هما سرشار، نویسنده و روزنا‌مه‌نگار ایرانی ساکن لس‌آنجلس، ریاست افتخاری تیرگان دوهزار و پانزده را به عهده خواهد داشت. آنچه خواهید خواند، گفت‌وگوی گروه وبلاگ تیرگان با او در همین رابطه است. (blog.tirgan.ca)

خانم سرشار ممنونم که وقتتان را به ما اختصاص دادید و دعوت وبلاگ تیرگان را برای مصاحبه پذیرفتید. برگزارکنندگان، داوطلبان و همین‌طور مخاطبان تیرگان، از حضور شما در مقام ریاست افتخاری جشنواره بسیار خوش‌حالند. همین‌طور از واکنش‌ها و نظرات دوستان در شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک، پیداست که اغلب از پیش با فعالیت‌های شما آشنا هستند و آن‌ها را پی‌گیری می‌کنند، اما برای شروع ممکن است بفرمایید که این روزها به چه کار‌هایی مشغولید؟

ـ من در حال حاضر یک برنامه‌ی رادیویی هفتگی دارم به اسم “صبحانه با هما سرشار” که برای جنوب کالیفرنیاست. در کنار آن، مقاله می نویسم، کارهای پژوهشی می‌کنم، سخنرانی می‌کنم و به برگزاری برنامه‌های مختلف فرهنگی و هنری می پردازم. همین‌طور مدتی‌ست که در حال دیجیتال کردن مطالب و کتاب‌هایی هستم که در گذشته منتشر کرده‌ام تا روی سامانهُ خود قرارشان بدهم. چند تایی از آن‌ها را در دسترس علاقمندان قرار داده‌ام و بقیه را هم به مرور انجام خواهم داد.

sarshar-tirgan-S 

به نظر می رسد که با توجه به حجم فعالیت‌هایتان ناچار باشید از بین پیشنهادهایی که برای همکاری به شما داده می‌شود، دست به انتخاب بزنید. چطور با تیرگان آشنا شدید و چه شد که پذیرفتید ریاست افتخاری تیرگان را به عهده بگیرید؟

ـ من در مورد تیرگان خیلی شنیده بودم، از همان سال اول اجرا. مخصوصاً که آن سال تعدادی از دوستانم که از لس‌آنجلس به بازدید از جشنواره آمده بودند، خیلی با شگفتی از سازمان‌دهی و نظم و ترتیب تیرگان می‌گفتند. این شد که من تصمیم گرفتم که حتماً در جشنواره‌ی تیرگان شرکت کنم. متاسفانه سعادتش را هرگز نیافتم و هر بار که زمان تیرگان می‌شد با وجودی که سعی می‌کردم برنامه‌هایم و تاریخ‌شان را با آن هماهنگ کنم، نمی‌شد چون یا ناچار بودم به دلیلی در لس‌آنجلس بمانم یا در شهر دیگری برنامه‌ای داشتم. خلاصه سفر به تورنتو میسر نمی‌شد. خوش‌بختانه امسال آزاد بودم و توانستم از پیش برنامه‌هایم را هماهنگ کنم تا در خدمت شما باشم. شما دوستان برگزار‌کننده و هیئت ‌مدیره‌ی تیرگان هم به من محبت داشته‌اید و من امسال افتخار این را نیز یافته‌ام که ریاست افتخاری تیرگان را به عهده بگیرم. از این بابت هم بسیار خوش‌حالم و هم خیلی قدردان.

