به بهانه‌ی محکومیت سنگین هنرمندان ایرانی به زندان و شلاق؛ دو شاعر و یک فیلم‌ساز با نام خدا شلاق می‌خورند و در انزوای زندان روزگار می‌گذرانند تا خدا از کردار دین‌سالارها راضی باشد.

 

 

خبر کوتاه بود و جانسوز؛

 

بر اساس آن چه خبرگزاری­ها منتشر کرده­اند، شعبه­ی ۲۸ «دادگاه انقلاب اسلامی» فاطمه اختصاری، مهدی موسوی و کیوان کریمی را به ترتیب به ۱۱ سال و نیم زندان و ۹۹ ضربه شلاق، ۹ سال زندان و ۹۹ ضربه شلاق و ۶ سال زندان و ۲۲۳ ضربه شلاق محکوم کرده است. مهدی موسوی در صفحه­ی خود در اینستاگرام به این حکم اعتراض کرده و آن را «لکه­ی ننگی بر شعور انسانی و آزادی بیان» دانسته است. به نظر کانون نویسندگان ایران نیز مسئله به آزادی بیان مربوط می­شود. کانون در این باره که هنرمندان جوان در هنر خود چه چیزی را بیان کرده­اند که «دادگاه» آن را مصداق «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» دانسته است نفیاً یا اثباتاً سخنی نمی­گوید. کانون از آزادی بیان این هنرمندان دفاع می­کند، که طبق منشورش همگان بی­هیچ حصر و استثنا باید از آن برخودار باشند. افزون بر این، حاکمیت و به طریق اولی قوه­ی قضاییه نباید در روابط خصوصی افراد دخالت کند، و روشن است که عناوینی چون «روبوسی و دست­دادن با نامحرم» دست­آویزهایی است برای سرکوب دگراندیشان. همین جا لازم است اشاره کنیم که عمل شرم­آور گرفتنِ «تست بکارت» از کارتونیست زندانی، آتنا فرقدانی، نیز از این مقوله است. اگر این درست است که اکنون سال ­هاست، گیریم به صورت دوفاکتو، دیگر زنان و مردانِ همراه با هم در خیابان­ها و اماکن عمومی به بازجویی کشیده نمی­شوند که چه نسبتی با هم دارند، در روابط خصوصیِ این هنرمندان جوان نیز تحت هیچ عنوانی نباید دخالت کرد، چه رسد به این که آن را مجرمانه تلقی کنیمkanoon_poster_azadi2013.

کانون نویسندگان ایران فاطمه اختصاری، مهدی موسوی و کیوان کریمی و نیز آتنا فرقدانی را به هیچ عنوان مستحق احکام بس سنگین و ناعادلانه­­­ای که برای آنان صادر شده نمی­داند و خواهان الغای بی­قیدوشرط این احکام است.

کانون نویسندگان ایران

۲۱ مهر ۱۳۹۴

احترام به آزادی بیان، نخستین قدمی‌است که اغلب در جهت دموکراسی برداشته می‌شود. آزادی بیان از مطالبات مشترک لیبرالیسم سیاسی و جمهوری خواهی بوده و از شالوده‌های آزادی وجدان است که رودررو با جزمیت و دگم قرار می‌گیرد. این دگم می‌تواند پادشاهی مطلقه (اهانت به مقام شامخ سلطنت) یا مذهب (گناه تکفیر و بی حرمتی) باشد. بو مارشه [نویسنده بنام قرن هیجدهم فرانسه،مترجم] به طنز از زبان فیگارو می‌گوید: «تا زمانی که من در نوشته‌هایم نه از اقتدار، نه از کیش، نه از سیاست، نه از اخلاق، نه از صاحبان قدرت، نه از صاحبان مال، نه از اپرا، نه از هر نمایش دیگر، نه از فردی که به چیزی احساس تعلق کند، صحبت نکنم، می‌توانم هر چه می‌خواهم آزادانه منتشر کنم، البته با اعمال دو یا سه سانسور.» (Agnés CALLAMARD)

