از اینجا، از آنجا، از هر جا /۲۵

تاریخ نوین بشر، تاریخ روشنفکری است. امانوئل کانت می گوید: بشر باید خود را از تمامی نیروهایی که وی را از ادامه حیات بر اساس خرد و منطق باز می دارد، رها کند. او می گفت که مردم نباید تحت سلطه اعتقادهای نامعقول و غیرمنطقی به نیروهای خارق العاده که ورای فهم و درک آنان است، زندگی کنند. اکنون دیگر، با پیدایش پژوهش های علمی و نگرش های عقلایی و برنامه ریزی های اندیشمندانه جهت آفرینش دنیایی بهتر برای تمام بشریت، دوران حکمفرمایی خرافات و سرنوشت از پیش تعیین شده به سر آمده است.

خرافات موضوع پیچیده و گمراه کننده ای است. جالب آن است که هیچ آدم خرافاتی دوست ندارد در برابر دیگران به خرافاتی بودن خود اعتراف کند. چون این کار را نقطه ضعف خود می داند. هر کسی که از اندک دانش و آگاهی برخوردار باشد، می داند که خرافات آمیزه ای از افسانه های قدیمی، قصه های مربوط به سحر و جادو و اعتقادات نادرست مذهبی است. آن چه که از فرایند خرافات موجب مشکلات می شود، همه گیر شدن آن در جامعه است. گاهی خرافات آن چنان تار و پود زندگی ها را در هم می پیچد که به یک بیماری وحشتناک تبدیل می شود و آثار بسیار زیان باری در جامعه و زندگی افراد باقی می گذارد.

خرافات انسان را از واقعیت ها دور می کند. تحرک و کار و کوشش برای رسیدن به اهداف را از آدم می گیرد و او را به نیرویی غیر واقعی و خارج از کنترل وابسته می کند. در یک چنین حالتی استدلال و منطقی فکر کردن از ذهن انسان دور می شود. در اشاعه چنین فرهنگی بعضی از افراد سودجو و فرصت طلب از سادگی و خرافاتی بودن افراد جامعه سوءاستفاده کرده و برای خود موقعیتی ظاهری درست می کنند تا به منافع کلانی برسند. اکنون در بسیاری از کشورها چه پیشرفته چه عقب مانده، تعداد بیشماری تحت عنوان پیشگو، رمال، دعانویس با زبان بازی، دروغ گویی و امید بخشی کاذب، افراد خوش باور و خرافی را به خود جلب می کنند. یکی از راه های بسیار مفید برای دوری از این گرفتاری ها، آموزش جامعه و روشنگری است. باید واقعیت های این فعل ناپسند را برای مردم تشریح کرد و با بازگو کردن اتفاق های ناگوار جامعه را روشن کرد تا آنها به نادرست بودن باورهای خود پی ببرند و از این ناهنجاری ها نجات پیدا کنند.

 Superstition-H3

بسیج اجنه از تهران تا تورنتو

 

خرافات و توسل به رمال و دعانویس برای رفع مشکلات کار و زندگی و بویژه اختلافات خانوادگی در جامعه امروز ایران توسعه فراوانی پیدا کرده است، ولی موضوعی که قصد دارم برای خوانندگان عزیز آن را بیان کنم، داستانی است که ارتباط مستقیم با تورنتو و کامیونیتی ایرانیان این شهر دارد. این قصه از این قرار است که خانمی جوان و فوق لیسانس حقوق در یک مؤسسه حقوقی در کانادا کار می کرده است، مدتی به علت دیر به خانه آمدن همسرش مشکوک می شود که نکند با کس دیگری ارتباط پیدا کرده و دنبال زندگی خودش است. این خانم با مادرش در تهران تماس می گیرد و قضیه را با او در میان می گذارد. مادر به او می گوید به ایران بیاید و از یک رمال و پیش بین متبحر و سرشناس که دارای دفتر و دستک رسمی در تهران است کمک بگیرد. خانم تحصیل کرده به تهران می آید و به اتفاق مادرش از طریق یک واسطه به دفتر این رمال می رود. رمال که کم و کیف زندگی این خانم را از طریق واسطه می دانست به محض دیدن او می گوید که: شما خانم از کانادا دیروز آمده اید. خانم مذکور تا این کلمه را می شنود مات و مبهوت می ماند و به او ایمان می آورد. به همین سادگی این خانم به اتفاق مادرش گول می خورند و از رمال می خواهد که برای این مشکل خانوادگی آنها راه حلی پیش بینی کند. رمال کمی فکر کرده و به آنها می گوید: متاسفانه دعاها و افسون های من به علت این که ایران از کانادا فاصله زیادی دارد در آن کشور نافذ نیست و اثر نمی کند. من باید در این مسیر چندین هزار کیلومتری از تهران تا تورنتو از شش نفر جادوگر زبر و زرنگ کمک بگیرم تا آنها وردها و طلسم های من را به یکدیگر ترجمه و انتقال دهند تا مؤثر واقع شود.

بنابراین من با کمک این جادوگران و بسیج اجنه های گوناگون که زبان های مختلفی را بلدند باید این کار را انجام دهم و در مجموع هزینه ای بالغ بر پنجاه میلیون تومان دارد. خانم فوق لیسانس حقوق و مادرش قبول می کنند، جواهرات، سکه های طلا، پول نقد و ارزهایی را که همراه داشتند می فروشند و این وجه را به رمال می پردازند، رمال هم کاغذی مهر و موم شده در داخل پوستی چرمی دوخته و به آنها تحویل می دهد و می گوید من کار خودم را کردم و طی مدت یک هفته این کار عملی خواهد شد. وقتی خانم جوان به تورنتو برمی گردد متوجه می شود که پای هیچ زنی درکار نبوده و شوهر او که بیکار شده بود برای این که خانواده اش نفهمند، شبها در جای دیگری کار می کرده و دیر به خانه می آمد.

خانم مذکور فوراً به ایران برمی گردد و به پلیس شکایت می کند و کارآگاهان مرد شیاد را دستگیر می کنند و عکس اش در حالی که با دست جلوی صورتش را گرفته بود در جراید تهران به چاپ می رسانند.

مرد رمال در بازجویی های خود گفته است، وقتی به این خانم و مادرش برخورد کردم از ساده لوحی آنها بهره گرفتم و یکسره از زبانم پرید و گفتم باید برای این کار پنجاه میلیون بدهند. همه حرف ها و کارهایم دروغ و کلاه برداری بود. اکنون این خانم به دنبال گرفتن پول خود است و رمال هم پول ها را خرج کرده است.

 

 

گل باغ آشنایی

 

گل من، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر

مه من، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین

گل باغ آشنایی، گل من، کجا شکفتی

که نه سرو می شناسد

نه چمن سراغ دارد؟

نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی

نه به دست باد مستی گل آتشین جامی

نه بنفشه ای

نه جویی

نه نسیم گفت وگویی

نه کبوتران پیغام

نه باغ های روشن

گل من، میان گل های کدام دشت خفتی

به کدام راه خواندی

به کدام راه رفتی

گل من، تو راز ما را به کدام دیو گفتی؟

که بریده ریشه مهر، شکسته شیشه دل

منم این گیاه تنها

به گلی امید بسته

همه شاخه ها شکسته

به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم

در آن سیاه منزل

به هزار وعده ماندیم

به یک فریب خفتیم…

 

“محمود مشرف آزاد تهرانی ـ م. آزاد”

 

از کتاب فروشی های تهران تا تورنتو

 

بر اساس گزارش های دریافت شده از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند و کتاب فروشی های شهر تورنتو (کتاب فروشی پگاه و سرای بامداد) پر طرفدارترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:

در تهران:

*شرح جامع مثنوی، دوره ۷ جلدی، نوشته: کریم زمانی، انتشارات روزنامه اطلاعات، چاپ هفدهم ـ تهران، ۱۳۹۴.

*۱۰۰پیام انرژی زا ـ نویسنده: کوین نگو ـ مترجم: مهتاب علیمرادی ـ انتشارات: آوای موفقیت ـ چاپ اول ـ تهران ـ ۱۳۹۳.

