“فرهنگ معین” چهل سال است که بدون هیچ ویرایشی، هم‌چنان تجدید چاپ می شود. در خبرها آمده است که بیست و پنجمین چاپ آن اخیراً به همان شکل نخست منتشر شده است.۱

ناشر “فرهنگ معین” انتشارات امیرکبیر بود که پس از انقلاب مصادره و در اختیار “سازمان تبلیغات اسلامی” قرار گرفت، و عبدالرحیم جعفری بنیانگذار و صاحبِ آن، خانه‌نشین شد. جعفری در خاطراتِ خویش که با عنوان “در جستجوی صبح” در دو جلد توسط انتشارات روزبهان منتشر شده، می نویسد که آرزو داشت، فرهنگی هم‌چون “فرهنگ لاروس” در ایران منتشر کند. در تحقق این آرزو به دکتر محمد معین رجوع می کند و نتیجه آن‌که پس از شانزده سال زحمت و تلاش، “فرهنگ معین” در شش جلد منتشر می شود.

نخستین جلد فرهنگ معین در تابستان ۱۳۴۲ در ۱۵۸۰ صفحه با تصاویر، عکس‌ها و تابلوهای رنگی، در پی پنج سال تلاشِ مُدام منتشر شد. به علت هزینه سنگین نشر، چاپِ جلدهای بعدی آن تنها از طریق پیشفروش میسر شد. دکتر معین در سال ۱۳۴۵، زمانی که حروف‌چینی جلد چهارم فرهنگ در چاپخانه به تدریج پیش می رفت، بیمار شد و نزدیک به پنج سال در بیهوشی مطلق به سر برد و سرانجام در سیزده تیر ۱۳۵۰ درگذشت.

پس از مرگ دکتر معین، دکتر جعفر شهیدی کار او را ادامه داد و سرانجام در سال ۱۳۵۲، پس از پانزده سال، آخرین جلد فرهنگ انتشار یافت. “فرهنگ معین” بر پایه ۳۰۰ هزار فیش که دکتر محمد معین طی بیست سال فراهم آورده بود، تدوین شده است.

چاپ “فرهنگ معین” دستاوردی بزرگ و حادثه‌ای مهم در امر فرهنگ ‌نویسی در ایران بود. پیش از آن “فرهنگ دهخدا” تدوین شده بود، اما رژیم شاه به علت این‌که این اثر به دکتر محمد مصدق تقدیم شده بود، از چاپِ عمومی آن ممانعت به عمل می آورد. محمد معین خود در کار تدارک فرهنگ دهخدا نقش بزرگی داشت.

“فرهنگ معین” به اعتبار نام دکتر محمد معین، به عنوان یکی از نخستین آثار فرهنگ‌نویسی در ایران زنده است. به همین اعتبار خریده و مورد استفاده قرار می گیرد. جز دشنام و مصادره اموال چیزی از آن عاید عبدالرحیم جعفری نشد، اما وزارت ارشاد طی سی سال گذشته، با تجدیدچاپ آن، هم‌چنان بر ثروتِ خویش می افزاید، بی آن‌که زحمتِ ویرایشِ آن تقبل کند.

وزارت ارشاد با سوءاستفاده مالی از این اثر، در واقع در تخریب این نام و این ارثیه معنوی فرهنگ و ادبیات فارسی، می کوشد. فرهنگ معین تاکنون مورد بازنگری و ویرایش قرار نگرفته و این در صورتی‌ست که اصل آن نیز بری از اشتباه نبوده است. وزارت ارشاد هر از چندسالی به همان شکل سابق آن را به چاپ می سپارد، سود آن به جیب می زند، بی آن‌که به محتوای آن کاری داشته باشد. در این راه البته در اسلامی کردن آن کوشیده و از آن نیز استفاده ابزاری کرده است. در جلد پنجم آن عکس رنگی آیت‌الله خمینی را اضافه کرده، مدخلی نیز تحت عنوان “خمینی”، در سه ستون، بر آن افزوده است. زیر مدخل “پهلوی”، “سلسله شاهنشاهی سابق ایران” اضافه شده است. تحت نام “محمدرضا پهلوی” نیز مدخلی افزوده با تأکید بر این‌که او در انقلابِ “تحت رهبری آیت‌الله خمینی در دی ۱۳۵۷ مجبور به ترک ایران شد.” در مدخل “ایران”، در کنار آرم جمهوری اسلامی، به سرنگونی رژیم شاه و انقلاب پرداخته است. (و جالب این‌که درباره اطلاعات مربوط به ایران، جمعیت آن بر اساس سرشماری سال ۱۳۳۵ نوشته شده که ۳۳.۵۹۱.۸۷۵ تن بوده است.)

جز چنین تغییراتی، بقیه موارد برای وزارت ارشاد بری از ارزش است. “فرهنگ معین” به شکل موجود، ارزش نخستین خود را ندارد. چون داده‌های آن به‌روز نمی شود، از اعتبار آن روز به روز کاسته می شود. این امر آنجا خود را بیشتر می نمایاند که فرهنگ‌های مشابه‌ای در سال‌های اخیر به چاپ رسیده‌اند که می توانند جانشین شایسته‌ای برای “فرهنگ معین” باشند.

اطلاعات موجود در “فرهنگ معین”، در جلدهای پنجم و ششم که بخش اعلام است، در کلیت خویش به چهل سال پیش محدود است. دو جلد مذکور که شامل اعلام تاریخی، جغرافیایی، ادبی، هنری و…می باشد، طبیعی‌ست که هر ساله دچار تغییرات شوند، پس در هر بازچاپ به ویرایش نیاز دارند تا حوادث متنوع تاریخی و جغرافیایی مورد تجدید نظر قرار گیرند، کاری که در جهان امروز متداول است. دکتر معین خود معتقد بود که در هر پنج سال باید این فرهنگ مورد تجدیدنظر قرار گیرد.

برای نمونه؛ در برابر شهر “پهلوی” نوشته شده که “سابقاً بندر انزلی نامیده می شد…با جمعیتی حدود ۵۵۴۸۱ تن.” ویرایشگر اندکی نیز فکر نکرده که این شهر پس از انقلاب، همان نام پیشین را بر خود گرفته و اکنون ۱۱۰۶۴۳ تن جمعیت دارد. در این شهر از دو پلی سخن به میان آمده که متحرک هستند. این دو پل بیش از چهل سال است که دیگر متحرک نیستند. شهر قم در زمان تدوین کتاب شهری جزو استان مرکزی بود با جمعیتی حدود ۲۴۷۲۱۹تن. این اطلاعات به همین شکل در چاپ‌های بعدی تکرار شده است. در صورتی که قم اکنون استانی‌ست با جمعیتی حدود دو میلیون نفر. چنین موردی درباره شهر اردبیل نیز صدق می کند که اکنون خود یک استان است. کشور اتحاد جماهیر شوری دیگر وجود ندارد و به جای آن چندین کشور دیگر به وجود آمده است. از تغییر و تحولات کشورهای یوگسلاوی، آلمان (شرقی و غربی) و چکسلواکی نیز خبری در کتاب وجود ندارد. آمار کشورهای جهان، شهرها و روستاهای ایران و جهان همان است که در چهل سال پیش بوده.

در این فرهنگ از شاعران و نویسندگان معاصر خبری نیست، حتا معاصران دکتر معین نیز در آن غایب هستند.

جالب این‌که در مدخل “اعتصامی” از یوسف اعتصام‌الملک آشتیانی صحبت شده و سپس در پایان آن از دخترش پروین اعتصامی به عنوان شاعره، که عکسی نیز از او آورده‌اند. همین امر در مدخل “دولت‌آبادی” نیز دیده می شود که ابتدا از یحیی دولت‌آبادی یاد شده و در پایان از خواهر وی، صدیقه دولت‌آبادی به عنوان “یکی از بانوان بنیانگذار نهضتِ بانوان ایران. وی در ۱۲۹۶ ه.ش. نخستین مدرسه دخترانه را در اصفهان دایر نمود و در سال ۱۲۹۹ نخستین نشریه زنان، “زنان ایران” را تأسیس کرد.”.

انگار این دو شخص خود فاقد شخصیتی مستقل می باشند و به حتم می بایست در پناه پدر و یا برادر معرفی شده، صاحب هویت گردند. البته وزارت ارشاد به خود زحمت نداده تا تاریخ مرگ صدیقه دولت‌آبادی را نیز که در این کتاب اشتباهاً ۱۳۱۴ نوشته شده اصلاح کرده ۱۳۴۰ درج کند.

 

۱ـ منبع من در نوشتن این مقاله دو چاپ از فرهنگ معین بوده است؛ چاپ پنجم ۱۳۶۴و چاپ نهم ۱۳۷۵