تسلیت به همکار گرامی آقای محمدتقی اسماعیلی
پس از اینکه مطلب این هفته را دریافت داشتیم، باخبر شدیم که خواهر گرامی آقای اسماعیلی در ایران درگذشته است.
بدینوسیله به ایشان و سایر بازماندگان محترم تسلیت می گوییم و برایشان شکیبایی و تندرستی آرزو می کنیم.
«بالا رفتن ناگهانی قیمت بنزین، باعث کاهش قیمت اتوموبیل های پرمصرف شده و در روستاها مردم به وسایل نقلیه سنتی مثل الاغ روی آورده اند. به گزارش مرصاد نیوز، بازار خرید و فروش الاغ بعد از آزاد شدن قیمت بنزین در دولت به شکلی پلکانی در حال افزایش است به گونه ای که در برخی روستاهای استان کرمانشاه قیمت هر الاغ به یک و نیم میلیون تومان رسیده است.»
بنز یک روز طعنه زد به الاغ
که تو بیچاره خیلی بدبختی
خری و احمقی و نادانی
در خریت عجیب سرسختی
بهر یک ذره کاه و یونجه خشک
می خوری فحش و می کشی سختی
سیخونک می زنند بر بدنت
وقتی آهسته می روی لَختی
خره خندید وگفت بی چاره
تو خیال می کنی که خوشبختی؟
شده بنزین گران و از این پس
نوبت پیسی است و بدبختی
خرگران شد، برو بخوان و ببین…
من علف می خورم، خرم، اما
حرکت می کنم به هرسختی
به تو بنزین اگر دمی نرسد
باید آویختت به جارختی!
رئیس فیفا ایرانی نیست!
با وجود برملا شدن سوءاستفاده های کلان مالی در فدراسیون جهانی فوتبال، سپ بلاتر رئیس فیفا باقی ماند.
وی که به خاطر حفظ سمتش بسیار خوشحال بود در تماس با خبرنگار ما سوءاستفاده در این سازمان را با علم و اشاره تائید، اما ایرانی بودن خود را تکذیب کرد.
او با لحنی که حیرت از آن می بارید گفت این چه جور برداشتی است که شما ایرانی ها دارید؟ چرا هرکس در هرکجای دنیا که سوءاستفاده می کند خیال می کنید ایرانی است؟!
وی با دلخوری اضافه کرد اولا اتهامات متوجه همکاران من است نه خودم، تازه به فرض اینکه من سوءاستفاده کرده باشم، چطور ممکن است ایرانی باشم؟
من حتی یک کلمه فارسی بلد نیستم. شاید ملاقاتم با آقای روحانی باعث چنین تصوراتی شده است؟ هنگام ملاقات با رئیس جمهور ایران، من انگلیسی حرف زدم و ایشان مخلوطی از عربی و فارسی. در نتیجه هیچکدام از حرف های هم سردرنیاوردیم، البته دیدار بسیار شیرینی بود چون زبان هم را نمی فهمیدیم و به همین دلیل می بینید که هم من می خندم و هم ایشان!
زگهواره تا گور حمالی کن!
آدم از دست این خارجی ها لجش می گیرد. از یکطرف از ما تعریف و تمجید می کنند که: چه کار خوبی می کنید که بچه هایتان را از کودکی مرد کار بار می آورید …اما وقتی بهشان می گویی خب شما هم همین کار را بکنید، می گویند بگذار دیپلم و لیسانسش را که گرفت، خودش هر غلطی که دلش خواست می کند.
اگر واقعن اینجوریه، چرا پس حسرت زندگی ما را می خورید؟!
داداش این تپه چند؟!
یکی از کهن ترین تپه های باستانی ایران که نخستین نشانه های خط وکتابت ایرانیان کهن در آن یافت شده با بیست میلیون تومان رشوه، با بولدوزر صاف شد. خبرش را در سایت نجات پاسارگاد می توانید بخوانید.
یکی از مقاماتی که از عصبانیت و کار زیاد اسم خودش هم یادش رفته بود از بین رفتن این تپه هفت هشت هزار ساله را یک فاجعه تاریخی نامید و در مورد خرید و فروش آثار باستانی کشورمان هشدار داد.
