جاستین ترودو احساس نسلیِ سالمِ یک دگرگونی را در نهاد خود دارد و با مردم در حسرت خوردن برای وضعی بهتر از وضع موجود شریک است

به محض آن که رای دهندگان کانادایی، محافظه کاران متکبر استفن هارپر را پس از سال‌ها حکومت بد و زنگزده، دوشنبه شب [۱۹ اکتبر] با سرزنشی جانانه که حقشان بود از مسندشان بیرون راندند، غوغای شادی در این سرزمین به هوا برخاست. بدین ترتیب، یک دوره‌ی‌ اندوهبار تفرقه‌آفرینی در تاریخ سیاسی ما به پایان رسید.

لیبرال‌های جاستین ترودو، پس از یک دهه سرگردانی سیاسی، با یک بازگشت خیره کننده، اندیشمندان و نظرسنجان را غافلگیر و شگفت زده کردند. لیبرال‌ها با پرش از مکان سوم به یکم، فرمان یافتند تا سمت و سویی پیشروتر برای کانادا تدوین کنند. این برگی‌ست برای ثبت در تاریخjustin-H4.

این رویداد را بایستی ترودوخواهی دوم (Trudeaumania II) بنامیم، نه چیزی کمتر ـ موجی از تغییر احساس بر ضد روش منحوس حکومت هارپر.

چشم انداز ترودو از کانادایی که “باز و اطمینان بخش و امیدوارکننده” است، چنان جذاب و نیرومندست که روح رای دهندگانی را که باور دارند کانادا می‌تواند بخشنده‌تر، بلندپروازتر، و موفق‌تر باشد، تسخیر کرد. تلاش‌ هارپر برای هراساندن مردم تا وادار شوند به وضع موجود رای دهند، میلیون ها نفر را فرار داد؛ و فراخوان ترودو که ” بیایید به عنوان یک کشور به هم بپیوندیم” ثابت شد که پیامی نیرومندتر از تاکتیک‌های تفرقه افکنانه‌ی محافظه کاران است.

ترودو، بسی فراتر از “نداشتن آمادگی”، خود را مبارزی نشان داد تسخیرناپذیر با همان جذابیت ملی پدرش، پی‌یر الیوت ترودو، و اثری از پدربزرگ مادری‌اش، جیمز سینکلر(یک دوره وزیر لیبرال از ونکوور). ترودو احساس یک دگرگونی نسلی سالم را در نهاد خود دارد و در حسرت مردم کانادا برای وضعی بهتر از وضع موجود شریک است.

مهارت در پیکار انتخاباتی، با مهارت در اداره‌ی کشور تفاوت بسیار دارد. لیبرال‌ها مجبورند مهارت های زنگ گرفته‌ی خود را غبارزدایی کنند و متکی به حافظه‌ی نهادینه شده در شماری از کهنه‌کاران حاضر در حزب که در کابینه‌های پیشین خدمت کرده‌اند نباشند، بلکه باید ترتیبی دهند که با وارد کردن نمایندگان با استعداد تازه از راه رسیده، انرژی و ایده‌ی نو وارد پارلمان کنند. همانگونه که پیش‌تر در تایید لیبرال ها و ترودو نوشتیم، آنها در سرآغاز خوبی قرار دارند و باید آغوش خود را به روی ارزش‌های خوب مثبت و آینده نگرانه‌ای که همیشه برای کاناداییان ارجمند بوده بگشایند.

در جریان پیکار انتخاباتی، در حالی که محافظه کاران با سروصدا راه انداختن برای ایجاد ترس و هراس بی پشتوانه از تروریسم، شکار مسلمانان نقاب پوش آسیب‌پذیر، و رهاساختن پناهجویان سوری در دست سرنوشت، سرگرم به دست آوردن بُردهای سیاسی بی ارزش بودند، ترودو با قدرتمندی و به تکرار، از حقوق انسان‌ها سخن می‌گفت.

ترودو مدل اقتصادی محافظه کاران را که گروه بسیاری از مردم را پشت سر می‌نهاد مردود شناخت، و زیر بار قلاده‌ی خِردورزی رایج که می گوید، متعادل کردن بودجه برگ بَرَنده‌ی کلِ امور[اقتصاد] است، نرفت. چشم انداز پیشرو او بود که پایه‌ی قول‌های او قرار گرفت: عادلانه‌تر کردن مالیات، سرمایه گذاری جسورانه زیربنایی برای ایجاد شغل، و یکپارچه کردن برنامه‌های کمک‌هزینه‌ی کودکان به صورتی کامل‌تر و منصفانه، تا از حالت ملغمه‌ی برنامه های محافظه کاران، که مجموعن به سود توانگران بود، بدر آید.

او قول داد که نهادهای کلیدی کانادا را زنده کند. تعهد کرد که دادگاه عالی را محترم شمارد، به پارلمان اقتدار بخشد، سنت ایجاد خط مشی‌های عمومی بر پایه‌ی علمی و مدرک (به جای تمایلات سیاسی) را زنده کند، و با استانها در زمینه‌ی تغییرات آب و هوا و چالش‌های دیگر همکاری صمیمانه داشته باشد.

انتظار کاناداییان این است که رهبر لیبرال به برنامه‌اش واقعیت ببخشد.

کاناداییان انتظار دارند که پارلمان آینده، که حزب محافظه کار در آن نقش اقلیت رسمی را داراست، پرمحصول و پاسخگوی خواست رای دهندگان برای دگرگونی باشد.

نیاز فوری کانادا، پس از یک دهه “حکومت هارپر” که به گونه ای بی امان تفرقه انداز، رسوایی – زده، تحقیر کننده‌ی نهادهای ملی، جاه طلبی فقط در جهت گرایش او به یک دولت لنگ و واپسگرا بود، یک اصلاح مسیر است.

[دولت هارپر] با ظاهرشدن در راه پیمایی آخر هفته‌ی فورد نیشن (Ford Nation) در اتوبیکو، که توسط راب فورد، شهردار زهرآگین سابق تورنتو، و برادرش، داگ، سازمان داده شده بود، به تخته سنگ برخورد کرد.

این انتخابات رفراندومی بود در موضوع رهبریت مستبدانه‌ی هارپر و کاستی‌های حیاتی آن.

هارپر ممکن است حزب‌های دست راستی کانادا را متمرکز کرده باشد، ولی ثابت کرد که فردی تنها و منزوی‌ست که در بازکردن جاذبه‌ی کنسرواتیزم شکست خورده است. افزون بر این، او چهره‌ی محافظه کاران را با قبضه کردن متکبرانه‌ی قدرت در دست خود، انباشتن نابخردانه‌ی سنا از دوستان بی کفایت، ریاست بر دفتر نخست وزیری که برای پوشاندن چشم مردم طراحی شده بود، برخورد تحقیرآمیز با پارلمان و دادگاه عالی، بدنام کردن هر منتقد یا همه‌ی منتقدان، عرضه کردن قانون‌های سخت جنایی و ضد تروریسم، و با تحمیل جنگ‌های سیاسی بر اقلیت‌ها کدر ساخت. یک داستان غم‌انگیز.

هرگاه محافظه کارها بخواهند اعتماد کاناداییان را بازیابند، بایستی پیوندهای گسسته را ترمیم کنند، نه آنکه در هر دوره دشمن تراشی نمایند.

اگر چه نتیجه‌ی نهایی برای ان.دی.پی و تام مالکر تلخ بود و در ردیف سوم قرار گرفتند، ولی باید آنها را ارج گذارد که پیکارشان را اگرچه شدیدن محتاطانه، اما اصولی برگزار کردند. شکست آن ها از هرگونه بی حرمتی عاری بود. کاناداییانی که به ان.دی.پی رای دادند اکنون انتظار دارند که حزبشان، هر چقدر هم ناتوان شده باشد بر قول خود مبنی بر “همکاری با احزاب فدرال” بایستد تا ویرانی‌های حاصل از یک دهه‌ی گذشته مرمت گردد.

بی تردید با در نظر داشتن قدرت محض آرای مردمی برای دگرگونی، ان.دی.پی می تواند پشتیبانی ارزشمند خود را به دولت لیبرال عرضه کند. همکاری دو حزب با یکدیگر می تواند یک دگرگونی مثبت بیافریند و حکومت شایسته، پاسخگو، و پیشروی را که کشور نیاز دارد به وجود آورد.

(سرمقاله‌ی تورنتو استار – دوشنبه ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵)