بخش چهارم
- ۴. حکمورزی حقوقی و بشردوستی ایرانی
به علت تداوم این بحران حاکمیت، نمایندگان مجلس توجه خاصی به سازگاری اصول “اعلامیۀ جهانی حقوق بشر” با ارزشهای ایرانی داشتند. مثلاً عباس اسکندری(۱۲۷۶-۱۳۳۸ش)، نمایندۀ همدان و از بنیادگذاران حزب توده، با استناد به تورات در ۹ خردادماه ۱۳۲۷ یادآور شد که “ملت ایران و دولت ایران . . . صلاحیت دارد” در موضوع فلسطین نظر خودش را بگوید:
ملت ایران بنا بر اسناد صحیح و مسلم تاریخى و بزرگترین سندى که ملت یهود او را میپذیرد، یعنى کتاب آسمانى آنها که تورات است حکایت میکند که ما صالح هستیم در این موضوع نصیحت خالصانۀ خودمان را بکنیم. در تورات مفصل راجع به محبتهایی که ملت ایران و دولت ایران در طى سنوات نسبت به این قوم کرده است تذکر داده میشود و براى هیچ ملتى چنین سندى در دنیاى حاضر وجود ندارد. و ما یک چنین سند تاریخى داریم. و کتاب دانیال در باب ۱۰ مینویسد: بعد از آنکه بختالنصر پادشاه بابل یهودیها را اسیر کرد و آورد به بابل، کورش مادى پادشاه ایران و فاتح بابل که به قول تورات نجاتدهندۀ قوم اسرائیل است، بعد از تصرف بابل پس از هفتاد سال اسارت آنها را فرستاد به سرزمین خودشان. و همچنین در باب ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ کمک شاهنشاهان ایران، داریوش و خشایارشاه را که در تورات شخص اخیر را به نام اخشورش نامیده، یادآور میشود و محبتهایى که همیشه ملت ایران نسبت به این قوم داشته است و در طى قرون به این مردم و سایر ملل اقلیت که در ایران هستند هیچگونه بىمهرى نشده و مورد مزاحمت واقع نشدهاند و یقین دارم که هیچگاه هم نخواهند شد.۱۱۰
در این نیکخواهی تمدنی، برخلاف آریاگرایان، ادبیات عرفانی نیز محل توجه خاصی قرار گرفت. مثلاً به مناسبت روز حقوق بشر در سال ۱۳۳۱، دکتر حسین فاخر، نمایندۀ سراب و میانه، متذکر شد که با گسترش افق فکری، “سلامتی و خوشبختی . . . تمام عالمیان یعنی برای تمام اعضای خانوادۀ انسانی” مورد توجه منورالفکران قرار گرفته و در تاریخ ملت کهن سال ایران تعالیم عالیۀ پیشوایان مذهبى بهترین شاهد این موضوع بوده و در بین فلاسفه و سخنگویان ما نیز امثال این اشخاص زیادند. بیت معروف شیخ سعدى علیهالرحمه از بهترین سخنها است که میگوید:
بنی آدم اعضاى یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
با پیدایش حقوق مختلف در بین ملل، البته مفهوم نوعپرستى مىبایست شامل این قسمت نیز باشد که حیثیت ذاتى کلیۀ اعضاى خانواده بشرى و حقوق یکسان و انتقالناپذیر آنها اساس آزادى و عدالت و صلح در جهان شناخته شود و رعایت حقوق اساسى را به نام حقوق بشر آرمان مشترک براى تمام مردم و ملل اعلام گردد.۱۱۱
چنین سلوک حقمدار و بشردوستانه در نیمۀ دوم قرن بیستم زمینۀ بازنگری و بازپذیری عرفان اسلامی را، که در دهههای پیشتر علت “عقبافتادگی” ایران پنداشته میشد، فراهم آورد. رویکرد به تعالیم و مکتوبات عرفانی در نیمۀ دوم قرن بیستم پیامد چرخش تمدنی و حکمورزی حقوقی و تحکیم مبانی فرهنگی “متساویالحقوقی” شهروندی بود. مثلاً، با نگرشی طبقاتی در شرح “اعلامیۀ جهانی حقوق بشر،” فریدون اردلان در مقالۀ مفصلی به مناسبت چهارمین سال تصویب این اعلامیه نوشت: “در واقع این سند که با خون شهدا و پیشروان آزادی و پویندگان طریق حقیقت به نگارش درآمده، خواست ملل آزاد معاصر را به عالمیان عرضه میدارد.”