*دانشکده های کسب و کار ـ نویسنده: رابرت کیوساکی ـ ترجمه: اسحاق احمدی ـ انتشارات: شبگون، تهران ـ ۱۳۹۴.

*تسلی بخشی های فلسفه ـ نویسنده: آلن دو باتن ـ ترجمه: عرفان ثابتی ـ انتشارات ققنوس ـ چاپ دهم ـ تهران ـ ۱۳۹۳.

*رضا شاه از تولد تا مرگ ـ نوشته: کیوان پهلوان ـ انتشارات علم ـ تهران ـ ۱۳۹۴

 

در تورنتو:

*تاریخ مذکر ـ رضا براهنی ـ انتشارات نگاه ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

*کودتا ـ یروان ابراهامیان ـ ترجمه: ناصر زرافشان ـ نشر نگاه ـ تهران ـ چاپ چهارم ـ ۱۳۹۳.

*ساعت پاکنویس ـ شهیاد قنبری ـ انتشارات تیماژ ـ تهران ـ ۱۳۹۴.

*نهضت مشروطه و نقش تقی زاده ـ منوچهر بختیاری ـ انتشارات پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۵.

*قصه، افسانه ها و سروده های مردم و سرزمین کانادا، نوشته: جمعی از نویسندگان ـ ترجمه و نگارش: حسن گل محمدی ـ انتشارات پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۵.

 

تفکر هفته

 

این هفته اگر فرصت داشتید با خود خلوت کنید و این چند سئوال را از خودتان بپرسید:

در صحنه های سخت زندگی، چقدر بر خود مسلط هستید و در زمان های دشوار روزگار، چقدر توان صبر و استقامت دارید؟ چقدر می توانید در مسیر آرمان ها و باورهای خود ایستادگی کنید؟ در غربت و مهاجرت حتماً لحظاتی را تجربه کرده اید که زندگی شما پر شده است از پشیمانی ها، عقب گردها، دودلی ها و تردیدها. گاهی زندگی سرشار می شود از ترس های مبهم نسبت به آینده، از شکست های در کمین نشسته، از تنهایی ها و بی کسی ها در سرزمین جدید. حال بیایید لحظه هایی فکر کنید و بیندیشید که چطور ممکن است بتوانیم از این گرفتاری ها و نگرانی ها نجات پیدا کنیم؟ چطور می توان در زندگی جدید از چیزی نترسید و برای هر مشکلی راهکاری ایجاد کرد؟

بزرگترین راه درست خروج از این اندیشه های منفی در زندگی، ایجاد روحیه تهاجمی برای پیروزی بر مشکلات است. همیشه به یک نیروی لایزال اعتقاد و اتکا داشته باشید و بدانید که آن نیرو شما را در موقع گرفتاری ها تنها نخواهد گذاشت. از دید من این نیرو، اراده، استقامت و مثبت اندیشی ما است. شما چگونه فکر می کنید؟ هرگونه که دوست دارید فکر کنید، اما این را بدانید آن نیروی محرکه ای که می تواند شما را به جلو ببرد و بر مشکلات پیروز کند، در درون خودتان است، بیهوده آن را در جای دیگری جستجو نکنید.

 

ملانصرالدین در تورنتو

 

روزی سردبیر محترم شهروند نوشته های ملانصرالدین در تورنتو را خدمت ویراستار محترم مجله برد، او نخوانده آن را خط زد، روح نویسنده که ناظر بر این کار بود، گفت:

چه شب ها که نخوابیده نویسنده

تا نویسد مطلبی به ترفندی

کاش آن که سر ویراستار محترم آن را

به سطل زیر میزش نیفکندی

 

توضیح شهروند: جهت اطلاع خوانندگان و نویسنده محترم “از اینجا، از آنجا…” آقای گل محمدی، به دلیل اینکه بخش “ملانصرالدین در تورنتو” با دیگر بخش های نوشته هماهنگی نداشت، لذا از چاپ این بخش صرفنظر کردیم و این تکه ی کوتاه از مطلب این هفته شان را به همین منظور گذاشتیم تا ایشان بداند نیت بخش تحریریه بهتر شدن مطلب شان بوده و نه حذف.