Talebi-Ashkbous-

چه کسی را می توان دیکتاتور نامید

 

شاید پاسخ به این پرسش چندان هم مشکل نباشد. براساس داده های جدید روانشناسی و تحلیل تیپ های شخصیتی، شناخت و بررسی شخصیت دیکتاتورها کار چندان مشکلی نیست، چرا که تاریخ زندگی آنها به سادگی قابل دسترس است. دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، و بزرگسالی آنها را می توان بررسی کرد و شرایط تبدیل شدن آنها به یک دیکتاتوری کوتوله یا دیکتاتور بزرگ را تحلیل نمود.

البته مصاحبه رودررو با دیکتاتورها کار بسیار مشکلی است. روان پزشکان و روان شناسان بالینی همواره مشکل داشته اند تا از نزدیک و در یک شرایط عادی بتوانند با آنها مصاحبه کنند، به آنها تست شخصیتی بدهند تا شخصیت آنها را آنالیز کرده و به ارزشیابی شخصیت آنها بپردازند. برای تحلیل شخصیتی دیکتاتورها چاره را آن دیده اند که روی سخنان و مشاهدات و گزارشات نزدیکان دیکتاتورها یا خاطرات و اعمال و رفتار آنها تکیه کنند، البته این گونه گزارش ها و مشاهدات نزدیکان دیکتاتورها ایده آل نیستند، اما توانسته اند اطلاعات دقیقی را از رفتار خصوصی، عواطف و نوع سلوک با خانواده و نزدیکان و نحوه اندیشیدن و جهان بینی آنها را ترسیم کنند.

سئوال اساسی اینست که آیا دیکتاتورها آدم های متفاوتی از ما هستند یا اینکه از مادر دیکتاتور زاده می شوند و ژنوتیپ های متفاوتی دارند؟ و یا اینکه اساسا دیکتاتورها نیز آدم های عادی بوده اند که در یک پروسه تاریخی و اجتماعی و روانی ساخته و پرداخته می شوند؟ آیا براساس داده های موجود و تئوری های ذکر شده می شود ویژگی های مشترک دیکتاتورها را به کمک آمار و ضریب همبستگی رفتار به شکلی علمی تشخیص داد؟

برای پاسخ به این سئوال کلیدی و راهگشا لازم است که به تحقیقات گسترده و چند دهه و نتیجه گیری های آماری دو تن از روان شناسان دانشگاه کلرادو تکیه کنیم. دکتر Daniel L. Segal و دکتر Fredrick L. Coolidgeگزارش داده اند که کارل گوستاو یونگ روانکاو معروف اتریشی در سال ۱۹۳۹یعنی ۷۵ سال پیش، هیتلر و موسولینی را ملاقات می کند و با آنها مصاحبه ای انجام می دهد. او می نویسد که “هیتلر بسیار جدی، بد اخلاق و غیر عاطفی به نظر آمد. هرگز لبخندی بر لب نداشت و خشک و عبوس بود. گویی از تمام خصلت ها و عواطف عادی یک انسان معمولی تهی بود”. این دو روان شناس علاقمند شدند تا روی شخصیت آدولف هیتلر و صدام حسین و کیم ایل سونگ در کره شمالی، دست به مطالعه بزنند.

دکتر سگال و دکتر کولیج در سال ۲۰۰۷ توانستند اطلاعات جمع آوری شده در مورد آدولف هیتلر را با پنج متخصص دیگر روان پزشکی و روان شناسی در میان بگذارند تا بر اساس اطلاعات گروه بندی شده، شخصیت هیتلر را با استفاده از راهنمای تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا) DSM IV) تحلیل و ارزشیابی کنند.

نتیجه این تحقیقات نشان دادند که هیتلر از یک نوع اختلال شخصیتی (Personality Disorder) رنج می برده است که این اختلال شخصیتی شامل خصلت های زیر هستند: پارانویا، ضد اجتماعی، خودشیفتگی، سادیستی، انزواطلبی و گرایش های اسکیزو تایپال(گرایش به بیماری اسکیزوفرنیا).