۱۱۲ اما اردلان بر آن بود که “مسئلۀ حقوق بشر بدعت و فرضیۀ تازهای نیست، این موضوع از همان موقع که طبقات مختلف و متخاصم به وجود آمدند، در صدای ضربات تازیانۀ بردهداران، در نالۀ مظلوم غلامان و ستمکشان، در غارت و کشتار بلهوسانۀ سلاطین انعکاس یافت و از آنجا در آثار متفکرین عصر منتقل شد. لذا تصادفی نیست اغلب آثار مذهبی، سیاسی، فلسفی، حقوقی، اجتماعی در شکایت از عدم تعادل زندگی و نصیحت و ارشاد خلایق به راه رستگاری و صلاح بشری آمده است”۱۱۳ در این “بررسی تاریخی حقوق بشر” اردلان افزود: “در مذاهب مختلف، در اخلاق یهود، در گفتار زردشت، در اندرزهای مسیح، در برابری بشری اسلامی، همهجا دعوت به نیکی و تزکیۀ نفس، ارتقای مقام انسان، احترام به حقوق خلق، استقرار محبت و اخوت و تعاون به همنوعان از طریق اجر خیر و عقوبت دیده میشود.”۱۱۴ پس از “بررسی تاریخی حقوق بشر،” اردلان به شرح “منشور ملل متفق و اعلامیۀ حقوق اساسی بشر” پرداخته و با توجه به سلوک عملی و حقوقی که همساز با آن باشد، نتیجه گرفت: “بدون تلفیق تئوری و عمل هر نوع آزادی و حقوق بشری حداکثر فقط ممکن است در لفافۀ الفاظ مستور بماند.”۱۱۵
در کنار نمایندگان مجلس و نشریات روزانه، حقوقدانان و نشریات حقوقی توجه خاصی به حقوق بشر داشته و در پیشبرد آن در گفتمان سیاسی ایران نقش بارزی داشتند که همچنان ناشناخته مانده است. مثلاً قوامالدین مجیدی در کانون وکلا (۱۳۳۲ش) به شرح “نوزدهم آذرماه یا روز حقوق بشر” و پیشینۀ آن در کنفرانس آتلانتیک و کنفرانس یالتا و “منشور ملل متحد” پرداخت.۱۱۶ مجیدی مادۀ نخستین این اعلامیه را که در مقدمۀ “منشور سازمان ملل” بیان شده و در ۱۳ شهریور ۱۳۲۴ به تصویب مجلس شورای ملی ایران (دورۀ ۱۴، جلسۀ ۱۳۶)رسیده بود، نقل کرد۱۱۷و ترجمۀ فارسی “اعلامیۀ جهانی حقوق بشر” را که “از طرف حکومت ایران نیز تصدیق شده” ارائه کرد. مجیدی خوانندگان کانون وکلا و همکارانش را به مطالعۀ آن اعلامیه که “نه فقط از نظر اجتماعی و حقوقی بلکه بیشتر از جنبۀ قضایی . . . قابل توجه و استفاده است” تشویق کرد.۱۱۸ در آذر ۱۳۳۳ نیز کانون وکلا به چاپ متن سخنرانی محمود سرشار، عضو هئیت مدیرۀ انجمن طرفداران سازمان ملل متحد، که به مناسبت جشن روز حقوق بشر از رادیو تهران پخش شده بود، پرداخت.۱۱۹ همچون مجیدی، سرشار نیز در این سخنرانی از پیوستگی منشور آتلانتیک، منشور ملل متحد و اعلامیۀ جهانی حقوق بشر یاد کرد و تصویب شدن منشور ملل متحد در مجلس شورای ملی را یاد آورد.۱۲۰
توجه حقوقدانان به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد پس از شدت یافتن حمله به بهائیان و اماکن مقدس بهائی در سال ۱۳۳۴، که دههای پس از قتل عام یهودیان در اروپا اتفاق افتاد، ارزشی کاربردی و قضایی یافت. در سلسله رویدادهایی که به تخریب بخشی از گنبد حظیرۀالقدس تهران در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۴ به سرکردگی حجتالاسلام محمدتقی فلسفی(۱۲۸۶-۱۳۷۷ش)و سپهبد نادر باتمانقلیچ (۱۲۷۱-۱۳۴۲ش) انجامید،۱۲۱ پس از همراهی آغازین، به علت عکسالعمل بینالمللی، دولت ایران آرامآرام مجبور شد که برای حفظ امنیت عمومی و اعتبار جهانی قاطعانهتر به پاسداری از حقوق شهروندی پیروان ادیان متفاوت ایرانی بپردازد.۱۲۲در آن بزنگاه تاریخ، که کمتر بررسی تاریخشناسانه شده است، “حقوق بشر” آنقدر مهم بود که سیداحمد صفایی، نمایندۀ معمم مجلس و از یاران نزدیک حجتالاسلام محمدتقی فلسفی و آیتالله سیدحسین بروجردی (۱۲۵۴-۱۳۴۰ش)، در بیانات پیش از دستور از “حقوق بشر را به چشم” و “منشورملل را به رخ” کشیدن شکایت کرد:
ما میخواهیم برویم جمعیتى که مخالف دین و مخالف مملکت و مخالف استقلال کشور، مخالف با عفت، مخالف با وحدت و ملت ما هستند مبارزه کنیم . . . مخالف قانون اساسى ما هستند . . . حالا بعضىها میخواهند طرفدارى کنند از این عده. لکن نمیتوانند صریحاً بگویند که ما تمایل به مرام این جمعیت داریم و ما رسماً از طرفداران این جمعیت هستیم. در لفافهایی طرفدارى از این جمعیت میکنند. گاهى میگویند منافى با حقوق منشور ملل و حقوق بشر است. منشور ملل میگوید که ادیان آسمانی آزاد است، نه هر جمعیتى که مخل امنیت باشد آزاد است. اگر اینطور است پس تودهایها باید آزاد باشند، چرا با اینها مبارزه کردید؟ . . . منشور ملل وضع نشده است براى هر جمعیت اخلالگرى آزادى درست کنند. گاهى حقوق بشر را به چشم ما میکشند. گاهى منشور ملل را به رخ ما میکشند. ۱۲۳
در جلسۀ دیگری، صفایی مقابلۀ سامانیافته با بهائیان را به پیشگیری از بیماریی تشبیه کرد که نیاز به جراحی داشت:
عرض کنم حضور انور آقایان! در مبارزه با فساد البته باید با ریشۀ فساد و علت فساد مبارزه کرد. چنانچه در جلوگیرى از مرض و بیمارى باید ریشه و علت بیمارى را پیدا کرد و با علت بیمارى مبارزه کرد و جلوگیرى از علت کرد، والا مثل قرص مسکن میشود که شما در معرض آپاندیس به یک مبتلابه آن مرض بدهید. یک آنى، مدت مختصرى در درد تسکین حاصل میشود براى مبتلا. تا آن عضو فاسد قطع نشود، البته درد به کلى رفع نخواهد شد. دولتى که در نظر دارد با فساد مبارزه کند، باید ببیند علت و ریشۀ فساد در این کشور چیست؟ . . . وقتى تجزیه و تحلیل کنیم براى رسیدن به علت و ریشۀ فساد در هر مرحلهای از فساد بىدینى است.۱۲۴
پیگیری چنین سلوکِ دگرستیزِ فقهی، مورد انتقاد جدی حقوقدانانی چون رضا افشار، محمود سرشار و صادق سرمد قرار گرفت. رضا افشار (۱۲۶۶-۱۳۴۲ش/۱۸۸۷-۱۹۶۹م)، نمایندۀ مجلس و فرماندار سابق کرمان و اصفهان، “معالجاتی” اینگونه را “برخلاف ناموس، شرافت [و]وجدان” بازشناخت: “هرگاه مطابق قسمى که خوردهایم فقط تفویض حکومت قانون بر خود و مقدرات وطن و ملت خویش میشدیم بلاتردید یک مشت عوامل ضعیف و نپخته و یک عده بچههاى ریشدار و بىاطلاع نبض جامعه ما را به دست نگرفته و برخلاف ناموس، شرافت، [و] وجدان خود را دکترهاى حاذق و متخصص به ما قالب نکرده و با آمپول صامعهفریب مبارزه با فساد اعصاب و عروق ما را تخدیر نمیتوانستند بکنند.”۱۲۵
در پی تبلیغات ضد بهائی محافل حوزوی و روحانی که در دهۀ ۱۳۲۰ آغاز شده بود، دولت وقت به بررسی طرحی برای اخراج بهائیان از مشاغل دولتی پرداخت. رضا افشار در انتقاد از این سیاست دگرستیز به دولت حسین علاء (۱۲۶۰-۱۳۴۳ش)، که پس از برکناری فضلالله زاهدی(۱۲۷۱-۱۳۴۲ش) در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ تازه به قدرت رسیده بود، اخطار داد: “این دولت فاسد تحت عنوان مبارزه با فساد یک مشت مردم بىگناه و لیسانسه را از دوایر دولتى به نام شخص شخیص اعلیحضرت شاهنشاه بیرون ریخته و هرگونه استخدام بعدى را به اسم خود عملى ساخته است.”۱۲۷ همانگونه که کسروی دههای پیشتر هشدار داده بود،۱۲۸ افشار در ادامه افزود: “کابینه با احساسات مراجع تقلید ملاعبه و با تمایلات اکثر قریب به اتفاق مردم نجیب ایران مکابره و حتى وسائق و تعهدات بینالمللی را نیز مورد احترام قرار نداده است . . . آقایان، انحراف ما از لحاظ رعایت اصول، نفوذ و سلطۀ ارتجاع را در این سرزمین مستقر و حکومت قانون را به کلى متزلزل کرده است.”۱۲۹ ارسلان خلعتبری، نمایندۀ مجلس و حقوقدان سرشناس، که متوجه آرای جهانی در خصوص حمله به اماکن مقدس بهائی بود، در اعتراض به این اتهام گفت:
برخلاف تعهدات بینالمللی هم چیزى صورت نگرفته، چون آقایان دیدهاند در این قسمت اخیر در تمام مملکت ایران به هیچوجه صدمه زده نشد و به هیچوجه آزار و شکنجه نشد. با نهایت آرامش یک عمل داخلى انجام گرفت و اگر رئیس ستاد رفت، شخص خودش رفت. سرلشگر نادر باتمانقلیچ رفت. از طرف دولت ایران به تحقیق مأموریت نداشت و اگر دولت بگوید، من تکذیب میکنم. براى اینکه تبلیغاتى برعلیه این مملکت در دنیا نشود (سیداحمد صفایی: رئیس ستاد هم مطابق قانون اساسى عمل کرده است) توجه بفرمایید میخواهم یک مطلبى اعتراض بکنم که یک تلگرافى به کمیسیون عرایض از استرالیا آمده به عنوان اینکه در ایران از مقام ریاست مجلس تقاضا کرده که از شکنجه و آزار عمومیکه در ایران برخلاف منشور بینالملل میشود جلوگیری بکنند. این کذب محض است. در ایران به هیچکس شکنجه و آزارى نشده. هر کس این حرف را بزند دروغ گوید. در ایران هر کس از لحاظ مالش و جانش امنیت و مصونیت دارد و این تهمت وارد نیست.۱۳۰
