اصلا تقصیر ما مردهای ایرانی است که اینقدر دخترهای فرانسوی را دوست داریم!
حتی اگر به ده کوره های ایران بروی و از یک جوان ایرانی بپرسی از دخترهای فرانسه خوشت میاد یا نه، با وجود شرم و حیائی که داره، ندیده و نشناخته میگه آره. اونوقت آقای فابیوس وزیر امور خارجه شون میاد چوب لای چرخ برنامه اتمی ما می گذارد، اجازه نمی دهد مذاکرات آنهمه سیاستمدار به نتیجه برسد، و وزرای خارجه کشورهای مهم دنیا را دست خالی روانه خانه می کند.
ما مردم خیال می کردیم همه فرانسوی ها مثل بریژیت باردو دست و دلباز هستند و هرچه دارند و ندارند، حتی زوایای پنهان بدنشان را در فیلم ها به مردم نشان می دهند، نگو که فابیوس نامی هم دارند که حتی حاضر نیست نظر واقعی اش را بروز دهد و با سنگ انداختن در راه برقراری صلح، کار مذاکرات را به شکست می کشاند.
اصولا از کشوری که ژاندارک را زنده زنده در آتش سوزانده و گیوتین را اختراع کرده انتظاری بیشتر از این می توان داشت؟!
خدا را شکر که ما اینطور نیستیم و چیزی را از کسی پنهان نمی کنیم. مثلا همین امروز (دوشنبه) آقای علی اکبر صالحی در ملاقات با آقای آمانو موافقت نامه ای را امضا کرد که براساس آن کارشناسان آژانس اجازه یافتند که بیایند و از راکتور آب سنگین اراک بازدید کنند.
ایران تا به حال به خاطر رعایت سلامتی کارشناسان، این اجازه را به آنان نداده بود. دلیلش هم خیلی ساده است، آدم تا سن و سالی ازش نگذرد کارشناس نمی شود و وقتی پا به سن گذاشت، بلند کردن و آزمایش کردن آب سنگین، باعث عود کردن کمردردش می شود.
چرا لبخند می زنید؟ کارشناسی که می آید آب سنگین اراک را آزمایش کند باید یک بشکه آن را بلند کند که ببیند چند کیلوست یا نه؟!
بگذریم، بالاخره به خاطر اصراری که کارشناسان کردند و گفتند ما مشکلی با بلند کردن جسم سنگین نداریم، ایران اجازه بازدید از این مرکز را به آنها داد که خیال نکنند ما می خواهیم با این آب سنگین کارهای عجیب و غریب بکنیم.
یکی از کارگران کارخانه آب سنگین برای کارشناسان توضیح داد که آب سنگینی که در ایران تولید می شود همان آب سبک و معمولی است، اما چون آن را در بشکه های بزرگ تری می ریزیم، به آن می گوئیم آب سنگین!
می گویند یکی از کارشناسان وقتی متوجه این نکته می شود در حالی که غش غش می خندیده و وری گود، وری گود می کرده، گفته ایواله بابا، این را زودتر می گفتین و اینهمه مسئله ایجاد نمی کردین!
تا یادم نرفته بگویم که خبرنگار ما که برای تهیه گزارش از مذاکرات نیمه تمام ایران و پنج به اضافه یک به ژنو سفرکرده بود، پیشرفت مذاکرات را به خاطر راه حلی می داند که خانم کاترین اشتون کشف کرده است.
خانم اشتون بالاخره حالی اش شد که جلوی سیاستمداران ایران باید لباس پوشیده بر تن داشته باشد و با آنها دست ندهد تا مذاکرات به نتیجه برسد. به همین دلیل و همانطور که در فیلم های خبری دیده اید، حالا دیگر به محض ورود به سالن مذاکرات، دستهایش را پشتش قایم می کند که مبادا ناخواسته دستش را به طرف آقای ظریف یا یکی دیگر از دیپلمات های ایرانی دراز کند و نتیجه همه تلاش ها و زحمات را به باد بدهد!
