شمار نیروهای ارتش آمریکا در سوریه در حال افزایش است
نویسنده: ست هارپ
بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در سوریه بیش از بیست هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، ولی از روی جاده دیده نمیشود. به من اجازه داده بودند از این اردوگاه دیدار کنم به این شرط که محل آن را افشا نکنم. اردوگاهی عظیم که محیطش با تلهای خاکریز و گابیون دیوارکشی و با نردههای سیم خاردار برّنده کامل شده است. در داخل حصار، یک باند پرواز دو کیلومتری، ساختمانهای چوبی، چادرهای بزرگ، کانتینرهای حمل و نقل، ردیفهایی از کامیونهای سپید و خودروهای اس. یو. وی، تریلرهای پیش ساختهی مسکونی با گرمابه و دستشویی، و یک زمین ورزشی خاکی، به چشم میخورد.
در درون اردوگاه، نزدیک دروازهی اصلی، سربازانی از نیروهای زمینی، دریایی، هوایی، و آبخاکی (marine) و شمار زیادی مردان لباس شخصی مسلح به سلاح کمری یا تفنگ تهاجمی دیده میشدند. تعداد کمی پرسنل زن هم به چشم میخورد. یک برج مخابراتی نیز برپاست که نیرومندترین ارتباط وایفای (Wi-Fi) را در سوریه (در مناطقی که من هفتهها گشته و گزارش تهیه کردهام) در دسترس میگذارد.
دخالت امریکا در سوریه، چهارسال پیش، با اعزام یکان کوچکی از نیروهای ویژه، مانند آنچه که هم اکنون در بیش از ده کشور دیگر حضور دارند، آغاز گردید. در سال ۲۰۱۵ که رئیس جمهور باراک اوباما پنجاه کماندو به عنوان مستشار برای کردهای سوریه در جنگ با داعش فرستاد، دفتر کاخ سفید منکر این موضوع شد که باراک اوباما قولش را مبنی بر نفرستادن نیرو به سوریه نقض کرده است. اوباما گفت: “ما عملیات ویژه را از پیش به جریان انداخته ایم، و این، در واقع یک ادامه است.” از آن زمان شمار نیروهای ارتش امریکا در خاک سوریه منظمن افزایش یافته است؛ ابتدا به دویست و پنجاه، بعد به پانصد، بعد به دو هزار. اکنون دلایلی وجود دارد که باور کنیم این شمار دوبرابر شده است. (در نشست مطبوعاتی اکتبر ۲۰۱۷یک ژنرال ارتش بر زبانش رفت که شمار نیروها چهارهزار است). کنگره برای اجرای عملیات نظامی در سوریه مجوز صادر نکرده. هیچ حکمی هم از سوی سازمان ملل وجود ندارد که اجازه کاربرد نیروی نظامی را بدهد. با این حال، در گذر سه سال، ماموریت، چهره یک جنگ زمینی را بخود گرفته است. ایالات متحده بیش از دوازده پایگاه دیگر از منبیج تا الحصا که، شامل چهار پایگاه هوایی، به وجود آورده و نیروهای مورد حمایت ارتش امریکا سراسر ناحیهی خاور رود فرات را در کنترل خود دارند – منطقهای به وسعت کشور کرواسی. عملیات زیر چتر فرماندهی مشترک عملیات ویژه اداره میشود و کلیه اطلاعات مربوط به آن، محرمانه نگاه داشته شده است، ازجمله: هزینه ماموریت ، شمار یکانهای درگیر و محل آنها، و شمار مصدومین که برآورد میشود زیاد باشد.
ماموریت اعلام شدهی نیروها که سوریه باختری را نیز در بر میگیرد، درهم شکستن نیروهای داعش است. در زمان ریاست جمهوری اوباما در ۲۰۱۶، یک نیروی متشکل از شبه نظامیان کرد مورد پشتیبانی آمریکا به نام نیروهای دموکراتیک سوریه (S.D.F.) سرزمینهای زیر کنترل داعش را، عمدتا با پشتیبانی نیروی هوایی امریکا، تصرف کرد. نیروهای دموکراتیک سوریه پایتخت داعش، رقّه، را از زیر تسلط داعش بیرون آورد؛ ولی با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری، عملیات تهاجمی متوقف شد. ترامپ، که خانوادهاش با ترکیه پیوندهای مالی دارند، در آن زمان روابط شیرینی با رجب طیب اردوغان داشت، کسی که به شدت با اقلیتهای قومی، بویژه کردها دشمنی میورزد. ترامپ، پس از رفع اختلافاتش با ژنرال های ارتش، سرانجام بی سر و صدا، شمار کماندوهای مستقر در سوریه را افزایش داد و نیروی نظامی متعارف (شامل نیروی آبخاکی) نیز به منطقه اعزام کرد. در عین حال S.D.F. را نیز با جنگ افزار و خودرو تقویت نمود. رقّه در اکتبر ۲۰۱۷ از تصرف داعش خارج شد و به تصرف کردها درآمد. از آن پس، داعش صورت یک عامل موثر سیاسی در منطقه را از دست داد.
اکنون (زمان انتشار این گزارش) کماندوها و یکانهای آبخاکی امریکایی مسقر در دیرالزور، درهی رود فرات، برای بیرون راندن آخرین تجمع داعش از آن سرزمین در پشتیبانی نیروهای کرد به یک تهاجم دست زدهاند. در نتیجه، رژیم اسد که دیگر از دغدغهی رزم با داعش رهایی یافته در صدد درهم شکستن شورشیان سنی مستقر در ادلب میباشد. در این میان، ترکیه همچنان مانند یک کارت همهکاره (ژوکر) عمل میکند. اما سرزمینی که روزی یک صحنهی جنگی ده پاره بود، به گونه ای روزافزون دو قطبی میشود: یک قطب، اتحاد روسیه و ایران و اسد که دو سوم سوریه را در اختیار دارد (شامل دمشق، حلب، حمس)؛ و قطب دیگر، کردهای مورد پشتیبانی ایالات متحده با داشتن کنترل روی بقیهی کشور (شامل رقّه). این وضع، با نگرش به نبود حالت خصومت آشکار بین بشار اسد و S.D.F و بی علاقه بودن روس و امریکا به برخورد نظامی، امید به مذاکره برای برقراری صلح را افزایش میدهد.
دولت امریکا در سوریه دو هدف اعلام شده داشت: شکست ارتش داعش و برکناری اسد از راه نوعی انتقال قدرت سیاسی. هدف نخست تقریبن حاصل شده است. اما هدف دوم، با نگرش به اینکه روسیه ابتکار عمل را در دمشق برای دیکته کردن رویدادهای آینده در دست دارد، روی میز نیست. بنابراین، به نظر عاقلانه میرسد که امریکا با اعلام پیروزی در شکست دادن داعش، خود را از خاک سوریه بیرون بکشد و برود، مگر به یک دلیل: ایران
جدا از روسیه، ایران نیز از آغاز جنگ بزرگترین پشتیبان رژیم اسد بوده است. سپاه انقلاب و نیروی قدس شمار عظیمی از مزدوران افغان و پاکستانی را در سوریه به کار گرفتهاند. حزبالله لبنان همخط با ایران نیز با ارتش اسد همآهنگ است. باید در نظر داشت که ائتلاف شیعه در جنگ با شورشیان سنی، جدا از جنگ کردها با داعش، در باختر رود فرات جریان دارد. اما تک-رویدادهایی نظیر سرنگون کردن پهپادهای ایرانی و بمباران شبه نظامیان شیعه در حوالی مرز با عراق در التنف توسط نیروهای امریکایی نیز در جریان بوده است. التنف جایی است که فرماندهی نیروهای مشترک امریکا یک پست کنترل برقرار کرده تا مانع دسترسی ایرانیان به جاده بغداد – دمشق گردد.
در ماه مارس گذشته، ترامپ اعلام کرد که، پرسنل امریکایی “بزودی” از سوریه بیرون خواهند رفت. در ماه آوریل، پست مشاور امنیتی ترامپ، به جان بولتون، معمار توبه ناپذیر جنگ عراق، واگذار شد. وی به خبرگزاری فاکس نیوز گفته بود که “هدف ما در ایران باید تغییر رژیم باشد”.