اگرچه حقوقدانانی چون ارسلان خلعتبری نگران عکسالعملهای جهانی به بهائیستیزی بودند، سیداحمد صفایی، که در ارتباط نزدیک با حجتالاسلام فلسفی و آیتالله بروجردی بود، همچنان موضوع اخراج بهائیان را در مجلس پی گرفت. در جلسهای در ۲۲ تیر ۱۳۳۴ با حضور وزیر کشور، صفایی از اسدالله علم (۱۲۹۸-۱۳۵۷ش) پرسید:
بنده سؤالى از وزارت کشور کردهام راجع به وضع بهائیها. خواستم از حضور آقاى علم در جلسه استفاده کنم و [از] ایشان بپرسم که ایشان وعده دادهاند از جلسات خصوصى مجلس در مورد جلوگیرى از فعالیتهاى زیانبخش بهائیها اقدامات قانونى را تعقیب بفرمایند و همچنین متجاهرین از مستخدمین دولت در پروندۀ استخدامی علناً نوشتهاند مذهب بهائی، اقدامی در این موضوع بفرمایند و آنها را اخراج کنند. خواستم خواهش کنم ایشان بفرمایند که در این موضوع چه اقدامی فرمودند؟۱۳۱
دولت که متوجه عواقب شوم تبعیض مذهبی شده بود، همچنان که وزیر کشور اسدالله علم خاطرنشان ساخت، تأکید را بر “حفظ نظم” و “آسایش عمومی” گذاشت:
این مسئلهای که جنابعالى سوال فرمودید یک مسئلۀ مختومه تصور میکنیم. حال هم استدعاى بنده از مجلس این است که بررسى و اقدام به این امر را مجلس شوراى ملى مطلقاً به دولت بگذارد . . . اما یک نکتهای را که خواستم به عرض مجلس شوراى ملى برسانم این است که اقدامات به هرگونه امرى به خصوص این امر لازمهاش حفظ نظم و آرامش است . . . به این جهت به مأمورین انتظامی و سایر مأمورین کشورى دستور سریع و اکید صادر شده است که از هر نوع خلاف نظم و اقداماتى که به هر عنوان باعث به هم خوردن آسایش عمومی بشود، بهشدت جلوگیرى کنند . . . و متخلفین را از هر دسته و مقامی که باشند به کیفر برسانند.۱۳۲
در واکنش به این تصمیم دولت بود که در ۲۵ آبان ۱۳۳۴، جمعیت فدائیان اسلام کوشیدند که نخستوزیر حسین علاء را ترور کنند. ترورهای پیشتر فدائیان اسلام نیز بیش از هر چیز نشاندهندۀ تقابل و تخاصم حکمورزی “متساویالحقوقی” قانونی و حکمورزی تک دین فقهی بود.۱۳۳ با توجه به “حفظ نظم و آرامش” قانونی، تبعیضزدایی و برابری شهروندی به شکل روزافزونی اهمیت قضایی و امنیتی یافت. امنیتی شدن متساویالحقوقی شهروندی بیش از هر چیز پیامد هماورد این دوگونۀ متفاوت آداب سلوک و حکمورزی بود.
در برابر راهبرد قطع “عضو فاسد” که از جانب سیداحمد صفایی و محافل حوزوی و روحانی ارئه شده بود، مقامات حقوقی و قضایی بر رهبرد “حمایت حقوق انسانی” تأکید کردند. مثلاً محمود سرشار در ۱۹ دی “به مناسبت جشن روز حقوق بشر در رادیو تهران،” که در کانون وکلا به چاپ رسید، نسخۀ بدیلی را برگزید:
اطباء حاذق و معالجان مشفق که رشتۀ مزاج اجتماع در دست آنان است، چنین نسخۀ علاج دادهاند که جزء از طریق اجرای قانون راه دیگری برای حمایت حقوق انسانی نبوده و قانون فقط یگانه وسیلهای است که در سایۀ آن میتوان برعلیه بیعدالتی و تجاوزات به حقوق بشری قیام و اقدام کرد.۱۳۴
در همان شمارۀ کانون وکلا، صادق سرمد، نمایندۀ مجلس و عضو هئیت مدیرۀ کانون وکلا، نیز در تقابل با “قطع عضو” صفایی و فلسفی از “قاعدۀ نوعپروری” “معمار کائنات” یاد کرد:
آیین ما به قاعدۀ نوعپروری
آزادی و برادری است و برابری
معمار کائنات چو گیتی بنا نهاد
زد گونیا به قاعدۀ نوعپروری
بر پایۀ “مثلث رحمت” نهاد پی
حریت و تساوی و اصل برادری
پرگار زد “مهندس اعظم” به نقش کون
کز دایره برون نرود حکم داوری
ارسال داشت از پی بیداری بشر
پیک رسل به رسم بشیری و منذری
از آدم نخستین تا خاتم رسل
افراشتند پرچم ارشاد و رهبری
از معبد سلیمان تا مسجدالحرام
شد خانۀ خدای علیرغم بتگری
. . .
امروز مجمع بشریت حق بشر
اعلام میکند به صلای مبشری
امروز که اهل عالم یک خانوادهاند
کس را اجازه نیست به تحقیر دیگری
امروز که اختلاف نژاد و عقیده نیست
نه ننگ فقر است و نه فخر توانگری
امروز “حکم قانون” حامی حق بود
و امروز نیست حاجت عصیان و خودسری
امروز مینهند پی از صلح پایدار
کافتد ز پایه کاخ زر و زور و قلدری
امروز سازمان بشر راز مرد و زن
مهر برادری بود و لطف خواهری۱۳۵
در سالهای پس از واقعۀ حظیرۀالقدس، “حکم قانون” و “اجرای قانون” و پایبندی به قوانین و تعهدات بینالمللی اهمیت روزافزونی در گفتمان و عملکرد رسمی دولت یافت. حقوقدانانی چون جلال عبده، صادق سرمد، ارسلان خلعتبری، باقر عاملی و محمود سرشار پایبندی به قوانین بینالمللی را، که شامل اعلامیۀ جهانی حقوق بشر بود، از لوازم ضروری برای تحکیم استقلال ملی دانستند. مثلاً محمود سرشار در گزارشی به کانون وکلا توضیح داد که هر کشوری ناگریز است “به قواعد و اصول بینالمللی واقف و آشنا باشد تا بتواند منافع و استقلال خود را در موضوعاتی که پیش میآید حفظ و تأمین نماید و هیچ طبقه و صنف و اجتماعی شایسته و قابلتر از وکلای دادگستری برای درک این معانی نمیباشد.” سرشار در ادامه افزود: “امید است که هیئت دولت برخلاف سابق به این طبقه که ضامن استقلال و بقای حقوق ایران هستند همراهی کرده و از هرگونه کمک و مساعدت دریغ و مضایقه ننمایند تا مانند کانون وکلای کشورهای دیگر کانون وکلای ایران بتواند . . . با نیروی فکری و اخلاقی این ناخدایان، که واقف به قوانین و امور و قضایا و قواعد و اصول بینالمللی هستند، کشتی ایران در این اقیانوس متلاطم با مواجه بودن امواج مهیب و سهمگین به ساحل نجات” برسد.۱۳۶ همچون جلال عبده، محمود سرشار که عضو هیئت مدیرۀ انجمن طرفداران سازمان ملل متحد و عضو هیئت مدیرۀ کانون وکلای دادگستری بود باور داشت:
آنچه برای کشور ضروری است و حیات اجتماعی و حقوق حقۀ ما را کاملاً تأمین و تضمین مینماید این است که همیشه عدۀ زیادی از افراد را که عارف و آشنا به قوانین داخلی و خارجی باشند وادار کنند که در . . . مجامع بینالمللی شرکت کرده . . . در مقام دفاع از حقوق حقۀ کشور خود برآیند . . . و هیچیک از طبقات مانند وکلا . . . شایستهتر برای انجام این منظور نخواهند بود.۱۳۷
با شرکت فعال در محافل بینالمللی، که پیامد بحرانهای دورۀ جنگ جهانی دوم بود، حقوقدانان ایرانی تبحر خاصی در به کارگیری مفاهیم حقوقی و تعهدات بینالمللی یافتند. چرخش تمدنی و حکمورزی حقوقی و مدارامنش پیامد چنین حضور پیگیر در محافل حقوقی بینالمللی بود.
به علت اهمیت حقوق بشر در حکمورزی قانونی، حقوقدانان ایرانی مکرر به درج مقالاتی در این باره پرداختند. اغلب، همچون محمود سرشار، به “ذکر ایمان به حقوق اساسی بشر و به حیثیت انسانی و تساوی حقوق بین مرد و زن” که “در منشور سازمان ملل درج شده و ایران نیز آن را تصویب کرده” تأکید داشتند. با توجهی شایان به مبانی اسلامی تمدن ایرانی، سرشار در گردهمایی انجمن بینالمللی کانون وکلای جهانی در اسلو در ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۶ خاطرنشان ساخت:
ایران اولین ملتی است که شعار حیاتی خود را بر طبق تعلیمات زند و اوستا که پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک است قرار داده و در آسیا مدت دوازده قرن بزرگترین منطقۀ حکومت و اقتدار بوده و قدیمیترین گهوارۀ تمدن و بزرگترین پل تبادل فکری بشر بوده است و اولین اجتماعات بشری را تشکیل داده و قواعد و اصولی برای آن مقرر نموده است و در دورۀ اسلام هم شالوده و پیریزی حقوق مذهب ما روی تزکیۀ نفس که باب عبادات است بوده و روی این پی عظیم، معاملات و سیاسات قرار گرفته و شرع و مقنن اسلامی ملاک و ضابطۀ بزرگواری و ارزش را نژاد و زبان و ملیت و معتقدات ندانسته و تقوی و پرهیزگاری را دلیل عظمت و بزرگی هر فردی تحت عنوان إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ قرار داده است.
سرشار در ادامه با پیامی جهانی و بشردوستانه نتیجه گرفت: “منظور از این مقررات و سوابق ممتد تاریخی این بوده که نه فقط امنیت در داخل کشور مستقر گردد، بلکه این اصول در تمام جهان به منظور حفظ صلح و آسایش عمومی و سعادت بشر ثابت و پایدار بماند. و این همکاری که امروز بین ملل است . . . هفتصد سال قبل نویسنده و شاعر ایرانی سعدی . . . بدان اشاره نموده است.”۱۳۸ در پایان ایشان به نقل ابیات معروف سعدی، “بنی آدم اعضای یک پیکرند،” پرداخت.۱۳۹
محمود سرشار در سخنرانی دیگری در سال ۱۳۳۶ که به مناسبت “روز حقوق بشر” از رادیو تهران پخش شده بود، به شرح مفصل “اعلامیۀ جهانی حقوق بشر” پرداخت. او در آغاز به توصیف این آزادیها “که پایه و اساس مقام و ارزش فرد انسان است” و سپس به وصف آیندهنگری مساواتخواهانهای پرداخت که این حقوق “از قوه به فعل درآمده و پایه و مبنای حقوق همۀ افراد بشود و بدانند که این اعلامیه بستگی با حیات بشر داشته و با پشتیبانی عامه ممکن است این حقوق و آرزوها برای همه تحقق یافته تا هم نسل کنونی از ثمرات و نتایج آن بهرهمند شده و هم اعقاب آنان وارث دنیایی شوند که برای زندگی ارزش داشته و از لذایذ مادی و معنوی متمتع و متلذذ گردند.” ۱۴۰پس از ذکر آنکه “در اعلامیۀ حقوق بشر چیزهایی که به کلی تازگی داشت باشد کم است و بهطوری که تاریخ نشان میدهد، یکی از مسائل قدیمی است که انظار بشر بدان متوجه گشته است،” سرشار به شرح پیشینۀ این حقوق در تاریخ ایران پرداخت: “در تعالیم زرتشت که آیین باستانی ماست به پندار و گفتار و کردار نیک تأکید شده است و کلیۀ حقوق مندرج در این سه اصل بوده و از آن ظاهر و هویدا میگردد . . . در کیش اسلام هم اهمیت زیادی برای حقوق بشر و آزادیهای او قائل شده و خداوند در قرآن مجید راجع به آزادیها و عدم تعرض به نطق و بیان و قلم و عقیده و جان و مال و مسکن و شرف و حیثیات افراد اشاراتی نموده که به ذکر بعضی از آنها میپردازیم.”۱۴۱ پس از ذکر چند نمونه از آیات قرآنی که نشانۀ وجود چنین حقوقی بود و نقل شعری از مصلحالدین سعدی شیرازی که “بشریت را جامعۀ مشترک و واحدی دانسته و آن را در حکم یک پیکر قرار داده و هر فردی را از اعضای آن محسوب نموده است تا شریک غم و شادی یکدیگر بوده باشند،” از انقلاب مشروطیت و از “یک سلسه از آزادیها و حقوق بشر در یک فصلی که در متمم قانون اساسی است به نام حقوق ملت ایران” یاد کرد.۱۴۲در ادامه، توجه را به مادۀ نخست منشور سازمان ملل متحد دربارۀ “حقوق اساسی بشر و حیثیت انسانی و تساوی حقوق بین مرد و زن” جلب کرد.۱۴۳ در پایان، سرشار ترجمۀ خلاصهای از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر را ارائه داد.۱۴۴ همزمان با حقوقدانان که در پی هماهنگی قوانین ایران با اعلامیۀ جهانی حقوق بشر بودند، نویسندگان اسلامی نیز به این اعلامیۀ جهانی توجه خاصی داشتند و گفتمان فقهی و تکدین مقبولی را برساختند.
