از اینجا، از آنجا، از هر جا/ ۲۰
“مثل خون در رگ های من” عنوان کتاب جدیدی از ناشر خوشنام، نشر چشمه، است که در برگیرنده ی نامه های عاشقانه ی احمد شاملو به آیدا سرکیسیان است. آیدا همسر سوم شاملو که احمدِ عاشق در چهل سالگی به او رسیده و برایش نوشته است:”تو طلوع کردی و عشق باز آمد، شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال زنان بازگشت. تنهایی و خستگی بر خاک ریخت. من با توام، و آئینه های خالی از تصویرهای مهر و امید سرشار می شوند.”
سال ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ برای مشتاقان آثار زنده یاد شاملو سال خوبی بود و هست. چون در این سالها خوانندگان پس از مدتها انتظار شاهد انتشار کتاب های جدیدی از او بودند. کتاب ارزشمند “تهران، خیابان آشیخ هادی” شامل نامه های شاملو به ع. پاشایی در تابستان ۹۳ از سوی انتشارات چشمه منتشر شد و در اندک زمانی یعنی در پاییز همان سال تجدید چاپ گردید. پس از آن اثر دیگری از شاملو به نام “روزنامۀ سفرِ میمنت اثرِ ایالات متفرقۀ امریغ” توسط انتشارات مازیار به بازار آمد و در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید. سپس کار چاپ نشده ی دیگری از شاملو فیلمنامه ی “میراث” بود که توسط انتشارات نگاه پس از پنج سال خاک خوردن در اداره ی ممیزی ارشاد به طبع رسید و به سرعت در بازار مورد استقبال قرار گرفت.
مشتاقان احمد شاملو در بهار ۹۴ با کتاب دیگری از او مواجه شدند که این بار این کتاب با آثار قبلی تفاوت فاحشی داشت و راز عشق دوران چهل سالگی شاملو را به آیدا افشا می کرد، آن هم عشقی که شاملو را از پریشانی، سردرگمی، شکست از دو ازدواج ناموفق، رکود در سرودن شعر ناب و … رهایی بخشید و به سوی دوران دیگری از شاعری و هنرمندی سوق داد که از او “بامدادی” جاویدان در عرصه ی ادب پارسی باقی گذاشت.
هر هنرمند و شاعری برای آفرینش به عشق نیاز دارد تا با آن عشق به جاودانگی برسد. شاملو عجب اقرار صریحی می کند:”آیدای خوب من! روزگار درازی بود که شعر را گم کرده بودم. این روزها احساس می کنم که شعر دوباره در من جوانه می زند. به بهار می مانی که چون می آید، درخت خشکیده شکوفه می کند. روزگار درازی شد که همه چیز از من گریخته بود، حتی شعر ـ که من با آن در این سرزمین کوس خدایی می زدم ـ می پنداشتم که عشق، هرگز دیگر به خانه ی من نخواهد آمد. می پنداشتم که شعر، برای همیشه مرا ترک گفته است. می پنداشتم که شادی، کبوتری است که دیگر به بام من نخواهد نشست. تو شعر را به من باز آوردی، تو را دوست دارم و سپاست می گزارم. خانه ی فردای ما خانه ای است که در آن، شعر و موسیقی در پیوندی جاودانه به ابدیت چنگ می اندازند. از این جهت است که من، تو را با همه ی اعتقادی که دارم، آیدای خودم می نامم، زیرا هیچ چیز نیرومندتر از عشق نیست.”
همین عشق بود که در وجود شاملو متجلی شد و او را به دنیای جدیدی برد که “آیدا در آئینه” را سرود. برای شعر شاملو این کتاب نقطه ی عطفی بود و زندگی عاشقانه با آیدا به شاملو قدرت دیگری می بخشید. حاصل این عشق و تلاش موجب گردید که شاملو علاوه بر سرودن اشعاری ماندگار با کمک آیدا مبادرت به تحقیق و تألیف مجموعه ی عظیم “کتاب کوچه” نماید که ارزشمندترین کتاب در ادب معاصر کشورمان به حساب می آید. سخن گفتن در این باب بسیار است ولی چه بگویم که در این مختصر بیش از این نمی گنجد. پس کلام را با عاشقانه ای از شاملو درباره ی آیدا به پایان می برم. “بیشترین عشق جهان را به سوی تو می آورم، ای زنی که صبحانه ی خورشید در پیراهن توست. تو را دوست می دارم و پیروز می شوم.”
وقتی همه چیز از درون فاسد می شود
موجب شکل گیری فساد، آمیزه ای از فساد قدرت بدون کنترل و پاسخ گویی است. بهترین شرایط برای رشد فساد، بسته بودن جامعه و دسترسی تعداد معدودی به منابع و امکانات کشور است. فساد در کشورهای مختلف تعاریف متفاوتی دارد. بدترین نوع فساد، فسادی است که به صورت سیستمی و مویرگی در داخل سیستم ها رخنه کند و بدون مقاومت به رشد پنهان و آشکار خود ادامه دهد. فساد پیامدهای ناگوار زیادی برای یک جامعه به دنبال دارد، نخستین آن، این است که فرآیند توسعه فلج می شود. فساد اجازه نمی دهد برنامه ریزی ها به نحو درست و حساب شده به اجرا درآید. این روزها سرمایه گذاران وقتی می خواهند در کشوری سرمایه گذاری کنند، ابتدا نرخ و شدت فساد را در آن کشور مورد بررسی قرار می دهند. یکی دیگر از پیامدهای نادرست فساد، افزایش بی عدالتی و ایجاد سطح اختلاف طبقاتی فراوان در جامعه است. چیزی که اکنون در جامعه ی ایرانی به خوبی قابل مشاهده است. بانک ها و موسسات اقتصادی در ایران به بنگاه های دلالی و خرید و فروش تبدیل شده اند. شرکت های مختلفی ایجاد کرده اند و به رقابت با بخش خصوصی و دخالت در بازار سرمایه و بورس روی آورده اند که این فرآیند دور از حوزه ی فعالیت های بانکی است. آنها به جای آن که منابع و سپرده های مردم را به بخش تولید و اهداف بانکی سوق دهند، به بازار پولی و خرید و فروش وارد می کنند. امروز دامنه ی فساد به بخش دانشگاه ها و محیط های آموزشی نیز سرایت کرده است. به طور شاخص و علنی محیط های آموزشی خاص به فروش آشکار پایان نامه ها و پروژه های دانشجویی ارشد و دکترا می پردازند و بعضی از دوره های دانشگاهی بدون کنکور و با مصاحبه و ارتباطات شخصی به منظور تأمین هزینه های دانشگاه، دانشجو پذیرش می کنند. فساد سیستماتیک حتی به بخش خصوصی و بازار نیز سرایت کرده است و بسیاری از افراد کم تجربه و واسطه به صورت عوامل میانی، کالاها و ارزش های اقتصادی را جابه جا می کنند.
