمان مسلح به دفتر نشریهی طنز و کاریکاتور “شارلی ابدو آمده است که این افراد مسلح به کلاشنیکف و موشکانداز آرپیجی بودهاند.
چهار کاریکاتوریست در این حمله کشته شدند، از جمله “کابو”، “شارب”(کاریکاتوریست محمد)، “تینو” و ژرژ وولینسکی.
در پی این حمله ۱۲ نفر کشته و ۱۰ تن دیگر زخمی شدهاند. وضعیت چندین مجروح به شدت بحرانی اعلام شده است. همه مهاجمان موفق به فرار شدهاند.
این خبر یک بار دیگر زنگ خطر را برای اندیشمندان اسلامی و نیز تمام آزادیخواهان جهان به صدا در آورد و تأکیدی گذاشت بر مسئولیت آنان در مبارزه با رادیکالیزم اسلامی که با اسلام سیاسی گره خورده است و از طریق آن تغذیه می شود.
دیکتاتورهای فاسد و دولت های مرتجع در لوای اسلام سیاسی برای پیشبرد اغراض سیاسی از ناآگاهی و فقر فرهنگی و مادی هوادارانشان سوءاستفاده می کنند. این گونه اسلام باید توسط روشنفکران و اندیشمندان اسلامی به جد به نقد گرفته شود. علمای اسلامی در سراسر دنیا باید خطشان و دین شان را از اسلام سیاسی رادیکال بنیادگرا جدا کنند و نگذارند که هواداران شان طمعه این افکار زشت و پلید ضد بشری شوند.
چنان که در دنباله خبر می خوانیم این اولین بار نبوده است که بنیادگرایان اسلامی این نشریه و اعضای هیئت تحریریه آن را تهدید به مرگ کرده اند. در خبر آمده است:
نشریهی فرانسوی طنز “شارلی ابدو” در ماه سپتامبر ۲۰۱۲ کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام و نیز کتابی از زندگی پیامبر را در تیراژ ۸۰ هزار نسخه منتشر کرده بود. این اقدام موجی از خشم و اعتراض مسلمانان در کشورهای اسلامی را به دنبال داشت.
سردبیر نشریه در آن زمان گفته بود، محتوای کتاب “حلال” است و به تایید برخی علمای مسلمان رسیده است. او تاکید کرده بود که محتوای کتاب “آموزشی” است و به دنبال آن است که به علاقهمندان کمک کند تا زندگی پیامبر اسلام را بهتر درک کنند.
به راستی چه کسانی مانع از این هستند که در دین اسلام همان گونه که در ادیان دیگر اتفاق افتاد، نوزایی صورت بگیرد؟ واقعیت این است که اسلام سیاسی دشمن درجه یک دین اسلام است. تا وقتی که این آرزوی محال در سر “رهبران مسلمان” بچرخد که حکومت داری و مملکت داری کنند و قوانین اساسی کشورهایشان را نه بر اساس قوانین مدنی که بر اساس قوانین الهی بگردانند، و با انگیزه های سیاسی و منافع شخصی این قوانین را به دلخواه تعبیر و تفسیر کنند و با نام الله و اسلام به فکر جهانگشایی بیفتند و بخواهند مردم را به زور به “بهشت” هدایت کنند، نوزایی و تغییری در جهان آشفته و پر هرج و مرج و غیرمسئول اسلام سیاسی نمی افتد، چرا که هر زمان که اراده کنند با توسل به “الله” و در قالب توهین به “مقدساتشان” دست به هر کار ناشایست و غیر انسانی ای خواهند زد.
مسئولان دانشگاه الازهر با محکوم کردن این حمله از آن به عنوان عملی جنایتکارانه نام برده اند. عباس شومان از مقامات ارشد الازهر گفته است که الازهر «استفاده از خشونت را در هیچ موردی تایید نمیکند، حتی اگر در واکنش به اهانت علیه مقدسات مسلمانان باشد.»
جواد طالعی، روزنامه نگار، به درستی در پیوند با این حمله تروریستی در صفحه ی فیس بوکش می نویسد:
جنایت به نام خدا، شرمندهام که مسلمان زاده شدم
جانیانی که میتوانند با فریاد الله اکبر جان آدمیان را بگیرند، در حمله ای وحشیانه به دفتر مجله طنز و کاریکاتور شارلی ابدو در پاریس ۱۲ همکار من را قتلعام کردند. سردبیر نشریه و ۴ تن از سرشناسترین کاریکاتوریستهای فرانسوی در میان کشتهشدگان بودند.