ادامه دارد
*Mohamad Tavakoli-Targhi, “The Civilizational Turn, Cyrusian Tolerance and Citizenry’s ‘Equality Rights’,” Iran Nameh, ۳۰:۲ (Summer 2015), 52-119
محمد توکلی طرقی (دانشآموختۀ دکتری تاریخ دانشگاه شیکاگو، ۱۹۸۸) استاد تاریخ و تمدنهای خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است. از ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ سردبیر مجلۀ مطالعات تطبیقی آسیای جنوبی، افریقا و خاورمیانه بوده و از ۲۰۱۱، سردبیری ایراننامه را به عهده گرفته است. در کنار مقالات علمی فراوان، دو کتاب تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ و ایرانآرایی از او منتشر شده است.
m.tavakoli@utoronto.ca
پانویس ها:
۱۱۰ـ عباس اسکندری، “سوال . . . از آقای وزیر امور خارجه،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۵، جلسه ۷۴ (۹ خردادماه ۱۳۲۷).
۱۱۱ـ دکتر فاخر، “به مناسبت روز تاریخى ۱۹ آذر ماه،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۷، جلسه ۴۵ (۲۰ آذر ۱۳۳۱).
۱۱۲ـ فریدون اردلان، “در راه حقوق بشر (به مناسبت چهارمین سال تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر)،” فرهنگ نو: نشریه جامعه لیسانسههای دانشسرای عالی، شماره ۴ (بهمن ۱۳۳۱)، ۴-۸؛ ۷۵-۷۷.
۱۱۳ـ اردلان، “در راه حقوق بشر،” ۶.
۱۱۴ـ اردلان، “در راه حقوق بشر،” ۶.
۱۱۵ـ اردلان، “در راه حقوق بشر،” ۷۷.
۱۱۶ـ قوامالدین مجیدی، “نوزدهم آذرماه یا روز حقوق بشر،” کانون وکلا، دوره ۱، شماره ۳۵ (آذر و دی ۱۳۳۲)، ۷۴-۸۰.
۱۱۷ـ مجیدی، “نوزدهم آذر ماه یا روز حقوق بشر،” ۷۴-۸۰. در نقطهگذاری این متن تغییراتی دادهام.
۱۱۸ـ مجیدی، “نوزدهم آذر ماه یا روز حقوق بشر،” ۷۶-۸۰.
۱۱۹ـ محمود سرشار، “روز حقوق بشر: متن سخنرانی آقای محمود سرشار وکیل دادگستری و عضو هیئت مدیره انجمن طرفداران سازمان ملل متحد و عضو هیئت مدیره کانون وکلاء دادگستری و رئیس کانون هدایت افکار که به مناسبت جشن روز حقوق در رادیو تهران ایراد کردهاند،” کانون وکلا، دوره ۱، شماره ۳۹ (آذر و دی ۱۳۳۳)، ۲۸-۳۶.
۱۲۰ـ محمود سرشار، “روز حقوق بشر،” ۳۵.
۱۲۱ـ اقدامات فلسفی با پشتبانی آیتالله بروجردی صورت گرفته بود. سپیدوسیاه در گزارشی از پیام آیتآلله بروجردی نوشت: “حضرت آیتالله بروجردی نظریاتی در باب جریانات اخیر ابراز داشته بودند. یک مقام روحانی در مورد این پیام اظهار داشت که حضرت آیتالله بروجردی در ملاقاتی که از طرف مقامات انتظامی با ایشان صورت گرفت اظهار داشته بودند که کار را یا نمیبایست شروع کرد یا هنگامی که شروع میشود میبایست تا آخر ادامه پیداکند.” سپیدوسیاه در ادامه نوشت: “به موازارت ارسال این پیام که عکسالعمل شدیدی در بعضی محافل داشت، در هفته گذشته در تهران کوششهایی به عمل آمد که از مسجد شاه مطالبی برای تسکین احساسات مردم پخش شود و از خونریزی جلوگیری گردد.” بنگرید به “پیغامی که آیتالله بروجردی به تهران فرستاده بوده است،” سپیدوسیاه، سال ۳، شماره ۴ (۵ شهریور ۱۳۳۴)، ۴.
۱۲۲ـ به روایت سپیدوسیاه در ۵ شهریور ۱۳۳۴ و به نقل از “یکی از نزدیکان نخست وزیر . . . تاکنون ۳۰۰۰ تلگراف برای آقای علاء از خارج ارسال داشتهاند.”
۱۲۳ـ سیداحمد صفایی، “بیانات پیش از دستور سیداحمد صفایی،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۲۱ (۲۸ اردیبهشتماه ۱۳۳۴). برای متن کامل این جلسه بنگرید به
http://www.ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=23183&Itemid=38
۱۲۴ـ صفایی، “بیانات پیش از دستور.”
۱۲۵ـ رضا افشار، “بیانات قبل از دستور،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۳۱ (۲۱ خرداد ۱۳۳۴).