با یک نگاه کلی به فعالیت‌های شما می‌توان این‌طور برداشت کرد که موضوع “وطن” یکی از دغدغه‌های مهم شما پس از مهاجرت بوده است. اگر این طور است و با توجه به این‌که موضوع این دوره‌ی جشنواره‌ی تیرگان هم “وطن” است، فکر می‌کنید تا چه میزان جشنواره‌ای مثل تیرگان می‌تواند در حفظ و پیشرفتِ هنر و فرهنگ ایران کمک کند و به این ترتیب در واقع به “وطن” خدمتی کرده باشد؟

ـ من فکر می‌کنم اگر رویدادهای فرهنگی مثل تیرگان، در این سال‌ها، خارج از ایران برگزار نمی‌شدند، مثلا در کانادا آمریکا یا اروپا، اغلب مهاجران ایرانی در این چند دهه هویت خودشان را از دست می‌دادند و آن را فراموش می‌کردند. مثل بسیاری از مهاجران غیر ایرانی که بدون پشتوانه‌های فرهنگی به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند و از هویت خود دور می‌مانند. چون سیاست کشورهای مهاجر‌پذیر به گونه‌ایست که مهاجران را در فرهنگ خود جذب و ادغام ‌می‌کند. آمریکا و کانادا نمونه‌های بارز و جالبی در این زمینه هستند. مهاجرانی که به این کشورها سفر می‌کنند خیلی زود “آمریکایی” یا “کانادایی” می شوند و تبار خود را از دست می‌دهند. این مسئله در مورد ایرانی‌ها صدق نمی‌کند. ما به اندازه‌ی عمر دو نسل از ایران خارج بوده‌ایم و حالا نیز نسل سومی از ایرانی‌ها به آن دو نسل اضافه‌ شده‌اند. با این حال ما توانسته‌ایم هویت خود را همچنان حفظ کنیم و مهم‌ترین ابزارمان هم اجرای برنامه‌ها و رویدادهایی مثل تیرگان بوده است. برنامه‌های فرهنگی مثل سخنرانی‌ها، برنامه‌های هنری مثل کنسرت‌ها و تئاترها و همین‌طور رسانه‌های ایرانی و دیگر زمینه‌هایی از این دست همه به حفظ هویت ما کمک کرده‌اند. البته تقاضا هم برایشان هست. مردم می‌خواهند ارتباط خود را با داخل ایران نگاه دارند و ایرانی بودن خود را حفظ کنند. چون تقاضا بوده، این برنامه‌ها به‌وجود آمده‌اند و ما توانسته‌ایم هویت و پایگاه ایرانی خودمان را حفظ کنیم.

 

شما در نوشته‌ها و گفته‌هایتان بارها به کارهای گروهی و سازمان یافته توجه و علاقه نشان‌ داده‌اید و آن‌ها را موثر دانسته‌اید. تیرگان هم با حضور بیش از سیصد داوطلب برگزار می‌شود که هیچ‌یک، از این فعالیت عایدات مالی ندارند. آیا نمونه‌های مشابهی از چنین شکلی از همکاری، با این اندازه و تعداد، چه در ایران و چه خارج از ایران، برای انجام یک فعالیت فرهنگی-هنری سراغ دارید؟

ـ نه، نه… انصافاً باید بگویم که این گسترده‌ترین و بزرگترین رویداد ایرانیست که در خارج از کشور اتفاق می‌افتد. به‌ویژه با نوع و شیوه‌ای که این برنامه برگزار می‌شود و این چند صد نفری که داوطلبانه با جان و دل کار می‌کنند و توانسته‌اند دولت کانادا و شهرداری تورنتو و باقی عوامل را کنار هم در اختیار داشته باشند. همین‌طور باز هم با توجه به این‌که من سی و پنج سال است شاهد رویدادهایی بودم که هرگز به گستردگی و نام‌داری تیرگان نشدند، فکر می کنم شیوه‌ی برنامه‌ریزی، شیوه‌ی سازماندهی، نوع مدیریت و همین‌طور هدفی که به طرفش می روید درست انتخاب شده‌اند و به همین دلیل هم هست که در این چند سال تیرگان این‌چنین شکوفا شده است.