برنج هندی همراه با فیلم هندی
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ برنج های هندی که نسبت به حالت عادی بیشتر قد می کشند، حاوی “مواد سرطان زایی” هستند که باعث ایجاد “ترکیبات شیمیایی” مضری در بدن می شوند.
یکی از صادرکنندگان هندی می گفت، مسئله، مسئله برنج هندی و اینکه سایت پیک ایران نوشته است این برنج ها طعم مرگ موش می دهد نیست. اصلا شما ایرانی ها سلیقه تان عوض شده و در حقیقت اخلاق خرابتان فاسد شده.
یک وقتی بود که روح تان پرواز می کرد برای فیلم های هندی و” اینجکی دانا ” گفتن دخترهای هند. حالا دیگر نه تنها به این فیلم ها توجه چندانی نشان نمی دهید بلکه آنقدر بی معرفت شده اید که نفت و گازی را هم که به ما می فروشید پولش را مطالبه می کنید!
این صادرکننده با دلخوری می گفت تیکه تیکه شه این یک لقمه نانی که ازگلوی ما پائین می رود. برنج بدون ارسنیک بهتان می فروشیم، می گوئید ارسنیکش را کش رفته اند و ایراد می گیرید که پلوی بی ارسنیک مثل باقالا پلوی بدون باقالاست. ارسنیک بهش می زنیم، می گویید طعم مرگ موش می دهد. به فرض اینکه طعم مرگ موش بدهد، کدام موشی تا به حال از طعم برنج های ما شکایت کرده که شما می کنید؟!
دو روزه عمر ارزش اینهمه بهانه گیری را ندارد. اگر موقع خوردن برنج هندی، ویدیوی خودتان را روشن کنید و به یک رقص شاد هندی توجه کنید و با همان دهان پر، یک قر ملایمی هم بدهید، یک سر سوزن متوجه ارسنیکی که در برنج های ما وجود دارد نمی شوید. توصیه می کنم به جای توجه کردن به قد و بالای دانه های برنج، به قد و بالای رقاصه های هندی توجه کنید و از زندگی لذت ببرید.
مگر خیام خودتان نگفته است که: خوش باش دمی که زندگانی این است؟ بخورین و اینقدر ناشکری نکنین، یک وقت دیدی همین هم گیرتون نیامدها ….!
دلم برای دروغ های احمدی نژاد تنگ شده!
داشتم توی سایت های خبری قدم می زدم که رسیدم به این خبردر خبر آنلاین که شاخص فلاکت در ایران در ۱۷ سال اخیر، به بالاترین حد خود رسید، از مرز ۵۰ درصد هم گذشت و به ۵۱ درصد رسید.
در زبان اداری و آماری، سرجمع نرخ تورم و بیکاری را فلاکت می نامند که یک کمی از بدبختی ناجورتر است.(گشنگی و بیچارگی و درماندگی و اینها یک چیزهای دیگه است و مراحل اولیه فلاکت است!).
این آمار را که خواندم یکهو دلم یک جوری شد…یعنی در حقیقت دلم یکمرتبه برای آقای احمدی نژاد ضعف رفت!
اگر او هنوز رئیس جمهور بود می گذاشت فلاکت به ۵۱ در صد برسد و آبروی کشورمان جلوی بنگلادش بریزد و توی دنیا بگویند ۵۱ درصد مردم ایران فلک زده هستند؟ ابداً. مثل شیر نر از حیثیت ایران دفاع می کرد و ضمن اینکه تکرار می کردکه دولت دهم پاک ترین دولت در تاریخ ایران بوده است، با همان خودکاری که همیشه توی جیبش هست، جای پنج و یک را بلافاصله عوض می کرد و شاخص فلاکت را مثل برق از ۵۱ درصد به ۱۵ درصد می رساند!