این دو روان شناس در سال ۲۰۰۷ دست به جمع آوری اطلاعات در مورد شخصیت صدام حسین زدند و با ۱۱ نفر از نزدیکان و محرم اسرار صدام حسین که بین ۲۰ تا ۲۲ سال از نزدیک با صدام حسین زیسته بودند، مصاحبه کردند. با جمع بندی و طبقه بندی اطلاعات با استفاده از معیارهای تشخیصی (انجمن روانپزشکان آمریکا)، پروفایل جالبی از شخصیت او ارایه دادند که بسیار شبیه به پروفایل شخصیتی آدولف هیتلر بود. با این تفاوت که نمرات خصلت سادیستی در صدام حسین بیشتر از آدولف هیتلر بود. جالب اینکه شخصیت این دو دیکتاتور در مورد ۵ ویژگی شخصیتی، ضریب همبستگی ۰۷۹ ((Correlation Coefficient به دست داد که قابل تأمل است. می دانیم که بالاترین ضریب همبستگی بین دو متغیر ۱+ تا ۱- یا (۱۰۰%)می باشد و ضریب همبستگی۷۹. یعنی ۷۹%. در جهت همبستگی مثبت، مشابهت بالایی را نشان می دهد.

این دو پژوهشگر در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفتند تا بر روی شخصیت کیم ایل سونگ رهبر درگذشته ی کره شمالی نیز به تحقیق و بررسی بپردازند. برای مطالعه و گردآوری اطلاعات دقیق تر با دپارتمان روان شناسی دانشگاه کره جنوبی طرح مشترکی را برای این منظور به اجرا گذاشتند و از این طریق توانستند اطلاعات مفیدی از زندگی خصوصی رهبر کره شمالی، به دست بیاورند. جمع بندی دقیق اطلاعات به دست آمده و تجزیه و تحلیل آنها نشان داد که کیم ایل سونگ نیز مثل هیتلر و صدام حسین ویژگی های شخصیتی بسیار مشابهی داشته است. او نیز از اختلال شخصیتی مشابه ای رنج می برده است. جالب این بود که کیم ایل سونگ از آسیای شرقی با صدام حسین از خاورمیانه با دو فرهنگ متفاوت و دو مذهب متفاوت، ویژگی های شخصیتی بسیار مشابه ای از خود نشان داده اند. گرچه در یکی از خصلتها تشابهات بیشتر بود ولی در دیگری کمتر. برای مثال:

ضریب همبستگی آماری ویژگی های ششگانه این دو ۶۷. را نشان داد که از نظر همبستگی بسیار معنی دار است. ضریب همبستگی خصلت سادیستی بین این دو بسیار مشابه بودند و رقم ۸۱. را نشان دادند که بسیار در خور تامل است.

این دو روان شناس، با این مطالعات درازمدت بالاخره توانستند پروفایل عمومی شخصیت دیکتاتورها را در شش مورد کلی باهم جمع بندی کنند و نام آن را six big traits  بگذارند که بدین قرارند:

۱ـ خصلت پارانویا یا paranoid که با بدبینی و سوءظن دائمی به اطرافیان مشخص می شود. دیکتاتورها معمولا نسبت به همه به خصوص به نزدیکان و یاران خود ظنین و بدگمان می شوند و احساس می کنند که آنها در سر نقشه نابود کردن او را دارند، لذا بر اساس ترس و بدبینی و بدگمانی خود سعی می کنند که آنها را خانه نشین، زندانی و یا سر به نیست کنند. دکتر Keltner از دانشگاه معتبر برکلی در کالیفرنیا که سرپرست یک پروژه تحقیقی در همین زمینه بود می گوید” قذافی و استالین ازاین جهت خیلی مشابه هم بودند. قذافی، صدها بلکه هزارها تن از افسران عالی رتبه و ماموران اطلاعاتی نخبه را فرا خواند و همگی را سر به نیست کرد، چرا که گمان می کرد همگی بر علیه او و کشورش و نظام توطئه می کنند. مانس اسپربر روان شناس ضد فاشیست آلمان، در کتاب جباریت مثال خوبی دارد. او می گوید: اگر یک میلیون نفر هم در خیابان برای پیشوا و یا رهبر هورا بکشند، دیکتاتور نگران فقط یک نفر در آن جمع میلیونی است که به اندازه کافی بلند شعار نمی دهد. دیکتاتور نگران همان یک نفر است که روزی به او نزدیک شود و کار او را بسازد.” بنا براین همه نزدیکان و حتی اقوام و فرزندان دیکتاتور، ممکن است جای همان یک نفر را بگیرند. تاریخ پادشاهان و امیران ایران و سرگذشت رهبران جهان مملو از این گونه بدگمانی ها و سر به نیست کردن افراد نزدیک و حتی برادران و یا پسران و داماد هاست. (داستان صدام حسین و اعدام دامادش، کیم ایل سونگ و اعدام عمویش، داستان آیت اله خمینی و اعدام صادق قطب زاده و عزل آیت اله منتظری و داستان آیت اله خامنه ای و حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد، فقط نمونه هایی از این تراژدی ها هستند.)

۲ـ خصلت ضد اجتماعی یا anti social که با ویران گری و رفتار ضد اجتماعی و غیر اجتماعی تعریف می شود. دیکتاتورها تنهای تنهایند. از معاشرت با دیگران و ارتباط اجتماعی لذت نمی برند. زندگی شخصی آنها بسیار مرموز و پر راز و رمز است. به کشورهای دیگر مسافرت نمی کنند مگر این که مجبور شوند. به مصاحبه رادیویی و تلویزیونی تن در نمی دهند و اجتماع را در حدی نمی بینند که پاسخگو باشند. اگر در مراسمی هم حضور پیدا کنند بالا می نشینند، دستور می دهند، فتوا صادر می کنند و بلافاصله صحنه را ترک می کنند. حاضر به جوابگویی نیستند. قدرت لایزال و بی قید و شرط برای رهبر سپر دفاعی می سازد بنابراین احتیاج او به مکانیزم های دفاعی در برابر استرس کم می شود، لذا تصمیم های ضد اجتماعی برای رهبر هزینه کمتری دارد. اصولا قوانین اجتماعی و حقوقی موجود را به رسمیت نمی شناسند. همین است که بی محابا عمل می کنند. آدم می کشند. حکومت برمی گزینند و و بدون نگرانی، به این و آن سیلی می زنند. دیکتاتورها شجاع تر نیستند، بلکه ناآگاه ترند. ناآگاهی به تراژدی غم انگیزی که برایشان اتفاق خواهد افتاد. سرنوشت غم انگیز محمد رضا شاه، قذافی، صدام حسین و بیرون کشیده شدن او از سوراخ توسط یک سرباز آمریکایی، فراموش نشده است. (آیت اله خامنه ای رهبر مادام العمر ایران در تمام دوران ولایت فقیهی خود، حتی یکبار به یک کشور خارجی مسافرت نکرده است و حتی یک بار در جمع خبرنگاران حاضر نشده که به سئوالات آنها جواب بدهد.)

از راست: صدام حسین، آدولف هیتلر، کیم جونگ ایل

از راست: صدام حسین، آدولف هیتلر، کیم جونگ ایل

.

۳ـ خصلت خودشیفتگی یا narcissistic که با خود راضی بودن و عاشق خود بودن مشخص میشود. دیکتاتورها خود را تافته جدا بافته می دانند. سخت عاشق و شیدای خود هستند و همیشه می خواهند که مرکز توجه و تمجید اطرافیان باشند. خود را عقل کل و حلال مشکلات جهان می دانند در تمام علوم عقلی و نقلی و تخصص ها و فلسفه ها خود را صاحبنظر می دانند به سادگی دروغ می گویند و خود را و توانایی های خود را بسیار بزرگ جلوه می دهند. غیر از خود کسی را قبول ندارند. کرامت و بصیرت انسان ها در میزان نزدیکی و گوش به فرمان بودن آنهاست و از این بابت است که سخت به انتقاد حساس اند و کوچکترین انتقادی را برنمی تابند. بسیار خودبزرگ بین هستند. هر انتقاد کوچکی را با زندان و شکنجه و اعدام جواب می دهند و خم هم بر ابرو نمی آورند و یک لحظه هم احساس پشیمانی یا احساس گناه نمی کنند. چون غیر از خود کسی را یا نظر دیگری را برنمی تابند. (شاه اسماعیل صفوی فکر می کرد که دارای اراده ای غیبی است و ماموریت دارد تا جهان را شیعه کند و پیروانش هم او را همینطور می دیدند. پس از سرکوب شیبک خان ازبک و دستگیری او، به آدم خواران دربار خود (چگین ها) دستور داد تا شیبک خان را حضورا قطعه قطعه کنند و گوشتش را بخورند. وقتی که در چالدران، از سلطان سلیم عثمانی شکست خورد و عثمانیها تا تبریز جلو آمدند، تازه گروهی از پیروانش به شک افتادند که پس نیروی غیبی او کجاست.

۴ـ یکی دیگر از این خصلت های ششگانه، دیگرآزاری یا رفتارsadistic است که همراه است با لذت بردن از آزار دیگران. این ویژگی شخصیتی از گرایش دیکتاتور به مرگ و نیستی و تخریب سرچشمه می گیرد؛ گرایشی که مرگ و خشونت و دیگرآزاری را بر زندگی و خوشی و شادی ترجیح می دهد. نوع لذت بردن دیکتاتورها از زندگی غیر عادی است. آنها توانایی دیدن شادی دیگران را ندارند. توانایی احساس همدردی را از دست داده اند و برعکس از آزار دیگران لذت می برند و هرچه میدان تعرض و آزار دیگران گسترده تر، بهتر. اشتهای وصف ناپذیر به قدرت با احساس سیری ناپذیر از آزار، شکنجه، محرومیت، زندان، تجاوز و اعدام دیگران به آنها آرامش می دهد. اصولا خود شکنجه گران قابلی هستند و شکنجه گران گوش به فرمان هم پرورش می دهند. به این دلیل است که گرد مرگ و اندوه و غم بر جامعه می پاشند و ترس را که برادر مرگ است در جامعه گسترش می دهند. چون صدای هر منقد و مخالفی را سرکوب کرده اند، فکر می کنند توده مردم، هنوز ۹۹ درصد عاشق او هستند و حاضرند برای او جانشان را بدهند. فقط آنهایی نزدیکترند که از خود هویتی ندارند و مطیع وگوش به فرمان و فدایی رهبر هستند.(آقا محمدخان قاجار، چنین خصلت سادیستی را در حد حیرت آوری از خود نشان داده است. قتل عام مردم گرجستان و کور کردن مردم عادی کرمان از رفتارهای سادیستی و انتقام گیری بیمار گونه او بود. او وقتی که به خان جوان زندیه دست یافت، دستور داد تا لطفعلی خان زند را بیاورند و در حضور خود، مریدانش به او تجاوز کردند و بعد او را قطعه قطعه کردند.)

