اسطوره شناسان و مورخان تاکنون ادعا می کردند که تیر جناب اِرِخْشَه یا همان آرش خان خودمان جهت تعیین خطوط مرزی بر درخت گردویی در مرو فرود آمده است. که طبق پروتکل الحاقی بین کشورهای درگیر، آن درخت گردو که برخی معتقدند پسته بوده، به عنوان نقطه صفر مرزی ایرانشهر شناخته شده است. استاد بزرگوار ابوریحان بیرونی نیز عین همین مطلب را در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» درباره «جشن تیرگان» تایید می کند، اما اخیرا ورثه آرش خان بروجردی معروف به آرش کمانگیر ادعا می کنند که تیر نیای بزرگ آنها بر درخت افرایی که بومیان کانادا آن را “می پِل” می نامند، در منطقه ای به نام “هاربور فرانت” در تهرانتوی کانادا فرود آمده و آن منطقه باید مرزهای جدید هنر و فرهنگ ایرانی باشد. چون ایرانیان زیادی هر دو سال یکبار، جشن های باشکوه و بی نظیری در آن منطقه برگزار می کنند و هنر و فرهنگ ایرانشهر را گرامی می دارند و در شناساندن آن به جهانیان مجدانه تلاش می کنند.Arash-H3

در مقابل برخی از نوازندگان چیره دست ایرانی که مدام اهالی فرهنگ و هنر را می نوازند و سازشان همیشه در دستگاه مخالف و حتی بسیاری مواقع در دستگاه شور کوک است، این جشن های باشکوه و با عظمت را ساخته و پرداخته دست اهریمن می دانند. و تنی چند از آنان که لیست تمام درخت های “می پل” خیابان یانگ را در جیبشان دارند و می دانند که هرکدام از آن درختان زبان بسته سالانه چند آفتابه آب از اهریمن دریافت می کنند و سالهاست بگم بگم راه انداخته اند، با شهامت می گویند: خیال می کنید فقط خبرگزاری فارس و روزنامه وطن امروز هستند که از کیف های پول در مراسم بازگشایی سفارت انگلیس خبر دارند؟ و اضافه می کند ما هم کم بی عرضه نیستیم و از کیف پول هایی که اهریمن در تهرانتو توزیع می کند باخبریم. می پرسند اخوی اگر اهریمن یواشکی پول دهد تا ایرانیان تیرگان را جشن بگیرند شماها از کجا خبردار شده اید؟ جواب می دهند اسرار ازل و ابد نزد ماست! می گویند اگر از غیب خبر دارید چرا خودتان مانند فالگیرهایی که از غیب خبر می دهند در گل مانده اید؟ ظریفی می گفت خدا یک عالمه پول به ما بدهد صد عالمه عقل به این نوازندگان بزرگوار، چون اهریمن کارهای بیضایی را در داخل ممنوع کرده است، اما به تیرگان پول می دهد تا کارهای بیضایی را نمایش بدهند!

 

صد رحمت به حلوای نسیه

 

تیمسار نقدی هر از گاهی چنان سیلی به گوش ملت می زند که همه فریاد می زنند صد رحمت به حلوای نسیه. می گویند ایشان از یکی پرسیده بود: برادر راسته که میگن اگه پیاز بندازی تو جوراب ات، سم زدایی می کنه؟ طرف گفته بود اگر شب تا صبح پیاز را بگذاری توی دستمال و ببندی روی سرت خیلی موثرتر است. مش مح رضا نیز هر شب چند کیلو پیاز می گذارد توی دستمال و می بندد به کله مبارکش. و اینگونه است که وقتی جناب نقدی لب باز می کند فضای مملکت عطرآگین می شود.

مح رضا نقدی که خیلی بهش برخورده که چرا سفارت انگلیس بازگشایی شده و نالیده بود که ما کلی برای بسته گشایی سفارت زحمت کشیدیم، گفته که مردم در زمان حکومت پهلوی وضعیت «خوبی» نداشتند و مردم شهر تهران در آن زمان در «حلبی‌آباد» زندگی می‌کرده و غذا نداشتند. گویا ایشان از مردم یعنی مصباح یزدی و علم الهدی و احمد خاتمی و طائب و صدیقی و سی چهل تا امام جمعه آکبند پرسیده شما زمان شاه کجا زندگی می کردید؟ آنها هم صادقانه گفته اند بابا صد رحمت به حلبی آباد. ما توی بیغوله زندگی می کردیم و فقط عاشورا و تاسوعا دلی از عزا در می آوردیم. نقدی دو مرتبه پرسیده الان چطور زندگی می کنید؟ آنها هم با خنده پاسخ داده اند: مامور مالیات که نیستی؟ نقدی جواب داده نه به خدا دارم تز دکترایم را می نویسم. آن بزرگواران هم گفته اند به کسی نگی چون اوناسیس باجناق “بیل گیس” حسرت زندگی ما رو می خوره، با هلی کوپتر می رویم نماز جمعه اخوی، باورت میشه؟ و اضافه کرده اند با خدا هم دود نمی گیریم، ملتفتی؟ و کارشناسان خارجی زده اند توی سرشان و گفته اند ما چقدر خنگ بودیم که وقتی می گفتند مردم از نظام رضایت کامل دارند نمی دانستیم که منظور از ما بهترانند. و گویا قرار است بر اساس یکی از بندهای توافق هسته ای، کارشناسان و رسانه های غربی برای درک بهتر زبان و فرهنگ سران یک دوره شش ماهه در ایران داشته باشند.

 

خمینی در کار دولت دخالت نمی کرد

 

درست است که حسن آقا به در گفته اما می خواسته دیوار و پنجره هم بشنوند. ایشان در حالی که نیمخندی برلب داشت، در هفته دولت در مقبره امام راحل گفته که خمینی در کار دولت دخالت نمی کرد. یکی از حضار نیز در تایید سخنان رئیس جمهور گفته حق با آقای روحانی است و بنده یادم می آید در یکی از جلسات شعرخوانی، دکتر حداد ظالم شعری خواند پر از غلط های املایی و انشایی. و رهبر کبیر انقلاب با اینکه خودشان شعرشناس بودند و شعر می گفتند اصلا به روی خودشان نیاوردند. بعدا از حضرت امام پرسیدیم چرا چیزی نفرمودید؟ ایشان گفتند: در شأن ما نیست درکار شعرای دو ریالی دخالت کرده باشیم. ولی همین حداد بیچاره یکبار در حضور مقام شامخ ولایت شعری خواند، و رهبر نظام چنان زدند توی ذوق حداد که هر وقت توی مجلس با نماینده ها جر و بحث می کرد فورا می گفتند، میخوای مثل مقام رهبری کنف ات کنم؟

یکی از مقامات آموزش و پرورش نیز در تایید سخنان رئیس جمهور گفته بنده هم یادم می آید که جناب حداد ظالم گلایه کرده بود که از وقتی با آقا فامیل شدیم مخارج مان خیلی زیاد شده. آقا هم گفته بود برو کتاب های درسی بنویس سفارش می کنم از هرکتاب چند درصد کمیسیون کاسب بشوی. و یک روز که حداد بدبخت کتاب ها را بردند محضر آقا. و مقام شامخ ولایت با عصبانیت فرمودند چرا داستان حضرت مریم را برای سال چهارم دبیرستان گذاشته اید؟ حداد با ترس و لرز جواب داد برای عفت پسران. آقا گفتند: مریم مال عفت دختران است خنگ خدا برای عفت پسرها باید داستان یوسف را بگذاری.

می گویند سردار جعفری که فالگوش ایستاده بود، داد زده بود: ای غربی زده ها لابد انتظار دارید جمهوری اسلامی مثل دولت های غربی به امور مردم بپردازد و به مسائل کشورهای دیگر کاری نداشته باشد؟ یا خیال می کنید چفیه ای که رهبر به گردن انداخته دستمال یزدی جاهل هاست. بدبختا رهبر چفیه به گردن مبارکش می اندازد تا جنگ با غرب را گوشزد سازد. شیرفهم شد؟

 

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com