با شناختی که از ایشان دارم مطمئنم به همین ۱۵ درصد هم بسنده نمی کرد و وقتی بقیه خبر را در خبر آنلاین می خواند و متوجه می شد در اوج بحران مالی سال ۲۰۰۸ شاخص فلاکت در جهان از ۱۲ درصد به ۱۴ درصد رسیده بود، همان ۱۵ درصدی را هم که نوشته بود دوباره خط می زد، از خیر عدد یک می گذشت، آمار را به طور اصولی اصلاح می کرد و می کردش ۵ درصد که نه سیخ بسوزد و نه کباب و اعلام می کرد که بعضی ها می گویند میزان فلاکت در ایران ۵ درصد است که این صحیح نیست. ایران کمترین میزان فلاکت را در جهان دارد. هرکس هم که قبول ندارد برود کانادا و از آقای خاوری که مثلا دربدر و فراری هم هست بپرسد آیا شما آدم فلک زده ای هستید؟ هرچه ایشان گفتند من قبول دارم!
از دست این آمریکایی ها …
خبرگزاری جمهوری اسلامی گزارش کرد که گیلکی، زبان رسمی جلسات شورای شهر رشت شد.
تصور من این است که چون تازگی ها جاسوس های اوباما تلفن های همه مردم دنیا و سران کشورها را شنود می کنند، شورای شهر رشت تصمیم گرفته است در جلسات شورا به زبان محلی حرف بزنند، بلکه آمریکایی ها حالی شان نشود که چه می گویند و چه می شنوند!
آموزش طنزنویسی
یکی از دوستان پارسال به من می گفت توکه اینقدر از بی پولی می نالی، یک کلاس طنزنویسی بازکن، یک سال نشده میلیونر می شوی …
امروز با خواندن دو تا خبر یک مرتبه به ذهنم رسید که این سوژه را به مسابقه بگذارم ببینم کسی حوصله طنزنویسی دارد یا نه؟ حضرت عباسی اگر نوشتید و خوشمزه از آب درآمد حق التحریرش را بریزید به حساب من چون می دانید که در طنزنویسی مهمترین مسئله پیدا کردن سوژه است که من برایتان پیدا کرده ام!
خبر اول را از بی بی سی نقل می کنم :
خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گزارش داده که بیش از ۱۰۰ نفر از کارگران کارخانه قطعات بتونی گیلان در اعتراض به عدم دریافت چهار ماه از حقوق خود در مقابل این کارخانه، در رشت، تجمع کردهاند.
و خبر دوم را از سایت پیک ایران:
به گزارش پارسینه، باجناق غلامحسین الهام در صفحه شخصی اش از قول یک منبع مطلع نوشته است حقوق وزرا از دو سه میلیون در ماه، به ماهی ۱۴ تا ۱۶ میلیون رسیده است.
اگر توانستید چیزی بنویسید که کارگران کارخانه قطعات بتونی گیلان از خنده روده بر شوند و بگویند وای خدا عجب مملکتی، معلوم می شود استعداد طنزنویسی دارید و من می توانم کار آموزش شما را شروع کنم. در مورد حقوق و مزایا و اضافه کاری من بعداً با هم صحبت می کنیم!
درجستجوی فرزندخوانده
به گزارش خبرگزاری فارس، سخنگوی فراکسیون زنان مجلس گفت ازدواج سرپرست و فرزندخوانده مخالف شرع نیست.
به دنبال انتشار این خبر یک پیرمرد هشتاد ساله ثروتمند آگهی زیر را به روزنامه های پر تیراژ عصر تهران داد :
میلیاردها ثروتی که خداوند نصیبم کرده بدون داشتن یک فرزندخوانده مونث لطفی ندارد. به خاطر ثوابش حاضرم یک دختر ۲۲ ساله زیبا، خوش اندام، لوند و سکسی را که از آب وگل درآمده و آماده ازدواج باشد، به فرزند خواندگی قبول کنم. امیدوارم این کار خیر من مورد عنایت پروردگار توانا قرار گیرد. آمین یا رب العالمین!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.