جالب توجه آن است که در یک چنین آشفته بازار، اغلب مسئولان از مبارزه با فساد حرف می زنند، راهکار ارائه می دهند و به دنبال ریشه کن کردن فساد و عوامل اشاعه آن هستند، کمااینکه چه بسا خودشان آلوده به این کارند. اینجا است که این ضرب المثل فارسی مصداق پیدا می کند” هرچه بگندد نمکش می زنند، وای به روزی که بگندد نمک.”
جنگل مولا
جنگل مولاست کشور گل و بلبل
گیسوی زنگی صفت، سیاه و پریشان
رشتۀ سر در گُمند دولت و ملت
دولت بی غیرت است و ملت بی جان
روسبی اند این دُوَل هر آینه، افسوس
حلق به گوش اجانبند و انیران
با همه چندین هزار سال تمدن
تازه چو آن گلّـه ایم چوپان جویان
کله شناسد هنوز دوست ز دشمن
ما نشناسیم، حیف، گرگ ز چوپان
مایه و سّر وجود اهل وطن را
دولت در این خرابه کرده به زندان
ملت گاهی به خواب، گاهی بیدار
و آبروی خود نهاده در گرو نان
آی، فغان زین گروه خفتۀ مدهوش
آی، فغان زین گروه مردۀ بی جان
قفل ستم را به پتک بشکن، بشکن
حق خود از چنگ خصم بستان بستان
دست به دشمن بزن، نه پای به دنیا
مشت به دندان بزن، نه مشت به سندان
ملت ما را مگر چه باشد چاره؟
علت ما را مگر چه باشد درمان
حرف حساب است و کوچک است و بزرگ است
بیم ندارد بگو، امید خراسان
یک جو همت رفیق، یک جو همت
یک جو ایمان رفیق، یک جو ایمان
“ارغنون ـ مهدی اخوان ثالث”
سنجش سواد وزرای قاجاری
وزارت تهران نصیب محمد ابراهیم خان معمارباشی دایی کامران میرزا شد. او شخصی بی سواد بود و با وجود این می خواست از شنیده های خود تصرف در معقولات کند. یک بار با باغبانباشی گفته بود: چرا درخت “گلندر” برایم نمی کاری؟، پرسیده بودند: گلندر چه گلی است؟ محمدابراهیم خان گفته بود: همان گلی است که شیخ سعدی تعریف آن را کرده و گفته است:
یکی درخت گل اندر میان خانۀ ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پستند
” زندگانی من ـ عبدالله مستوفی”
از کتابفروشی های تهران تا کتابفروشی های تورنتو
طبق اطلاعات اخذ شده از کتابفروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریمخان زند و کتابفروشی های شهر تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) پرطرفدارترین کتاب های موجود در بازار در هفته ی گذشته به شرح زیر بوده است:
در تهران
ـ مثل خون در رگ های من، نامه های احمد شاملو به آیدا، احمد شاملو، نشر چشمه، تهران، بهار ۱۳۹۴.
ـ اتفاق، گلی امامی، انتشارات نیلوفر، چاپ سوم، تهران، ۱۳۹۴.
ـ آدم های عوضی، پوریا عالمی، انتشارات مروارید، تهران، ۱۳۹۴.
ـ ته خیار، هوشنگ مرادی کرمانی، نشر معین، تهران، ۱۳۹۳.
ـ وصایای بزرگان تاریخ، تحقیق و گردآوری: محبوبه وفادار، چاپ دوم، انتشارات جاودان خرد، مشهد، ۱۳۹۳.
در تورنتو
ـ خاطرات حاج سیاح، سیف الله گلکار، انتشارات شرکت کتاب، آمریکا، ۲۰۱۵.
ـ نهضت مشروطه و نقش تقی زاده، منوچهر بختیاری، نشر پگاه، تورنتو، ۲۰۱۵.
ـ نسل سرگردان(رمان)، حسن گل محمدی، نشر پگاه، تورنتو، ۲۰۱۵.
ـ محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ایوبوماتی، ترجمه: هوشنگ نهاوندی، شرکت کتاب، آمریکا، ۲۰۱۵.
ـ تربیت کننده ی سگ ماهی، احمد آرام، انتشارات ارزان، سوئد، ۲۰۱۱.
تفکر هفته
فریدون فروغی، آهنگساز، نوازنده، ترانه سرا و خواننده ی معروف را همه می شناسید.
در تفکر این هفته شما را به خواندن یکی از آخرین نوشته های او دعوت می کنم:
بگویید که بر گورم بنویسند
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت
مهربان بود
ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود
ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن