۱

خبرگزاری ایلنا از واردات قانونی ۶ تُن الاغ به کشور در زمان دولت پاکدست خبر داده است. که اگر وزن هر خر را ۲۰۰ کیلوگرم فرض کنیم، سرجمع ۳۰ راس الاغ محترم به طور قانونی وارد کشور شده اند. این خبرگزاری همچنین از واردات ۹۶ تن کلاه گیس، ۷۱ تن donkey-H3ریش و ابرو و مژه مصنوعی، ۲۰۲ تن ساپورت، ۷۴ تن شلاق و عصا، ۲۲۸۱ تن بیل و دسته بیل خبر داده است. اقلامی که می توان وارداتشان را به یک نحوی توجیه کرد. به عنوان مثال وقتی هم و غم سران نظام اصلاح ریش باشد نه اصلاحات ریشه ای، بنابراین طبیعی است که صافکاری بینی و بتونه و بوتاکس لب و لوچه اولویت اول جامعه باشد و همگی به جای آبرو، به فکر نجات ابروی خود باشند. ساپورت هم سودش دوطرفه است. اول می فروشند بعد که پوشیدند و به خیابان رفتند، چند برابر قیمتش جریمه برایش در نظر می گیرند. دسته بیل نیز از قدیم الایام توجیه شرعی داشته. چون اصولا با ورود هر دسته بیل به کشور یک شغل ایجاد شده. یک دست لباسِ شخصی به نظامی های بیکارِ از جنگ برگشته هدیه دادند و یک دسته بیل هم گذاشتند کف دستشان و آنان را مثل ربات به خیابان فرستادند و فتنه های مختلف را با مخلفاتش ریشه کن کردند. به قول شیخ اجل: سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل. می ماند شلاق یا به گفته قدیمی ها تعلیمی. وسیله ای که از روز نخست یکی ابزارهای مهم تربیتی بوده است. و بشر نخستین از همان روزهای نخست و به محض پیداکردن کودک درونش، با شلاق به جانش افتاده و حسابی از خجالتش درآمده. بعدها نیز که خدا تصمیم گرفت بشر را براه راست هدایت کند شلاق جایگاه رفیعی در هدایت بشر به صراط مستقیم پیدا کرد. تازگی هم که علما تصمیم گرفته اند ملت را به زور شلاق به بهشت ببرند، علاوه بر ارز مرجع، عرض مراجع نیز به کمک شلاق آمده و نورعلی نور شده است.

 

۲

عده ای می پرسند وقتی اوضاع مملکت اینقدرخرتوخر است، واردات خر چه توجیهی دارد؟ اولا خر به جایی می رود که خر زیاد باشد. آدم ها فکر می کنند خرها چون عقل ندارند، سرشان را می اندازند پایین و هر جا شب شد منزل می کنند. اما برخلاف تصور عوام، خرها با تمام حماقت شان اینقدر عقل و درایت دارند که هیچوفت جان شیرین را به خطر نمی اندازند و نمی روند مثلا در جمع شیران و پلنگان بنشینند و شجاعت را از آنها بیاموزند. چون احتیاجی به شجاعت ندارند. حالا گیریم که شیر ناپاک خورده ای که طبع شاعری هم داشته باشد، هندوانه بگذارد زیر بغل یک خر مادر مرده و تحریکش کند که: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی… و خر بدبخت هم گول این حرف های روشنفکری را بخورد و فکر کند لابد این روزها نان توی شجاعت است (و چون خر است نمی داند که این روزها هرچه بیشتر درنده باشی موفق تری) و شجاعت را از شیر بیاموزد، خب این شجاعت به چه دردش خواهد خورد جز اینکه بیشتر لگد خواهد زد و عرعرش زیادتر خواهد شد. بنابراین نهایت شجاعت یک خر، خریت است و دردسرها و سیخونک های بیشتر. تازه یک خر خیلی هم که خوش شانس باشد و شیرها هم تحویلش بگیرند و صد سال با شیران نشست و برخاست کند، بازهم عرعر می کند و مثل شیر غرش نخواهد کرد. اگر هم خیلی آی کیو باشد و از بخت بد دچار جهش “جنتیکی” شده باشد و استعداد یادگیری زبان هم داشته باشد و قادر باشد به جای عرعر غرش کند، نهایتا باعث خنده خواهد شد. تا حالا هم دیده نشده یک خر همنشین میمون شده باشد تا از وی عقل و درایت بیاموزد. بنابراین خر همیشه ترجیح می هد در طویله خران قاطی بقیه الاغ ها بشود.

 

۳

از قدیم گفته اند خر خلق شده تا سواری بدهد. فی المثل اگر هم یک کره خر خاورمیانه ای را ببرند در غرب و وسایل راحتی و آسایش اش را نیز فراهم کنند و بفرستند دانشگاه تا برای خود خری بشود و سری توی سرها در بیاورد و خری توی خرها بشود، نهایتا تا صدای عرعر خرهای خاورمیانه ای به گوشش برسد بهشت حقیقی را رها کرده و دل به بهشت خیالی خواهد بست و به خاورمیانه بازخواهد گشت و به صفوف بقیه خرها در جهاد نکاح خواهد پیوست و اجازه خواهد داد خر سواری مثل البغدادی و یا حاجی ایمن الظواهری سوارش بشوند. یا اگر یک خری بلیط اش برنده شود و نام نبرده را با سلام و صلوات بفرستند به کره ماه و خر خوشبخت مدتی آنجا همنشین ماه تابان شود، در بازگشت دچار فرگشت نخواهد شد و ماهرویی و ماه صفتی را از ماه به ارث نخواهد برد، حتی اگر مردم خودشان را فریب بدهند که دیو چو بیرون رود فرشته درآید… و این ماه شب چهارده رهبرماست، اما بازهم الاغ مادر مرده بعد از مدت کوتاهی خریت اش گل خواهد کرد و شروع می کند به عرعر کردن و لگد زدن به بخت خودش. و ملتی را بدبخت و سرافکنده تاریخ خواهد کرد. البته با همه این تفاصیل باید امیدوار بود که چون این ۳۰ راس الاغ محترم قانونی وارد کشور شده اند، اگر یک روزی به مراتب عالیه دست یافتند، برخلاف بقیه خران مملکت دست به کارهای غیرقانونی نزنند و اوضاع را بیشتر از این خرتوخر نکنند.

 

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com