نیکولو ماکیاولی (ماکیاول) یکی از مهم ترین اندیشمندان سیاسی قرن شانزدهم میلادی ایتالیا است که رساله مشهور “امیر” یا “شهریار” او حدود پنج قرن است کتاب بالینی بسیاری از خودکامگان ـ از ناپلئون گرفته تا استالین ـ بوده و حتی بسیاری از زمامداران و سیاستمداران کشورهای دموکراتیک نیز برای دستیابی به اهداف سیاسی خود به این کتاب رجوع کرده و می کنند.
در این کتاب، ماکیاول در شرح چگونگی رابطه فرد خودکامه با اتباع و شهروندان (نقل به مضمون) می گوید تا زمانی که فریب خور وجود داشته باشد، فریبکار نیز وجود خواهد داشت. از این بیان دو برداشت می توان کرد: نخست این که خودکامه باید جلوی رشد آگاهی که مانع فریب خوردن می شود را بگیرد ـ و این کاری است که همه خودکامگان با حداکثر توان خود می کنند ـ و دو دیگر، این که مردم برای این که از شر فریبکاران رهایی یابند و طعم آزادی را بچشند، چاره ای جز این ندارند که به میزان آگاهی های خود بیفزایند.
روزهای پایانی هفته گذشته و آغاز هفته جاری پر از واکنش های گوناگون به “بیانیه” تفاهم سیاسی هسته ای بین حکومت آخوندی و ۱+۵ بود و در این میان صحنه های نازیبایی از رقص و پایکوبی و ابراز شادمانی به نمایش گذاشته شد که بی تناسب با مضمون و محتوای این توافق خفت بار ـ و البته ناگزیر ـ بود
.
تارنمای “رادیو زمانه” در تاریخ ۱۹ فروردین گزارشی با عنوان «مردم و توافق هسته ای، گزارش میدانی» منتشر نمود. در مقدمه این گزارش آمده است: «حسن روحانی “هدایت های مقام معظم رهبری” را در پرونده هسته ای “نعمتی بزرگ” خوانده است. سردار فیروزآبادی به آیت الله خامنه ای “تبریک هسته ای” گفته است. طرفداران دوآتشه رهبری و حامیان محمود احمدی نژاد که در مقابل تاراج ثروت های عمومی کشور سکوت کرده و در این تاراج نقش و منفعت داشته اند، حالا به یاد قانون اساسی افتاده اند و از منافع ملی ایران می گویند». گزارشگر سپس درپی طرح چند پرسش نشان دهنده ناآگاهی و بی اطلاعی مردم ایران از کم و کیف مسئله هسته ای می پرسد: «آیا توافق هسته ای بین حکومت ایران و قدرت های جهانی یک پیروزی برای مردم ایران است؟».
برای دریافت پاسخ این پرسش، گزارشگر به میان مردم می رود و به عنوان “ایستگاه اول” دانشگاه را برمی گزیند: «جدل بین موافقان و مخالفان دولت درمیان دانشجویان گرم است. هیجان و احساس، منطق غالب بر این بحث ها است. اکثر دانشجویان از توافق در پرونده هسته ای خوشحال هستند».
گزارشگر سپس به گفتگو با یک دانشجو می پردازد. چند و چون این گفتگو علاوه براین که به عنوان مشت نمونه خروار عیار پایین آگاهی مردم ایران در مورد موضوعی به اهمیت مسئله هسته ای را بازگو می کند، گویای این واقعیت بسیار تلخ نیز هست که حکومت آخوندی اگرچه درهمه زمینه های کشورداری ناکارآمد و ناتوان بوده، اما در عرصه ناآگاه نگهداشتن مردم ـ و بدتر از آن آگاهی گریزی آنان ـ توفیق زیادی داشته است. گفتگوی گزارشگر با جوان دانشجو به شرح زیر است:
«س : شما موافق فعالیت های هسته ای در ایران هستید؟
ج : بله برای این که دوست دارم کشورم قوی باشه، پیشرفت بشه.
س : هرکشوری که فعالیت هسته ای داشته باشد، کشور پیشرفته ای است؟
ج : معلوم است. کشور که پیشرفت کند وضعیت مردم بهتر می شود و مردم احساس خوشبختی می کنند، راحت زندگی می کنند.