۵ ـ خصلت گوشه گیری و انزوا یا Schizoid که با انزواطلبی و گرایش به تنها بودن و گوشه گیری تعریف می شود. دیکتاتورها معمولا از جمع گریزان هستند. ماه ها و گاهی سالها طول می کشد تا به مناسبت هایی آفتابی شوند. وقتی هم که در جمع حضور پیدا می کنند مثل ربات های بدون عاطفه و احساس ظاهر می شوند چهره شان عبوس و بی تفاوت و بدون هیچ هیجان و نشاط است. کمتر به مردم و شنوندگان خود نگاه می کنند و معمولا به یک نقطه خیره می شوند و گاهی فقط دستها را بالا می برند و مثلا به ابراز احساسات پیروان خود واکنش نشان می دهند. (یک نگاه ساده به سخنرانی های هیتلر، صدام حسین و آیت اله خمینی، منزوی بودن و تنهایی این رهبران را برملا می کند.).

۶ ـ خصلت اسکیزو تایپال که با آمادگی برای ابتلا به بیماری اسکیزوفرنیا و شکاف در شخصیت مشخص می شود. بیماری اسکیزوفرنیا یکی از صعب العلاج ترین بیماری های روانی است. این بیماران دچار شکاف و پارگی شخصیت هستند. دچار توهم و هذیان هستند و رابطه شان با واقعیت ها دچار از هم گسیختگی شده است.

دیکتاتورها معمولا دو تصویر مجزا از خود بروز می دهند. قبل از قدرت گرفتن و پس از قدرت گرفتن. یعنی قبل از این که به قدرت برسند مثل مردم عادی هستند ولی بعد از این که به قدرت می رسند شخصیت دیگری هستند که هیچ شباهتی به شخص اول ندارند. مطالعه زندگی رابرت موگابه قبل از به قدرت رسیدن در جنگل های زئیر پس از به قدرت رسیدن در زیمبابوه و زندگی و شخصیت آیت اله خمینی در پاریس و جماران و زندگی رهبر خامنه ای در سال های قبل از انقلاب، دوران قبل از رهبری با دوران زندگی ۲۸ ساله او در مقام ولایت فقیهی، به درستی این دوگانگی را نشان می دهند. ارتباط دیکتاتورها با واقعیت ها گسسته می شود. دچار اختلال در تفکر، هذیان و توهم هستند. دیکتاتورها بیمار اسکیزو فرنیک نیستند ولی نشانه های شخصیت اسکیزویید را از خود نشان می دهند. چون آنها افکار خودشان را واقعیت می پندارند و نسبت به قدرت و توانایی خودشان دچار نوعی توهم هستند. معمر قذافی تا روزهای آخر، تظاهرات مردم به جان آمده را خارجی های دشمن، قلمداد می کرد که به کشورش رخنه کرده اند. او فکر می کرد که ۹۰ درصد مردم لیبی عاشق او هستند و او را رهبر و پدر انقلاب می دانند و حاضرند تا برای او کشته شوند. شاید جالب باشد که بدانیم هم ملاعمر رهبر طالبان و هم آیت اله خامنه ای رهبر ایران و هم ابوبکر البغدادی رهبر داعش، نسب خودشان را به بنی هاشم می رسانند و خودشان را رهبر مسلمانان جهان قلمداد می کنند.

در جدول زیر خصلت های پایای شخصیتی ۳ تن از دیکتاتورهای قرن حاضر با هم مقایسه شده اند که برای پژوهشگران علوم رفتاری و روان شناسی بسیار قابل اهمیت و مطالعه است و می تواند چهارچوبی باشد برای مطالعه شخصیت های دیگری چون قذافی، آیت اله خمینی، خامنه ای، رابرت موگابه، استالین، حسنی مبارک و حتی احمدی نژادil-saddam--hitler-.

جدول و عکس های دیکتاتورها از تحقیقات دکتر سگال و دکتر کولیج گرفته شده اند.

ادامه دارد

*اشکبوس طالبی دارای فوق لیسانس روان شناسی از دانشگاه شیراز، فوق لیسانس در آموزش و پرورش کودکان استثنایی از آمریکا، گواهینامه پیشرفته تدریس در مدارس ایالت مریلند و مدرس روان شناسی در دانشکده بالتیمور در مریلند است.