انقلاب‌های انگلستان و فرانسه در قرون هفدهم و هجدهم، از جمله انقلاب‌هایی بودند که وجه بارزشان شناسایی حق آزادی بیان بود. بدین ترتیب، این انقلاب‌ها به بخشی از طرح عصر روشنگری، جامه عمل پوشاندند. همه قوانین ملی و بین‌المللی‌ای که از حقوق اشخاص حفاظت می‌کنند، برای آزادی بیان جایگاه ویژه‌ای قائل شده‌اند: از جمله قانون انگلیسی Bill of Rights در سال ١۶٨٩ (آزادی بیان و مباحثه در پارلمان، حق جمع آوری طومار)، اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال ١٩۴٨ و نیز منشور افریقایی حقوق بشر و خلق ها مصوبه ١٩٨١. بدیهی است که در میان نخستین آزادی‌هایی که رژیم‌های خودکامه حذف می‌کنند، آزادی بیان است؛ این حذف نه به طور مستقیم که با کنترل مطبوعات و هر نوع آفرینش هنری انجام می‌شود. این کنترل با نام امنیت ملی، توهین به مقدسات، زندقه و کفر و … ممکن می‌شود. به همین خاطر محدودیت‌هایی برای آزادی بیان وضع می‌شود که با روح آن سازگار نیست.

اگرچه اصل آزادی بیان مورد شناسایی و حفاظت قرار داشته، ولی حدود و مرزهای آن همیشه مورد بحث و مشاجره بوده است. تنها ایالات متحده حدودی برای آن قائل نیست. اولین ماده اصلاحی قانون اساسی آمریکا بسیار روشن تصریح می‌کند: «کنگره هیچ قانونی برای محدود ساختن آزادی بیان یا آزادی مطبوعات نخواهد گذراند». حتی دیوان عالی مدام لوایحی را که قصد حفاظت از کاربران خردسال اینترنت دارد، رد می‌کند. از آن‌جا که زمینه آزادی در چارچوب قوانینی است که برای حفظ منافع عمومی ‌وضع شده‌اند، آزادی مطلق وجود ندارد. در این راستا در فرانسه، انتشارات ویژه نسل جوان در چارچوب قانونی مصوبه ١٩۴٩ از نظام خاصی تبعیت می‌کند که ارائه هر مطلبی که مشوق تبهکاری، رذالت یا دزدی باشد را ممنوع ساخته است. با وجود این، چنین محدودیت‌هایی همواره تحت کنترل‌اند و می‌رود که به تدریج رخت بربندند. از جمله در اثر رویه‌های قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر در سال ٢٠٠١، این دادگاه بخشنامه شماره ١٩٣٩ را که به وزیر کشور فرانسه قدرتی گسترده جهت ممنوع ساختن انتشارات خارجی می‌داد، محکوم کرد. در سراسر جهان استفاده از پورنوگرافی و انتشار آن نه تنها از نظر اخلاقی که قانون‌گذاران هم آن را محدود و گاه ممنوع کرده‌اند.

اما امروز در جامعه‌هایی که دین حکومت می‌کند و مبانی مذهبی مبنای قانون می‌شوند؛ ـ شریعت اسلام، یهود، زرتشت، مسیح، بودا یا هر پیامبر دیگری ـ با نام دفاع از دین، خدا و مقدسات، آزادی بیان محدود می‌شود. در این معنا، مبانی مذهبی نیز به نوبه خود، بنای آزادی بیان را متزلزل کرده است. مومنان همه ادیان اقدام به ممنوع ساختن فیلم‌ها (آخرین وسوسه مسیح ساخته مارتین اسکورسیزی)، کتاب‌ها (آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی یا شورای روحانی عاشق اثر اسکار پانیتزا) یا کاریکاتورهای مطبوعات (تصاویر پیامبر اسلام در دانمارک و هفته‌نامه‌‌ی شارلی ابدو در فرانسه) می‌کنند. برخی از روشنفکران به ویژه در مورد اسلام معتقدند که این یورش‌ها بیش از این که مذاهب را مد نظر داشته باشد، خود جامعه‌های مربوطه را نشانه گرفته‌اند. نمونه بارز این گونه نگرش را در ایران اسلامی شاهد هستیم. مجسمه‌سازی و نقاشی با معیارهای دینی ممنوع هستند و هنرمند باید در چهارچوبی که دین تعیین می‌کند دست به آفرینش بزند و نه آنچه برآمد خیال و عقل او است. نویسنده و شاعر اگر بر خلاف آنچه دین صلاح می‌داند، بنویسد، دستگیری، محاکمه، محکومیت به شلاق و زندان‌های درازمدت برآمد آن خواهد بود.

