از اینجا، از آنجا، از هر جا/۸

 

روز ششم فروردین ماه، سالروز تولد زرتشت، پیامبر اندیشمند ایرانی است. وی مصلحی روشن بین، انسان دوست و نخستین کسی در جهان بود که به این حقیقت پی برد که اساس اختلاف های جوامع و ستیزها، جنگ ها و ویرانی ها همانا چندگانگی خداپرستی و دینی است. بنابراین با اندیشه ی از میان برداشتن اختلاف های دینی و نزدیک کردن باورهای خداپرستانه ی انسانها و با آرزوی آشنا کردن بشریت با اصول اخلاقی مورد اتفاق همگان، نهضتی را به راه انداخت که نه تنها در جهان زمان او بلکه تاکنون بدیع و منحصربه فرد است.

وی که مردی سخنور و شیرین بیان بود، خود را برگزیده ی اهورامزدا، یکتا پروردگار توانا اعلام کرد و با الهام از او عقایدش را به نحوی دلکش و زیبا و همه فهم به نظم درآورد و با خواندن سرودهای آهنگین خود به تبلیغ یکتاپرستی، سلوک و زندگی مسالمت آمیز و مبارزه با مفاسد ناشی از تعدد ادیان پرداخت.

زرتشت بیان کرد که در جهان یک خدای واحد نادیده ی آسمانی وجود دارد که آفریدگار، پروردگار، مهرورز، مردم دوست و کردگار است و جز او هرچه را که مردم تحت عنوان خدا می پرستند و به نام آنها جنگ ها را به راه می اندازند، دیوان مردم فریب، جنگ افروز و منافع پرست هستند که بشریت را به سوی درد، رنج و تباهی سوق می دهند.

تعالیم زرتشت اعلام مبارزه بر سلطه گران زورمدار و کاهنان مردم فریب بود که مردم را با آموزش های درست برای مخالفت با رهبران ستم پیشه و مذهبیان دکاندار منافع پرست آماده می کرد به طوری که سخنان کوتاه این پیامبر بزرگ تحت عنوان “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک” هنوز هم برای سعادت ابدی جهان بشریت کفایت می کند.

*

book-H5 

جشن فروردینگان

در ماه فروردین که ماه آغاز سال نو ایرانی است، علاوه بر جشن های نوروز که تاکنون باقی مانده، در نوزدهم فروردین “جشن فروردینگان” برگزار می شد. این جشن متعلق به فَروَهَرهای(ارواح) درگذشتگان بود. ایرانیان باستان اعتقاد داشتند در چنین روزی ارواح درگذشتگان به خانه و کاشانه ی آنها سرکشی می کنند. بنابراین آنها خانه ی خود را تمیز می کردند و بر سر گور مردگان می رفتند و به نذر و بخشش و خیرات برای رضایت آنها از خود می پرداختند.

“فلسفه ی جشن های ملی ایرانیان ـ حسن گل محمدی”

*

بهاریه

روز نو آمد و از راه رسید فصل بهار

خوش بود بر لب جوی و می ناب و لب یار

این اشارت بود از آمدن فصل جدید

که رود عمر و در این دیر نماند دیّار

چشم ما بسته شد از دیدن گلزار و دمن

نکند هیچ تفاوت نه قفس نه گلزار

واعظا ترک مناهی به خدا مشکل نیست

مشکل آنست که تو ترک نکردی این کار

چون شکستند حریفان همگی توبه ی خود

خیز ای ساقی پیمان شکنان باده بیار

باده پیش آر که غم از دل یاران ببرد

تا ز مستی نکند فرق مرا لیل و نهار

باده پیش آر مبادا که زنند طبل رحیل

وای از آن وقت که ما را گذرد کار از کار

بانگ و “فریاد”ِ بپا خیز رسد تا به فلک

خفتگان را نکند بانگ رحیلی بیدار

“در بیکران عاشقی ـ نگارنده”

*

 

ایران را از یاد نبریم

ایران سرزمین شگفت آوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم نظیر است. بزرگترین مردان و پست ترین مردان در این آب و خاک پرورده شده اند. حوادثی که بر سر ایران آمده، بدان گونه است که درخور کشور برگزیده و بزرگی است. فتح های درخشان داشته و شکست های شرم آور، مصیبت های بسیار و کامروایی های بسیار. گویی روزگار همه ی بلاها و بازی ها خود را بر ایران آزموده است. او را بارها لبه ی پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته.

با همه ی تلخکامی ها، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما در زیر بار تاریخ خم شده است، ولی همین تاریخ به ما نیرو می دهد و ما را باز می دارد که از پای بیفتیم. آنچه ملتی را آبدیده و پخته و شایسته ی احترام می کند، تنها پیروزی ها و گردنفرازی های او نیست، مصیبت ها و نامرادی های او نیز هست. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده، دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است.

ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخی خود الهام بگیریم، زیرا در آستانه ی تحولی هستیم. خوشبختانه ضربه هایی که بر سر ایران فرود آمده است هرگز بدان گونه نبوده که او را از گذشته ی خود جدا سازد. هرگز روح ایرانی مسخر نگردیده است. ایران سزاوار آن است که خوشبخت و سرفراز باشد و برای این کار، باید هم به خود وفادار بماند و هم به استیلای علم بر جهان کنونی ایمان بیاورد و در آموختن آنچه نمی داند غفلت نورزد. ما باید امیدوار بمانیم و صبور باشیم و این گفته ی تولستوی را از یاد نبریم: نیرویی برتر از نیروی این دو جنگاور نیست: یکی زمان و دیگری شکیبایی.

“ایران را از یاد نبریم، محمدعلی اسلامی ندوشن”

*

علمی که نمی میرد

وقتی یک تن از علما بر کلام بایزید اعتراض کرد که این سخن با علم موافق نیست، شیخ پرسید: آیا تو بر کل علم دست یافته ای؟ گفت: نه. شیخ گفت: این سخن ما تعلق به آن پاره از علم دارد که به تو نرسیده است. به یک فقیه دیگری که از وی پرسید، علم خود را از کی و از کجا گرفته ای؟ پاسخ داد: از عطای ایزدی. در مجلسی که وی حاضر بود گفته شد: فلانی روایت از فلانی می کند و فلان از بهمان. بایزید گفت: مسکینان اند، مرده از مرده علم گرفته اند و ما علم خویش از زنده گرفته ایم که نمی میرد.

“جستجو در تصوف ایران، عبدالحسین زرین کوب”

*

 

برای استحمار مردم چه باید کرد؟

در این سفر وظیفه ی دشوارتری به عهده ی شماست. صاف و پوست کنده به شما خاطرنشان می کنم که فقط به وسیله ی شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب می توانیم جلوی این جنبش های تازه را بگیریم. در صورت لزوم ما با اجنه و شیاطین هم دست یکی خواهیم شد تا نگذاریم وضعیت عوض بشه. عوض شدن جامعه یعنی مرگ ما و امثال ما. پس وظیفه ی شما رواج قمه زنی، سینه زنی، بافورخانه، جن گیری، روضه خوانی، افتتاح تکیه و حسینیه، تشویق آخوند و چاقوکش و نطق و موعظه بر ضد کشف حجاب، باید همیشه این ملت را به قهقرا برگردانید و متوجه عادات و رسوم، دو سه هزار سال پیش کرد، سیاست اینطور اقتضا می کنه. آسوده باشید، یکی از این ملت باهوش از خودش نمی پرسه که چرا جاهای دیگر دنیا همین کار را نکردند؟

اگر ناخوش می شند، جن گیر و دعانویس هست. چرا دوای فرنگی بخورند که جگرشان داغون بشه؟ چرا چراغ برق بسوزانند که اختراع شیطان فرنگی است؟ پیه سوز روشن بکنند که پولشان توی جیب هم مذهبشان بره. مخصوصا سعی بکنید در مجامع عمومی و در قهوه خانه ها رسوخ بکنید. بعد هم سینما، تیاتر، قاشق و چنگال، هواپیما، اتومبیل و گرامافون را تکفیر بکنید. در این قسمت دیگر خودتان استادید. چادر نماز، چادر سیاه و عمامه را بین مردم تشویق و در صورت لزوم توزیع بکنید. از معجزه ی سقاخانه غافل نباشید. این دفعه باید توی دهات رخنه بکنید. همین قدر سربسته به شما میگم که ما تنها نیستیم و دستگاه بزرگی از ما حمایت می کنه. خرمقدس هر جا باشه، کورکورانه از ما پشتیبانی خواهد کرد …

“حاجی آقا، صادق هدایت”

*

از کتابفروشی های تهران تا کتابفروشی های تورنتو

طبق اطلاعات اخذ شده از کتابفروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند و کتابفروشی های شهر تورنتو (پگاه و سرای بامداد) پرفروش ترین کتاب های موجود در بازار در هفته ی گذشته به شرح زیر بوده است:

در تهران

* قصه نویسی ، رضا براهنی، انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۹۳.

* در ستایش بطالت، برتراندراسل، ترجمه ی محمدرضا خانی، انتشارات نیلوفر، تهران، ۱۳۹۳.

* اتفاق، گلی ترقی، انتشارات نیلوفر، تهران، ۱۳۹۳.

در تورنتو

* کودتا، یرواند ابراهامیان، ترجمه ی ابراهیم فتاحی، انتشارات نی، تهران، ۱۳۹۳.

* نهضت مشروطه و نقش تقی زاده، منوچهر بختیاری، نشر پگاه، تورنتو، ۲۰۱۵.

* قصه ها، افسانه ها و سروده های مردم و سرزمین کانادا، جمعی از نویسندگان، ترجمه و نگارش حسن گل محمدی، نشر پگاه، تورنتو، ۲۰۱۵.

* غروب فیلسوف، یادنامه ی دکتر امیرحسین آریانپور، ویراستار: عباس طاهری، انتشارات فروغ، آلمان، ۲۰۱۴.