س : به نظر شما پاکستان، کره شمالی و اسراییل کشورهای پیشرفته ای هستند و مردم در آنجا احساس خوشبختی می کنند؟
ج : چرا آمریکا، انگلیس، ژاپن و آلمان را نمی گویید؟
س: چرا دولت آلمان در سال ۲۰۱۱ تصمیم گرفت ۲۲ نیروگاه اتمی را تا سال ۲۰۲۲ خاموش کند؟
ج : این حرف ها تبلیغاتی است، هیچ وقت این کار را نمی کنند.
س : در همان سال آلمان ۸ نیروگاه اتمی را تعطیل نکرد؟
ج : من مطمئن هستم که شما اشتباه می کنید».
توفیق حکومت آخوندی در ناآگاه نگهداشتن مردم آنجا برجسته تر می شود که توجه کنیم در دهه های اخیر با پیشرفت های شگفت انگیز فناوری ارتباطات، دنیا عملا به صورت دهکده ای کوچک درآمده که در آن دور نگهداشتن مردم از خبر و آگاهی هر روز دشوارتر از پیش می شود. با این حال، درکشوری که بنابر آمار رسمی سرانه مطالعه ۲۲ دقیقه در سال و تیراژ متوسط کتاب ۳ هزار نسخه است که بخش بزرگی از آن هم سال ها در انبار ناشر یا قفسه کتاب فروشی در انتظار خریدار می ماند، آیا این توفیق حکومت تعجب برانگیز است؟
ممکن است کسانی سرکوب وحشیانه حکومت، خفقان حاکم و کم کاری نویسندگان و کسانی که وظیفه آگاهی رسانی برعهده شان است را عامل ناآگاهی و بدتر ازآن آگاهی گریزی مردم بدانند. این توجیه نیز پایه و اساس چندان محکمی ندارد، زیرا اولا حکومت به خاطر انفعال مردم موفق به سرکوب وحشیانه و برقراری خفقان شده و دو دیگر، در همین شرایط سرکوب و خفقان نیز نویسندگان و آگاهی رسانان ـ در عین حال که هرگز از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار نشده اند ـ قلم در نیام نگذاشته و با به جان خریدن خطر زندان، شکنجه و تبعید سکوت اختیار نکرده اند. به عنوان نمونه، دو مورد از نوشته های آگاهی بخش در چند روز اخیر در مورد پرونده هسته ای را نقل می کنم: محمد نوری زاد، منتقد بی پروای حکومت آخوندی در صفحه فیسبوک خود نوشت: «اگر ذره ای خرد ذره بینی در برج و باروهای آخوندهای حاکمیت و سردارانشان وجود داشت، با پولی که در همین داستان هسته ای دود کردند و به هوا فرستادند، می شد ده هزار هکتار از زمین های بوشهر یا هرکجای استان های جنوبی را از صفحات خورشیدی پوشاند و به حداقل پنج هزار مگاوات برق سالم و بی مخاطره دست یافت». نمونه دیگر نوشته رضا پرچی زاده نویسنده تارنمای “خودنویس” است که در ۱۹ فروردین می نویسد: «در جمهوری اسلامی همه راه ها به قم و دست پرورده هایش ختم می شود و ما تا وقتی که نخواهیم این حقیقت را بپذیریم که این کلیت جمهوری اسلامی است که خراب و خطرناک است و نه لزوما فقط برخی رییس جمهوری هایش، نتیجه این می شود که تا ابد در دور باطل انتخاب بین “بد و بدتر” گرفتار می مانیم و این می شود روزگار ما، که باید امروز به حراج گذاشته شدن استقلال مملکتمان در میانه ی بی شمار اجساد آویزان را به نظاره بایستیم».
معادله فریب دو سو دارد: یک سوی آن، که فریب می دهد است که به دلیل قابل درک قدرت یا نفع طلبی به این کار دست می زند، اما، درک سوی دیگر معادله، یعنی آن که فریب می خورد، به همین اندازه ساده نیست!
۱۹ فروردین ۱۳۹۴
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com