۱
سابق که شیرها برو بیایی داشتند، هر وقت اوضاع بهم می ریخت می گفتند شیر تو شیرشده، اما اکنون که شیران دربندند و دور دور الاغ هاست، تا وضع قاراشمیش می شود، می گویند خر تو خر است. یعنی که سگ صاحبش را نمی شناسد.
اخیرا هم یک مقام خیلی آگاه، یکی از همین دانایان کل که از سیر تا پیاز نظام باخبرند، اما دهن لق نیستند، یک چنین شخص شریفی که توی مملکت به وفور یافت می شود، گفته است که ۲۵هزار کودک ۱۰ تا ۱۴ ساله ایرانی از همسران خود جدا شدهاند. بدبخت بودیم بیچاره شدیم، زیرا اگر اعلام می کردند کودکانی که در اثر ازدواج سفید با شریک خود زیر یک سقف زندگی می کردند، از همسران خود جدا شده اند، نه کسی شاکی می شد و نه نظام به دردسر می افتاد. فوقش رسانه ها نق می زدند که کودکان فقیری که از گلفروشی و اسفند دودکنی بغل خیابان خسته شده بودند و خیال می کردند با ازدواج سفید از سیاه بختی نجات خواهند یافت؛ متوجه شده اند که همسرایان، مرد ایده آلشان نیستند و ولشان کرده اند و رفته اند پی کسب و کار سابق. اما وقتی می گویند کودکانی که به عقد شرعی و قانونی مردان درآمده اند از شوهرانشان جدا شده اند، دین خدا به دست انداز می افتد. به قول آن خدابیامرز: صحبت از پژمردن یک برگ نیست (اون که هیچی) دَدَم وای جنگل را خیابان می کنند (اونم دیگه قدیمی شده) کودکان لته حیض خویش نزد شوهر عریان می کنند (مصیبت اصلی همین جاست).
۲
ادعا می شود کودکان قرن بیست و یکمی به خاطر رفقای نابابی مثل اکس باکس و آتاری و تی وی گیم و آیپد و بت تاپ، از راه بدر می شوند و ترک آب و غذا می کنند و لاغر و عصبی بار می آیند، ولی تا به حال شنیده نشده که کودک دهساله ای با همسر دردانه اش کل کل کرده باشد و یا خدای ناکرده به همسر جانش گفته باشد بالای چشمت ابروست و شب ها بهانه بیاورد که عروسکم گم شده و حالم گرفته و یا به آقا که چشمش را خون گرفته، لته خون آلود نشان بدهد. چون اگر ازدواج با کودک بد بود شرع انور مجوز ازدواج با کودک نه ساله را صادر نمی کرد و علما هم مدام فریاد نمی زدند که ازدواج کنید تا دین تان کامل شود. مرد مادرمرده هم این سخنان گه هر بار را شنیده، دلش سوخته و سرپرستی کودکی را قبولیده و با وی ازدواج کرده. حالا اگر کودک نُه ساله بلد نیست آشپزی کند و رخت بشوید و یا شب خوابش می برد، و آقا را تر و خشک نمی کند، مقصر خداست که گفته دختر نه ساله باید ازدواج کند، اما یادش رفته این امورات حیاتی و حیاطی را بفرستد توی ژن دختر خانم ها. بنابراین راه حل این قضیه اعدام نیست و حالا که ذات احدیت یادش رفته به نماینده خدا نیامده که کاسه داغتر از آش باشد و یکی مثل آیت الخدا صادق آملی لاری – جانی بگوید که مشکل طلاق کودکان با اعدام چند کودک حل خواهد شد. این فلک زده وقتی با زنش هم بگو مگو می کند، خواهان اعدام همسرش می شود. از قدیم هم گفته اند کار نیکو کردن از پر کردن است!
۳
برخلاف برادران خلافکار لاری – جانی، بسیاری از کارشناسان نظام خواهان انحلال مردم اند؛ چون مردم را مقصر اصلی این اتفاقات می دانند و شاکی هستند که وقتی علما می نالند که اسلام در خطر است، مردم به ریش آنان می خندند و می پرسند مگر اسلام مرکز فضایی ناساست و موشک هوا می کند که در خطر باشد؟ و یا مگر خدای ناکرده اسلام روزی هزارتا اختراع می کند و بودجه ابداعات و اختراعاتش در اثر اختلاس کم شده که علما احساس خطر کرده اند؟ کلا سرجمع یک مشت وعده و وعید و نسیه است و چند میلیون حدیث که تازه اینوری ها مال آنوری را قبول ندارند. به اضافه هفده رکعت نماز و یک ماه روزه و چند تا روضه خوانی و سینه زنی که تازه دارد سبک پاپ و راک به خودش می گیرد. به اضافه یک میلیارد مسلمان که دو سه میلیونش جنگجویانی هستند که همراه اصحاب کهف از خواب بیدار شده اند و مدعی اند که باید بقیه مسلمانان را از بین برد تا بیضه اسلام ناب محمدی بیمه شود.
شکرپاره شهر خین و شهادت قم، آیت الله مکّار شیرازی نیز به پدر و مادرها توصیه کرده که اگر دخترهایتان را در ۹ سالگی شوهر بدهید وقتی بزرگ شدند هوس رفتن به استادیوم به سرشان نخواهد زد و درافشانی کرده که چه ضرورتی دارد که زنان به ورزشگاه بروند و چه مشکلی پیش میآید اگر نروند؟ یعنی کلا توپ بازی را باید حرام کنم تا شماها حرف توی گوشتان برود!؟
***
مذاقرات
دولت ها می آیند و می روند اما چیزی که باقی می ماند مذا- قره است. به قول شاعر: ژنو را به خاطر بسپار، اشتون مردنی است.
درست است که قر و قمیش از نظر علمای اعلام کراهت شدید دارد، اما نه قر و قمیش سیاسی که در زبان کلانتری به دیپلوماسی یا مخ زنی شهرت یافته. چون خود علما نیز علیرغم همه حلال و حرام های روزانه، شب ها چون به خلوت می روند دیپلمات می شوند و چاره ای جز مخ زنی از بالا و فشار از پایین ندارند. تا دیروز بحث بر سر این بود که تحریمات نان مردم را آجر کرده. ولی امروز معلومدار شده که علاوه بر نان، آب مردم هم در گرو تحریم هاست و راهی جز مذاقره با یزید ملعون باقی نمانده.
چون اگر نیک بنگریم می بینیم که علی اکبر دل در گرو اصلاحات دارد و حال و هوای جنگیدن ندارد. به قول باجناقش وقتی به پسرش ۱۵ سال زندان می دهند برای چی بجنگد؟ محمد هم که ممنوع التصویر و ممنوع الخروج و ممنون الورود و ممنوع ال همه چیز است. حسین هم که از وقتی ساکن کاخ سفید شده بالکل زده زیر خشونت و می گوید: اگر حمله بکنیم احتمال دارد مثل کربلای ۴ هک بشویم و بر باد فنا برویم. شایعه است که شبها در محوطه کاخ سفید بشکن می زند و می خواند: دیگه سرشاخ شدن فایده نداره نداره/ دیگه جنگیدن و گیس کشیدن فایده نداره نداره/ دیگه دنبال یابو دویدن فایده نداره(منظورش نتان یابوست)
و نه تنها به عربده های عمرسعد و حرمله در کنگره بی اعتنایی می کند حتی می گویند به نامه های فدایت شوم جنگجویان ایرانی سپاه مختار که حاضرند در صورت اعلان جنگ به فقها، در رکابش بجنگند نیز روی خوش نشان نمی دهد. حسن هم که مادرزادی صلح طلب به دنیا آمده، طفلکی مجبور است روزی هزار تا کلید به سفارش حسین بسازد تا بتواند قفل هایی که جورج باقر بوش نااهل بر سیاست های خاورمیانه زده را باز کند. ابلفضل و تقی و مصطفی و زهرا هم که محبوسند. این وسط علی مانده و حوضش. و شنیده شده که اطبا نیز جوابش کرده اند که اخوی شعر درمانی و مدیحه سرایی و مدینه سرایی دیگه فایده نداره… با این تفاصیل آیا بجز مذا- قره و قر و قمیش با سپاه یزید راهی واسه آدم می مونه؟/ نه والا. دیگه حالی به آدم می مونه/ نه والا.
* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.