بنابراین برای جلوگیری از چنین قانون‌های ضد بشری که شعور جمع را به سُخره می‌گیرند، باید همگان برای دفاع از آزادی بیان که سنگ زیرین سرشت انسان است، به‌پا خیزند و ایستادگی نشان دهند.

در دورانی هستیم که مبارزه برای آزادی بیان نیازمند حرکت جهانی است و نباید گذاشت بهانه‌های واهی موجب گسست این وحدت شود. با نام خدا می‌خواهند بر دهان هنرمند مُهر سکوت بزنند؛ نمونه‌ی چنین تلاشی را می‌توان در ایران و حکم‌های قرون وسطایی برای هنرمندان شاهد بود. اکنون حتا پا را از این هم فراتر گذاشته و به قول جنتی، وزیر ارشاد ایران، برای ممانعت از حضور سلمان رشدی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب در فرانکفورت، ضمن تحریم این نمایشگاه که شوخی و مصرف داخلی داشته است، با ۵۰ کشور «اسلامی» رایزنی کرده است. رایزنی برای محدود کردن آزادی بیان. با این نوع اندیشه که ذات انسان را هدف قرار داده تا از او برده‌ای در اختیار هدف‌های تعیین شده از سوی دین‌سالاران بسازند، باید مبارزه کرد. نباید گذاشت قوانین مربوط به گناه تکفیر یا فعال ساختن مجدد آن و نیز اراده تسلط مذهب بر فضای اجتماعی قانون شود. اگر زندگی برده‌وار نمی‌خواهیم باید با کسانی چون سلمان رشدی همراه باشیم که در سخنرانی خود در فرانکفورت می‌گوید: “تحدید آزادی بیان، تعرض به طبیعت انسان است”. سلمان رشدی در سخنرانی خود آزادی بیان را یکی از حقوق اساسی بشر نامید و گفت، تحدید آزادی بیان نه تنها سانسور، بلکه تعرض به طبیعت انسان به‌شمار می‌رود. نویسنده رمان “آیه‌های شیطانی” ضمن بیان اینکه نویسندگان و ناشران بیش از پیش در معرض خطر جانی از جانب مخالفان آزادی بیان هستند، خواستار آن شد که همگان برای حفظ جان آفرینش‌گران و ناشران آثار ادبی بکوشند. وی هم‌چنین تاکید کرد که آزادی بیان پایه‌ دیگر حقوق انسانی است.

سخنران دیگر مراسم گشایش بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب جهان هاینریش ریتمولر، رییس کانون کتابفروشان آلمان، و یورگن بوس، مدیر نمایشگاه کتاب فرانکفورت بودند.

بوس نیز ضمن دفاع از آزادی اندیشه و بیان اظهار داشت، آزادی بیان چیزی نیست که بتوان درباره آن مذاکره کرد.

ریتمولر ابراز امیدواری کرد که نمایشگاه کتاب فرانکفورت امسال، ندای آزادی و رواداری را به تمامی جهان منتقل کند.

