Faroghi

دکتر جمشید فاروقی رئیس بخش فارسی رویچه وله

دویچه وله: سکوت شرم‌آور مقامات ایران. آنچه در فرانسه روی داد، یک فاجعه بود. اما فاجعه بزرگ‌تر سکوت در برابر جنایتی است که بشریت و ارزش‌های انسانی را هدف قرار داده است. تفسیری از دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله.

یک حمله تروریستی و مرگبار، از نوع آن چیزی که در پاریس روی داد، یک تراژدی انسانی است. تراژدی در یک لحظه روی می‌دهد، اما سایه‌ای بس بلندتر دارد. آنچه در پاریس روی داد، فاجعه‌ای بود برخاسته از هم‌‌آمیزی جنون و نفرت. یک تراژدی بزرگ و تاسف‌بار. فاجعه‌ای که بر گستره آشوب و بحران در جهانی تنش‌زده افزود.

به تقویم خونین سالیان پیش که نظر افکنیم، خواهیم دید که آنچه در پاریس روی داد نخستین فاجعه‌ای نبود که وجدان بشری را به لرزه انداخت. بیم و هراس از بازآفرینی این فاجعه همچنان بر زندگی بشری نقش می‌زند. متاسفانه راه بر تکرار چنین تراژدی‌هایی بسته نیست و پیکان خطر حملاتی جنون‌آمیز کماکان در گوشه و کنار این دهکده جهانی، زندگی و ارزش‌های انسانی را نشانه رفته است. چون جنون پروار است و خرد متاعی کمیاب.

سایه بلند تراژدی، همان تاریخ آن تراژدی است. و تاریخ یک تراژدی هم ریشه‌ها و علت‌ها را در بر می‌گیرد و هم پی‌آمدها را. پی‌آمدهایی که می‌توانند یا در بازآفرینی تراژدی موثر افتند، یا با نقد نفرت و جنون و پرتوافکنی بر اندیشه‌های مهلک اهریمنی، از خطر تکرار چنین فاجعه‌هایی بکاهند. گاه پی‌آمدهای یک تراژدی فاجعه‌بار تر از خود آن هستند. سکوت در برابر این جنایت آشکار، می‌تواند پی‌آمدهای تلخ و فاجعه‌باری داشته باشد.

حمله تروریستی به دفتر نشریه “شارلی ابدو” جنایتی مرکب بود. جنایتی که هم جان آدمی را هدف قرار داده بود و هم یکی از برترین ارزش‌های زندگی انسانی را، یعنی آزادی بیان را. حمله تروریستی پاریس حکایت از آن داشت که تیغ مرگبار سانسور تنها در کشورهای خفقان‌زده قربانی نمی‌گیرد. اکنون گستره جنایت علیه ارزش‌های والای بشری به کشورهای آزاد ودموکراتیک نیز رسیده است.

نفرت نفرت می‌زاید و در فرجامین نگاه نفرت‌پراکنان نیز از گزند غولی که خود آفریده‌اند، در امان نخواهند ماند. از این‌رو وجدان جهانی می‌باید در برابر نفرت و نفرت‌پراکنان با صدایی رسا بایستد. در چنین شرایطی است که سکوت در برابر جنایت مجاز نیست و فراتر از آن همدستی با جنایتکاران است.

سکوت رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی در برابر این جنایت هولناک شرم‌آور است. بسیاری از رهبران و مقامات کشورهای اسلامی این حمله تروریستی را محکوم کرده و آن را با روح اسلام ناسازگار دانسته‌اند. اتحادیه عرب، رهبران و مقامات بلند پایه ترکیه، عربستان، پاکستان، اندونزی و بسیاری دیگر با قربانیان این تراژدی ابراز همبستگی و با صدور اطلاعیه‌هایی این جنایت آشکار را محکوم کرده‌اند.

موضع‌گیری ایران در برابر این جنایت تنها به اطلاعیه‌ای محدود می‌شود که با ساعت‌ها تاخیر توسط مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه صادر شده است. اطلاعیه‌ای که بیشتر از آنکه عاملان این ترور وحشیانه را محکوم کند، هم و غم‌اش بیشتر محکوم کردن سو‌ء استفاده از آزادی بیان در کشورهای دموکراتیک بوده است.

آیا سکوت رهبر، رئیس جمهور و وزیر امورخارجه ایران در برابر این جنایت هولناک پرسش برانگیز نیست؟

پاسخ این پرسش را باید در زندان‌های جمهوری اسلامی جست. کم نیستند خبرنگارانی که تنها به خاطر شجاعت مدنی خود و انتقادهایشان از مسئولان کشور به زندان افتاده‌اند. کم نیستند کسانی که به اتهام سوء استفاده از آزادی بیان و یا به خاطر دگراندیش بودن خود، یا حتی تعلق به اقلیت‌های دینی، قومی و زبانی از آزادی فردی و اجتماعی محروم شده‌اند. کم نیستند کسانی که به اتهام اهانت به دین و اشاعه کفر و شرک در جمهوری اسلامی تهدید به مرگ و اعدام شده‌اند و حتی جان خویش را از دست داده‌اند.

در برابر جنایتی چنین هولناک نمی‌توان بی‌تفاوت بود. واکنش به این جنایت، انسان‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کند: گروهی که آشکار و روشن این حمله تروریستی را محکوم می‌کنند و گروهی که با تایید یا با در پیش گرفتن سکوت در کنار عاملان جنایت می‌ایستند. پرسش در این لحظه حساس این است: رهبر و مسئولان جمهوری اسلامی در زیر مجموعه کدام گروه ایستاده‌اند؟