۱۲۶ـ برای نمونهای از کوشش برای اخراج بهائیان از مشاغل دولتی بنگرید به تلگراف سلسله سادات حسینی خراسان به “جناب آقای نخستوزیر” در ۱۵ اسفند ۱۳۲۸، در اسنادی از انجمنها و مجامع مذهبی در دوره پهلوی (تهران: مرکز اسناد ریاست جمهوری، ۱۳۸۱)، ۲۸۳-۲۸۴. در این تلگراف، سادات حسینی خراسان بهائیان را “عناصر ضد حیاتی و مرکز میکروبهای قتال مذهبی” و “میکروبهای ضدمذهب” نامیدند. در نامه دیگری به تاریخ ۲ خرداد ۱۳۳۲، علیاکبر اجتهادی، دبیر جمعیت نبوی اراک، به محمد مصدق نوشت و “تصفیه ادارات دولتی خصوصاً فرهنگ از لوث وجود عناصر طبیعی مادی و جاسوسان خارجی و بیرون ریختن زنان از ادارات” و “ترویج مذهب جعفری و اجرای اصول ۲، ۲۰، و ۲۱ متمم قانون اساسی” را خواستار شد. بنگرید به علیاکبر اجتهادی، “به جناب آقای دکتر محمد مصدق بخست وزیر ایران” در اسنادی از انجمنها و مجامع مذهبی در دوره پهلوی، ۲۶۲-۲۶۴؛ نقل از ۲۶۳.
۱۲۷ـ رضا افشار، “بیانات قبل از دستور،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۳۱ (۲۱ خرداد ۱۳۳۴).
۱۲۸ـ احمد کسروی، دولت به ما پاسخ دهد.
۱۲۹ـ رضا افشار، “بیانات قبل از دستور،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۳۱ (۲۱ خرداد ۱۳۳۴).
۱۳۰ـ مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۳۱ (۲۱ خرداد ۱۳۳۴).
۱۳۱ـ سیداحمد صفایی، “سؤال آقای سیداحمد صفایی راجع به تبلیغات بهائیها،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۴۰ (۲۲ تیرماه ۱۳۳۴).
۱۳۲ـ اسدالله علم، “جواب آقای وزیر کشور به سؤال آقای سیداحمد صفایی راجع به تبلیغات بهائیها،” مشروح مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره ۱۸، جلسه ۱۴۰ (۲۲ تیرماه ۱۳۳۴).
۱۳۳ـ ترور شخصیتهایی چون احمد کسروی (۲۰ اسفند ۱۳۲۴)، سلیمان برجیس (۴ بهمن ۱۳۲۸) عبدالحسین هژیر (۱۳ آبان ۱۳۲۸) حاجعلی رزمآرا (۱۶ اسفند ۱۳۲۹) به دست پیروان جمعیت فدائیان اسلام از این شمارند.
۱۳۴ـ محمود سرشار، “متن سخنرانی آقای محمود سرشار . . . به مناسبت جشن روز حقوق بشر،” ۳۲.
۱۳۵ـ سرمد، “روز حقوق بشر،” ۳۷-۳۸.
۱۳۶ـ محمود افشار، “متن گزارش آقای محمود افشار . . . پنجمین کنگره منعقده در مونتکارلو پایتخت کشور موناکو،” کانون وکلا، دوره ۱، شماره ۳۹ (آذر و دی ۱۳۳)، ۱۳-۱۸؛ نقل از ۱۸.
۱۳۷ـ محمود سرشار، “متن گزارش آقای محمود سرشار . . . در شانزدهمین کنگره اتحادیه بینالمللی وکلاء . . . و کنگره بینالمللی کانونهای وکلاء جهانی،” کانون وکلا، سال ۸، شماره ۵۰ (مهر و آبان ۱۳۳۵)، ۳-۱۲؛ نقل از ۱۲.
۱۳۸ـ محمود سرشار، “متن گزارش آقای محمود سرشار . . . در شانزدهمین کنگره اتحادیه بینالمللی وکلاء منعقده در پاریس از۱۳ تا ۲۰ ژوئیه ۱۹۵۶ و کنگره بینالمللی کانونهای وکلاء جهانی منعقده در اسلو . . . از ۲۳ تا ۲۸ ژویه ۱۹۵۶،” کانون وکلا، سال ۸، شماره ۵۰ (مهر و آبان ۱۳۳۵)، ۳-۱۲؛ نقل از ۸-۹.
۱۳۹ـ سرشار، “متن گزارش آقای محمود سرشار . . . در شانزدهمین کنگره . . . پاریس،” ۹.
۱۴۰ـ محمود سرشار، “متن سخنرانی آقای محمود سرشار وکیل رسمی دادگستری و عضو هیئت مدیره انجمن طرفداران سازمان ملل متحد و نائب رئیس کانون وکلاء دادگستری و رئیس کانون هدایت افکار که در رادیو تهران ایران گردیده است: روز حقوق بشر،” کانون وکلا، سال ۹، شماره ۵ (آذر و دی ۱۳۳۶)، ۱
۱۴۱ـ سرشار، “متن سخنرانی . . . روز حقوق بشر،” ۲.
۱۴۲ـ سرشار، “متن سخنرانی . . . روز حقوق بشر،” ۴.
۱۴۳ـ سرشار، “متن سخنرانی . . . روز حقوق بشر،” ۷.
۱۴۵“Statement by Secretary-General, U Thant, at presentation of gift from Iran to United Nations” ۱۴ October [1971], Press release SG/Sm/1553/HQ26
۱۴۴ـ سرشار، “متن سخنرانی . . . روز حقوق بشر،” ۸-۱۴.
.