این گفتمان‌ها هنگامی‌مطرح می‌شوند که اندیشه دینی و نمایندگی سیاسی آن دچار بحران است. بحرانی که تایید مصلحت عمومی‌ بر پایه حقوقی که مورد قبول همگان باشد، را مورد تردید قرار می‌دهد. آنیس کالامار که انجمن ماده ١٩ را اداره می‌کند (ماده DUDH برای حفاظت از حق بیان) از مفهوم مطلق این آزادی دفاع می‌کند. از نگاه او، هر محدودیتی، حتی همراه با حسن نظر، پیش از همه به سود قدرت‌های موجود تمام می‌شود.

آزادی بیان حق بشر است؛ حق آزادی بیان در زمره حقوق به رسمیت شناخته حقوق بشر است. این حق را در تقسیم بندی اقسام حقوق در زمره‌ی حق آزادی یا حق – امتیازها برشمرده‌اند.

در این معنا هنگامی‌ که گفته می‌شود فردی حق آزادی بیان دارد بدان معنا نیست که شخص دیگری مکلف به فراهم آوردن چیزی برای اوست، بلکه بدین معناست که آن فرد می‌تواند (محق است) محتوای ذهن خود را آشکار سازد و در برابر طرف مقابل تکلیفی به عدم بیان ذهن خود (یا تکلیفی به بیان مطلبی خاص) ندارد. بنابراین، توسل به شریعت یا قانون مجازات اسلامی، نمی‌تواند برای هنرمند چهارچوب مطلوب دین بسازد و هنرمند هم مکلف باشد به رعایت آن. کار آفرینش هنر، آمیخته تخیل است و عقل. عقل را مگر می‌شود به بند کشید؟ تخیل که هیچ‌گاه امکان در بند کشیدنش نه بوده و نخواهد بود. این که من را به جرم تخیل محاکمه کنند، تنها در ذات باورهایی است که هیچ اندیشه‌ای مگر خود را برنمی‌تابند. این نوع باورها حتا در درون یک دین هم موجب ستیزه و درگیری می‌شود؛ خدای اسلام با خدای مسیحیت آیا یکی هستند؟ آیین دوزخ و بهشت درون گرایش‌های مختلف دین مسیح آیا یکسان است؟ اسلام داعش، سلفی، شیعه و سنی، آیا مانند هم هستند؟ بنابراین نمی‌توان همه را با یک چوب راند. کشیش‌هایی هستند که زندگی مشترک دو هم‌جنس را پذیرفته‌اند. یک ماه پیش هم در سوئد یکی از مفتی‌های مسلمان خطبه‌ی عقد دو هم‌جنس‌گرا را خواند. اما با این وجود هنوز هم کسانی به جرم کفر و زندقه تکفیر می‌شوند و با نام خدا تکه‌تکه.

در پایان ضمن محکوم کردن هر نوع محدودیت برای آزادی بیان که حق همگان است به طور مساوی، به مبانی بین‌المللی آن می‌پردازم:

به عنوان نمونه حق آزادی بیان در سطح بین‌المللی در اسناد غیر الزام‌آور و الزام‌آور متعددی بیان گردیده است؛ مانند:

ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸)، ماده ۱۹ و ۲۰ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)، مشتمل بر این حق و نکات مهمی‌در این باره است.

در سطح منطقه‌ای حقوق بشر نیز اسناد مهمی‌ نظیر ماده ۴ اعلامیه آمریکایی حقوق و وظایف بشر (۱۹۴۸)، ماده ۱۳ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر (۱۹۶۹)، ماده ۱۰ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر (۱۹۵۰) و ماده ۹ منشور آفریقایی حقوق بشر و ملتها (۱۹۸۱) ضمن به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مقرراتی را درباره این حق تدوین کرده‌‌اند.

ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی به عنوان یکی از مهمترین اسناد بین‌المللی در حمایت از حقوق بشر و آزادی‌های اساسی در جهت تضمین حق حیات چنین مقرر کرده است:

*هیچ کس را نمی‌توان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت قرار داد.

*هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و انتشار اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون هر گونه مداخله خواه به صورت شفاهی یا به صورت مکتوب یا از طریق چاپ یا به صورت هنری یا هر وسیله دیگری به انتخاب خود می‌باشند.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com