تا چه حد این تمرین را برای بلوغ اجتماعی ما ایرانی‌ها ضروری ارزیابی می کنید؟

ـ خیلی زیاد. فکر می‌کنم ما در کنار این‌که باید بتوانیم در کنار باورها و اعتقادات دیگرانی با سن و قومیت و ویژگی‌های متفاوت، مجموعه‌ی رنگینی را درست کنیم، باید تمرین دموکراسی نیز بکنیم. من بر این باورم که در کنار این‌ها، نوع سازماندهی تیرگان، یعنی این شیوه‌ی احترام به کارهای داوطلبانه یا پیش‌قدم شدن برای کارهای داوطلبانه، موضوع تازه‌ایست. دست‌کم در ایرانی که من به یاد دارم این‌ گونه فعالیت‌ها بسیار کم بودند.‌ این‌ها همه تمرین‌هایی‌ هستند که برای مملکت مادریمان آینده سازند.

شما در جلد دوم از کتاب “در کوچه پس کوچه ‌های غربت” از قهر کردن قلم‌تان می‌‌نویسید و اشاره می‌کنید که: “…در این سرزمین‌ میزبان قلم ناز و ادای بیش‌تری پیدا کرده است. به راحتی و همیشه در دست‌رس نیست‌‌. گاه نیز سخت سرخورده و عصبانی تیغ در نیام می‌کشد و سکون و سکوت پیش می‌گیرد.” آیا غربتی که باعث قهر کردن قلم شما می‌شد، هنوز بعد از سال‌ها همان غربت است؟ آیا این قهر و آشتی هنوز هم بعد از سال‌ها زندگی در غربت، اتفاق می افتند؟

ـ غربت امروز همان غربت گذشته نیست. به مرور رنگ و چهره‌اش عوض می‌شود و مقداری کم رنگ‌تر می‌شود. در خانه‌ی میزبان خود جا می‌افتید. احساس می‌کنید خانه‌ی دومی دارید، هرچند نگاه‌تان همیشه به خانه مادری‌تان است. در کنار این‌ها، مسئله‌ی قهر قلم گاهی در خانه هم اتفاق می‌افتد. گاهی نویسندگان نمی توانند قلم به دست بگیرند و بنویسند. قلم راحت روی کاغذ جاری نمی‌شود. این اتفاق هنوز هم برای من می‌افتد. شاید دلیل اصلیش دیگر غربت نباشد. گاهی فکری که در ذهن آدم است درست جا نمی‌افتد؛ گاهی ذهنیت خلاق آدم درست کار نمی‌کند یا‌ در راهِ درست کار نمی‌کند. در چنین مواقعی راه حل من این است که خودم را انطباق بدهم. گاه می‌شود که چند ماه نمی‌نویسم چون یا چیزی ندارم بنویسم یا باید از سرچشمه‌ای الهام بگیرد که نمی‌گیرد. یک زمان هم خودش جاری می‌شود. این تجربه‌ایست که با آن آشتی می‌کنید و متوجه می‌شوید که گذراست. مدتی چیزی برای نوشتن ندارید ولی خیالتان جمع است که دوباره بر‌خواهد گشت. این بیشتر حال و هوای نویسندگی است و نه غربت.

آیا فکر می‌کنید این قهر و آشتی ارتباطی به وضعیت نشر هم دارد؟ خود شما بسیاری از نوشته‌هایتان را به شکل رایگان در سامانه‌تان در دسترس علاقمندان قرار داده‌اید. در ایران هم بسیاری از نویسنده‌ها به دلیل سانسور ناچارند کار مشابهی انجام بدهند. آیا نویسنده‌های داخل ایران هم تا وقتی که نتوانند مطالبشان را بدون سانسور منتشر کنند به نوعی در غربت نیستند؟ آیا منطقی نیست که توقع داشته باشیم قلم‌های فراوانی هر روز به گروه قلم‌های قهر کننده بپیوندند؟