جانیان نقابداری که ضمن به راه انداختن حمام خون فریاد الله اکبر سر میدادند، همچنین فریاد میکشیدند که میخواهند انتقام پیامبر اسلام را بگیرند! پیامبری که بیش از هزار و چهارصد سال پیش به خاک سپرده شده و طرفداران او آنقدر خاک بر سر شدهاند که خیال میکنند با انتشار یک کاریکاتور یا یک کتاب درباره محمد به او اهانت میشود.
تعفن تحجر اسلامی دارد جهان را چنان آلوده میکند که دیگر امیدی به همزیستی مسالمت آمیز انسانها نمیتوان داشت. چنین جنایتهای سنگینی بی گمان دره میان جهان اسلام و جهان غرب را عمیقتر از همیشه خواهد کرد. شاید ۳ اسلامگرای جنایتکاری که دست به این عمل ضد بشری زدند بتوانند از چنگ قانون بگریزند. شاید هم دستگیر و محاکمه و مجازات شوند. اما هیچکدام از این احتمالات تاثیری بر نتیجه عملشان نمیگذارد: آن ها بر نفرت از تحجر اسلامی چنان افزوده اند که در به هم زدن تعادل جهان ما نقشی تعیین کننده خواهند داشت.
نوع تازه ای از جنگ صلیبی، متاسفانه از زمانی که آمریکا و متحدانش تصمیم گرفتند دموکراسی غربی را برای مشرق زمین به ارمغان بیاورند، جاری است. تاکنون تاحدودی پنهان بوده است، اما پس از جنایت پاریس، من بسیار بیمناک علنی شدن و رسمی شدن این جنگ هستم. چیزی که میلیون ها مسلمان ساکن آمریکا و اروپا و کشورهای غیراسلامی نخستین قربانیان آن خواهند بود، هرچند که اکثریت آنها اسلام را به ارث بردهاند و خود دست کم به نوع طالبانی و داعشی و شیعی ـ ایرانی ی آن باور ندارند.
در این لحظهها، من یکی از تلخترین و دردناکترین برهههای زندگی خودم را سپری میکنم. احساس میکنم دستم به خون همکارانم آلوده است، زیرا که تاکنون، آنگونه که باید با بنیادگرائی اسلامی در ایران و منطقه مبارزه نکردهام. بغضی سنگین در گلو دارم و به زحمت جلوی انفجار آن را در پشت میز کارم در تحریریه میگیرم. به لحظاتی بازگشته ام که خبر حمله تروریستهای مزدور جمهوری اسلامی به کافه میکونوس در برلین به گوشم رسید. فکر میکنم هر انسان آزاده ای که از بد حادثه در یک خانواده مسلمان متولد شده است، در این لحظهها خود را شرمسار انسانیت احساس میکند.
از دینی که قادر است چنین جنایتکارانی را پرورش دهد متنفرم و با تمام وجود تبرا میجویم. این فاجعه بزرگ را به بازماندگان ۱۲ روزنامهنگار و هنرمند قربانی و همه عاشقان آزادی بیان تسلیت میگویم. «من هم یک شارلی هستم»
بر عهده تمام آزادیخواهان در هر چهار گوشه این کره خاکی ست که بدون هیچ اگر و مگر و امایی اعمال تروریستی را محکوم کنند. این اعمال تروریستی همان گونه که مسئولان دانشگاه الازهر به درستی گفته اند به هیچ عنوان قابل توجیه نیست، حتی اگر انگ توهین به “مقدسات مسلمانان” بخورد. پیش از آن که این اعمال زشت و غیر انسانی به نام خدا و دین زندگی همه ی ما مردم را دچار مخاطره کند، تمام قد و بدون هیچ پسوند و پیشوندی از آزادی بیان و عقیده دفاع کنیم و اعمال تروریستی را محکوم.
شهروند در سوگ ترور چهار کاریکاتوریست فرانسوی همراه با دیگر همکارانش در سراسر جهان این عمل ترورریستی را محکوم می کند. باشد که جهان قلم و بیان را که عرصه تخیل و آفرینش و هستی انسان است هیچ مذهب و هیچ دولت و هیچ فردی عرصه تاخت و تاز خود نکند. آزادی و دمکراسی حاصل خرد جمعی انسان است و بشر برای به دست آوردنش بسیار رنج برده است و زحمت کشیده است. حرمتش بداریم.
با سپاس
من نیز شرمنده ام. آنقدر شرمنده ام که نمیدانم لایق گفتن “من هم شارلی هستم” را دارم یا نه؟