یک ماه پس از آمدن به کاخ سفید، دفتر ترامپ در بارهی برجام دبه درآورد و تحریم ها را با هدف در هم ریزی اقتصاد ایران برقرار کرد. برایان هوک (دستیار جان بولتون در دوران بوش) اکنون “نمایندهی ویژه در امور ایران” است. جیمز ف. جفری، دیپلماتی که شارزدافر بوش در بغداد بود، اکنون “نمایدهی ویژه در درگیریهای سوریه” است.
در ششم سپتامبر جفری اعلام کرد که ترامپ تصمیم دارد نیروهای امریکا را به مدت نامحدود در سوریه نگاه دارد، و گفت: “ما شتابی نداریم”.
در ۲۲ سپتامبر، رودی جولیانی، وکیل شخصی ترامپ، در کنفرانس (Iran Uprising summit) در منهتن گفت: “من نمیدانم کی آنها را سرنگون خواهیم کرد، ممکن است چند روز یا چند ماه یا چند سال دیگر باشد، ولی این اتفاق خواهد افتاد”.
در ۲۴ سپتامبر، جان بولتون در برابر خبرنگاران در نیویورک تایید کرد که، تا زمانی که نیروهای ایرانی “شامل شبه نظامیان و نیروهای نیابتی” و همهی گروههای مسلح و خودِ رژیم اسد از سوریه بیرون نرفتهاند، سربازان امریکایی در آنجا خواهند ماند. وی در ادامه، ایران را یک “رژیم سرخ” نامید و یک سند شورای امنیت ملی را ارائه کرد که ایالات متحده، ایران را اولویت نخست [اقدامات] ضد تروریستی خود میداند.
در ۲۸ سپتامبر، مایک پوپیو، وزیر امور خارجه ، دستور تخلیهی کنسولگری امریکا در بصره را، بر پایهی یک ادعای پرسش برانگیز، صادر کرد و ادعا کرد که کنسولگری نامبرده، توسط شبه نظامیان ایران هدف آتش راکت قرار گرفته است. این گونه احیاسازی جادهی جنگ عراق، در ۲۵ سپتامبر، شکل کامل تر پیدا کرد هنگامی که ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل، از همان جایگاهی که بوش در سال ۲۰۰۲ صدام حسین را تهدید کرد، درباره ایران گفت: “ما نمیتوانیم اجازه دهیم که سرکرده ی حامیان تروریسم جهان، خطرناکترین جنگ افزار سیارهی زمین را در اختیار داشته باشد”.
این سخنان خصمانه از سوی واشنگتن احتمال دارد اقدامی باشد برای مرعوب کردن تهران؛ یعنی یک حرکت حساب شده برای سمت دادن به ذات پیش بینی ناپذیر ترامپ به سوی دست زدن به یک اهرم استراتژیک. ولی ایرانیها هم گویی بر آنند که همین گونه رفتار کنند. در یکم اکتبر، ایران چند موشک بالیستیک از روی عراق به مواضع داعش در دیرالزور، نزدیک به مواضع سربازان امریکایی پرتاب کرد. این حرکت به انتقام حمله تروریستی به رژه ارتش ایران [اهواز] صورت گرفت. اما پس از این حمله، علی شمخانی همتای (ایرانی) بولتون، اظهاریهای خطاب به ایالات متحده صادر کرد: “جان بولتون گفت، ما باید شما را جدی بگیریم. فرمانده نیروی هوافضای ما نیز شما را جدی گرفت و موشک ها را در سه مایلی شما فرود آورد.”
یک رویداد مشابه دیگر میتواند زمینهی لازم را برای بولتون و دیگران فراهم سازد تا ترامپ را قانع کنند که دستور بمباران مراکز زیرساختی نظامی ایران را صادر کند. اگر ترامپ به ایران حمله کند، نیروهای ارتش امریکا در یک جنگ خاورمیانه ای درگیر خواهند شد که چهار کشور همجوار را دربر خواهد گرفت: سوریه، عراق، ایران، افغانستان – سرزمینهایی به گسترهی ۱۹۰۰ مایل (بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر) از دمشق تا کابل (و این در صورتی ست که یمن، سومالی، لیبی، و نیجریه را در نظر نگیریم).
مجله نیویورکر – ۲۵ نوامبر ۲۰۱۸