ـ نه. به نظر من امکان‌پذیر نیست. اگر کسی ذوق نوشتن داشته باشد نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. امکان این‌که نتواند از راه قلم نان دربیاورد هست. همیشه هست. همه جای دنیا هم هست. در ایران با توجه به مشکلات، بیشتر هم هست، اما تجربه نشان داده است که با تمام این مشکلات مالی و سانسور و اختناق و غیره، باز هم کسی که حرفی برای زدن دارد، می نویسد به این امید که خواننده داشته باشد. فکر می‌کنم این بهترین دلیل است که یک نویسنده، دست به قلم ببرد. طبیعی است اگر ناشری نباشد و امکان چاپ نباشد، آدم راه دیگری را پیدا می کند که حرفش را به گوش دیگری برساند… مثلاً حالا امکان نشر اینترنتی به این موضوع بسیار کمک کرده است.

شما که ریاست افتخاری تیرگان را‌ به عهده دارید، به همراه خانم انوشه انصاری، که قبل از شما ریاست افتخاری تیرگان را به عهده داشته‌اند و امسال مهمان افتخاری تیرگان هستند، خانم حورا یاوری که سرپرستی مسابقه‌ی داستان کوتاه تیرگان را به عهده دارند و همین‌طور بسیاری از زنان اندیشمند و هنرمند دیگر، در برگزاری تیرگان سهم دارید و نام‌تان بارها و بارها چه قبل و چه بعد از جشنواره شنیده می شود و تاریخچه‌ی فعالیت‌هایتان برای مخاطبان فراوان تیرگان مرور می‌شود… علاوه بر شما زنان دیگری که به اندازه‌ی شما صاحب نام نیستند، از مسئولیت‌های بسیار مهم تا مسئولیت‌های کوچک تیرگان را به عهده دارند. میزان مشارکت زنان در تیرگان به اندازه‌ایست که برگزاری این جشنواره بدون حضور آن‌ها ممکن نیست. با توجه به این‌که زنان و موضوع‌های مربوط به آن‌ها یکی از حوزه های‌ فعالیت شما هستند، فکر می کنید تجربه‌ی تیرگان تا چه اندازه می تواند به رشد باور زنان از خود و هویت اجتماعی‌شان کمک کند؟

ـ تجربه‌هایی از این گونه هم زمان به رشد زنان و مردان کمک می‌کند. ما برای اینکه بتوانیم در صحنه‌ی بین‌المللی هم‌راه و هم‌طراز دیگر کوشندگان و روشنفکران و اهالی هنر باشیم، نیاز به فراگیری فراوان داریم و این به باور من زن و مرد هم ندارد. همه‌ی جامعه‌ی ما، چه زن و چه مرد، باید یاد بگیرند و برای کاری که انجام می‌دهند از قوانین بین‌المللی بهره بگیرند و از تجربه‌های دیگران استفاده کنند. امکانات تیرگان حتماً به رشد اجتماعی ایرانیان کمک می کند. معمولاً من به توانایی فراگیری زن‌ها خوش‌بین‌تر و باورمندتر هستم. به این معتقدم که زنان سریع‌تر در جامعه‌ی نا‌آشنا رشد می‌کنند و خودشان را جا می‌اندازند و هر‌آنچه باید یاد بگیرند را به سرعت فرا می‌گیرند. مطمئنم بخش مهمی از بار جشنواره‌ی تیرگان هم بر دوش زنان ایرانی بوده است و خواهد بود و آن‌ها هم به بهترین شکل از عهده‌ی این کار بر آمده‌اند.

 

 

تیرگان بی صبر است که با حضور شما از مهمانان امسالش پذیرایی کند. آیا صحبت دیگری با مهمانانتان، چه آن‌ها که برنامه اجرا می‌کنند و چه آن‌ها که به دیدن برنامه‌ها می‌آیند، دارید؟

ـ من با افتخار فراوان در خدمت همه هستم. از این‌که چنین موقعیتی از طرف جشنواره‌ی تیرگان در اختیار من قرار داده شده، بی‌نهایت قدردانم و سعی خواهم کرد در حد توانایی‌ام در پیشبرد جشنواره با شما یاران هم‌راه باشم.