این مقام که هنگام صحبت با خبرنگار ما همینطور حرص می خورد و دندان قروچه می کرد می گفت پیدا شدن سروکله آدم های بی خبر از نرخ روز در بازار خرید و فروش آثار باستانی، باعث از بین رفتن ارزش واقعی آثار تاریخی و باستانی ایران شده است.
وی که از صاف شدن این تپه باستانی به شدت ناراحت بود می گفت بی انصاف ها هر جنسی یک قیمتی دارد. خون کوروش و داریوش در رگهای این تپه جاری بود، چگونه دلتان آمد آن را به بیست میلیون تومان بفروشید؟
این نوع قیمت گزاری ها توسط آدم های بی اطلاعی که توی سر مال می زنند، ارزش میراث فرهنگی ما را پائین می آورد. به جان پسر کوچیکه ام که مثل چشم هام دوستش دارم، من بودم برای این تپه یک میلیارد تومان کمتر نمی گرفتم.
او در پاسخ خبرنگار ما که با ناراحتی می پرسید یعنی دیگر کاری برای احیای این تپه باستانی نمی شود کرد؟ گفت باید تلاش کنیم شاید بشود به عنوان “خیار غبن” که در قوانین ما وجود دارد از کسی می خواهد بجای این تپه آپارتمان سازی کند صنار سه شاهی به عنوان ضرر و زیان بگیریم و مقداری از این زیان تاریخی را جبران کنیم.
وی با دیدن چهره غمگین خبرنگار ما او را دلداری داد وگفت شما اینقدر خودت را عذاب نده. عصبانیت من سر قیمت است نه خراب کردن تپه. خوشبختانه ما آنقدر از این آثار باستانی داریم که روزی ده تاش را هم خراب کنیم کم نمی آوریم، البته داشتن اینهمه آثار باستانی کهنه و فرسوده، خودش یکنوع گرفتاری و دردسر است و درست مثل این میماند که شما چهار تا همسر۹۰ ساله داشته باشید و بازهم بخواهید از آنها نگاهداری کنید. درنتیجه ناچارید هرروز یکی از آنها را پیش یک دکتر ببرید. به نظر من اگر آدم همه آن چهار تا پیرزن را بدهد و یک دانه ۲۵ ساله اش بگیرد، مشکل هرروز دکتر رفتن را ندارد!
دوره چه کنم، چه کنم، گذشته است …
من از ریاضی دانها خوشم می آید. به محض اینکه به مشکلی برخورد می کنند، یک تیکه کاغذ برمی دارند، چهارتا ضربدر و به علاوه و مساوی می کشند، چند تا عدد ریز و درشت هم می نویسند، یک خط کج مثل ممیز اینورش می کشند و یکی آنطرفش و مشکل را حل می کنند.
و چه سعادتی است که آدم چنین دوستی داشته باشد، که من دارم. در ژوهانسبورگ کنار خیابان ساندویچ می فروشد!
پریشب باهاش تلفنی صحبت می کردم، با وجود اینکه تازه از سرکار آمده بود و خسته بود، مشکل من را در چند دقیقه حل کرد.
بهش گفتم رضا زندگی من نمی چرخد. خرج زیاد است و دخل کم و توقعات خانواده زیاد، چیکار کنم؟
گفت صبر کن یک کاغذ و مداد بیارم، و چند لحظه بعد شروع کرد به سئوال کردن که درآمد ماهیانه ات چقدر است، چقدرکرایه خانه می دهی، خرج رفت و آمد به محل کار، و هزینه تلفن و آب و برق را پرسید حتی قیمت تخمه کدوئی که شب ها جلوی تلویزیون می شکنیم و سریال تماشا می کنیم را پرسید بعد چند لحظه ای صدای خش خش و تلق تلق ماشین حساب را شنیدیم وگفت راهش را پیدا کردم.
خوشحال از اینکه یک مغز متفکر به کمکم آمده گفتم خب، چیکار باید بکنم. خندید وگفت تنها کاری که می تونی بکنی اینه که بری ایران و اختلاس کنی …!
گفتم مرد حسابی مسخره کردی منو؟
خیلی جدی گفت نه به خدا، خیلی هم جدی گفتم. الان دیگه دوره چه کنم، چه کنم گذشته. زندگی فقط یک راه دارد آنهم اختلاس است و ایران هم که بهشت اختلاس کننده هاس و تو هم که یک ایرانی هستی …برو ببینم چیکار می کنی. خیر پیش وگوشی را گذاشت!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.