*

تفکر هفته

اینکه که آغاز سال نو ایام بهار و نوروز است، بیایید همه با هم قرار بگذاریم و هفته ای یک کار ناپسند را از گردونه ی ذهن و فکرمان بزداییم و از انجام آن خودداری کنیم.

یکی از کارهای غیرمعقول و غیرعقلایی که ما اغلب گرفتار آن هستیم، صحبت کردن نادرست به دنبال افرادی است که اطلاعات مان درباره ی آنها کامل و بررسی شده نیست. به علت ضرورت پزشکی به مطب دکتر مهدی شمس چشم پزشک خدمتگزار و شناخته شده ی جامعه ی ایرانی تورنتو مراجعه کردم. با ایشان از هر دری صحبت کردم، او سخت ناراحت و دلنگران بود از اینکه عده ای حرف ها و نوشته های فرد دیگری که هم نام با اوست را به او منتسب کرده و پشت سرش حرفها و حدیث ها گفته بودند. سعی کردم که او را متقاعد کنم که واقعیت این عمل در نهایت روشن می شود ولی در ذهنم این سئوال پیش آمد که چرا ما تحقیق نکرده و با شنیدن حرف های عده ای مغرض شخصیت یکدیگر را زیر سئوال می بریم. اینک جای آن دارد که سعی کنیم این صفت و حرکت نادرست را از ذهن و فکر و عمل خود خارج نماییم و تا حقیقت حرف و موضوعی برایمان روشن نشده آن را برای دیگران بازگو نکنیم.

*

ملانصرالدین در تورنتو

در حال خارج شدن از بازار نوروزی تورنتو بودم که ناگهان در آستانه ی در با حضرت ملانصرالدین عالم کبیر و ناصح بصیر و ریش سفید صاحب نام جامعه ی ایرانی در تورنتو، برخورد کردم. فرصت را غنیمت شمرده از ملا پرسیدم که نظر ایشان در رابطه با این گونه بازارها و حرکت ها در آستانه ی سال نو چیست؟

ملا که به علت گرفتاری های شب سال نو عجله فراوان داشت با لبخند همیشگی خود، در این رابطه پاسخ داد:

« ضمن آرزوی سالی پر از سلامتی و عافیت برای ایرانیان عزیز خارج از وطن بویژه جامعه ی ایرانی تورنتو، به استحضار می رسانم اصولا ما هرگونه حرکتی در جهت بزرگداشت آئین ها و رسوم نیاکان خود علی الخصوص عید سعید باستانی نوروز انجام دهیم، کاری بسیار ارزشمند، ستوده و قابل تقدیر است، ولی چند نکته ای برای بهبود کیفیت این حرکت های زیبا و زحماتی که به عمل می آید، نه از جهت ایراد و نادیده گرفتن کوشش دست اندرکاران بلکه از جهت بالا بردن کیفیت و سطح برگزاری این گونه مراسم به عرض می رسانم:

* نکته ی اول رعایت اصول مدیریت، سازماندهی و برنامه ریزی است که احساس می گردد در این مقوله تا رسیدن به سطح بالای رعایت آن فاصله ی زیادی داریم و مسئولان و برگزارکنندکان و حتی افراد صاحب غرفه و بیزنس ها باید درباره ی آن مطالعه و استانداردی را تدوین و رعایت کنند.

* چون اغلب کالاهایی که در این گونه بازارها عرضه می شوند، مواد غذایی، خوراکی و تنقلات شب عید است، رعایت بهداشت عرضه، فروش و بویژه بسته بندی آنها، به نظر من دلپسند و در حد مطلوب به نظر نمی رسید، لذا شایسته است در سنوات آتی به این نکات توجه زیادی مبذول گردد.

* جای عرضه ی کالاهای فرهنگی بویژه کتاب، نوار، سی دی، مطبوعات و رسانه های جمعی واقعا خالی بود. این گونه بازارها و گردهمایی ها که تعداد بسیار زیادی از افراد کامیونیتی ایرانی از آنها بازدید می کنند بهترین محل است که ما در آنجا به اشاعه فرهنگ و ارزش های تاریخی خود بویژه به نسل های آینده ی مهاجر بپردازیم. صاحبان و برگزارکنندگان باید در این رابطه مساعدتها و کمک های بیشتری به عرضه کالاهای فرهنگی نموده و امکانات مناسب تری در اختیار افراد قرار دهند.

* موضوع دیگر آنکه ما در این گونه گردهمایی ها وقتی که می خواهیم هنری از ایران را عرضه کنیم فقط به رقص و موسیقی کفایت می کنیم، در حالی که ایرانیان علاوه بر این هنر در زمینه های مختلف دیگر هم پتانسیل و توانایی های فراوانی دارند. چقدر شایسته است که در این ایام افراد موفق در زمینه های فرهنگی، درسی، ورزشی، کتابخوانی، موسیقی و دیگر ژانرهای فرهنگی و اجتماعی را به دیگران معرفی کنیم و زمینه ی رشد و تشویق را در نسل های آینده مهاجران فراهم سازیم.

آن گاه حضرت ملا با لبخند و شادباش گویی سال نو به تمامی ایرانیان تورنتو بازار را ترک کرد.