گفت وگو با شهرام تابع محمدی بنیانگذار جشنواره فیلم دیاسپورا در تورنتو

پانزده سال پیش، شهرام تابع محمدی دو تولد را جشن گرفت؛ تولد پسرش شاهین، و جشنواره فیلم دیاسپورا. خودش جشنواره را مثل دخترش می داند. پانزده سال پیش جشنواره مثل کلوپ کوچکی برای نمایش فیلم بود با اعضایی محدود، اما امروزه دیگر کوچک نیست و جشنواره ای شناخته شده است.

از ویژگی های جشنواره سینمای دیاسپورا این است که به نزدیکی فرهنگ‌ها کمک می‌کند. جشنواره حامل رنگین کمانی از فیلم هاست که فرهنگ همزیستی با دیگران را به ما می آموزد و یکی از هدف های سخت جشنواره که بر روی آن ایستادگی کرده اند ایجاد تعادل بین فرهنگ‌های مختلف و گاه مخالف بوده است مثل نمایش فیلم از فلسطین و اسرائیل در یک جشنوارهdiaspora-15-S.

شهرام تابع محمدی پژوهشگر علمی وزارت محیط زیست و استاد مهندسی شیمی در دانشگاه تورونتو است. او دکترای مهندسی شیمی و فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی دارد، اما در کنار پژوهش و تدریس در حوزه ی مهندسی، همیشه به فیلم و سینما علاقه داشته است.

شهرام از ۱۳ سالگی با بازی در برنامه های تلویزیونی کودکان، به دنیای فیلم و سینما وارد شد. در ۱۸ سالگی در نمایش “چوب بدست های ورزیل” از غلامحسین ساعدی بازی کرد و نمایش “سیزیف و مرگ” نوشته روبر مرل و ترجمه شاملو و فریدون ایل بیگی را کارگردانی کرد. اینها همزمان بود با پذیرشش در رشته ی مهندسی شیمی در دانشکده پلی تکنیک تهران و دوران انقلاب. او فیلم های مستند”با بلوچ” و “طبس بهشت کویر” را ساخته و برنامه موفق تلویزیونی درباره ی سینما با نام “فانوس پندار” را  تهیه می کرد.

اما انقلاب شد و چندی پس از آن شهرام به دلیل گرایشات سیاسی اش، ناچار به ترک ایران شد. با سختی خود را به کانادا رساند و در همان رشته ی درسی اش تحصیل را ادامه داد، ولی علاقه اش به سینما را از یاد نبرد و در سال ۲۰۰۰ جشنواره ی فیلم دیاسپورا را بنیان گذارد و اولین دوره ی آن را در سال ۲۰۰۱ برگزار کرد. دو سال اول تمرکز روی دیاسپورای ایران بود و از سال سوم شد جشنواره ای جهانی و تا امروز بی وقفه ادامه داشته است.

امسال پانزدهمین جشنواره فیلم دیاسپورا از ششم تا هشتم نوامبر۲۰۱۵ در سینما کارلتون برگزار می شود، در همین پیوند با شهرام تابع محمدی گفت وگو کردیم تا از چند و چون فیلم های امسال آگاه شویم.

شهرام که صدایش از کارهای متعددی که بر دوش گرفته، خسته بود درباره ی جشنواره گفت:

امسال تمرکزمان را دوباره روی دیاسپورای ایرانی گذاشتیم، چون جشنواره در سال ۲۰۰۱ با هویت ایرانی متولد شد و در سومین سال برگزاری اش بین المللی شد، برای همین مدیر دیگر جشنواره، پال دسیلوا، که از ۲۰۰۵ به جشنواره پیوست، و از تهیه کنندگان قدیمی تلویزیون است و در رایرسون و مدرسه عالی سینمای تورنتو تدریس می کند، پیشنهاد کرد در پانزده سالگی، دوباره به ریشه های ایرانی جشنواره برگردیم. به همین دلیل سه فیلم بلند و دو فیلم کوتاه از کارگردانان ایرانی خارج از کشور داریم.

پس موضوع جشنواره امسال “بار دیگر دیاسپورای ایران” است. در واقع بزرگداشتی ست از ریشه های ایرانی جشنواره ی دیاسپورا.

امسال ده فیلم بلند و شش فیلم کوتاه را در سه روز به نمایش درمی آوریم. این فیلم ها محصول کشورهای گرجستان، فرانسه، لیتوانی، فنلاند، هند، کانادا، اسپانیا، بوسنی و هرزگوین، امارات متحده عربی، آلمان، سوئد، آمریکا و هلند هستند.

جشنواره را با فیلم رئیس جمهور از محسن مخملباف افتتاح می کنیم که فیلم افتتاحیه جشنواره ونیز هم بود و برای اولین بار است که در کانادا به نمایش درمی آید.

مخملباف این فیلم را در گرجستان ساخته و در مورد سقوط یک دیکتاتور است که مجبور می شود با نوه اش فرار کند و با تغییر قیافه بین مردم عادی برود و دائم با مسائل جامعه ی خودش و نفرتی که مردم از او دارند روبرو شود.

فیلم پایانی جشنواره را هم ایرانی انتخاب کردیم که تازه ترین فیلم میترا فراهانی است با نام “فی فی از خوشحالی زوزه می کشد” که نام یکی از نقاشی های بهمن محصص است. این فیلم در مورد بهمن محصص است یعنی کسی که اغلب منتقدان هنری اتفاق نظر دارند جزو پنج هنرمند برتر معاصر ایران بوده و چند روز بعد از ساخت این فیلم نیز درگذشت.

میترا فراهانی یکی از بهترین فیلمسازان دیاسپوریک ما است که چهار فیلم ساخته و ما سه فیلم از او را در جشنواره دیاسپورا نشان داده ایم. اولین فیلم او “من فقط یک زنم”(Juste une femme-2002) سیزده سال پیش در جشنواره ما به نمایش درآمد که در مورد یک ترنس جندر ایرانی بود، مردی که تغییر جنسیت داده و زن شده بود و در ایران روسپیگری می کرد. فراهانی این فیلم را زمانی ساخت که هیچکس سراغ چنین سوژه هایی نمی رفت و کار خیلی خوبی هم از آب درآمده بود.

فیلم دیگر او “تابو”(۲۰۰۴) در مورد مسئله سکشوالیتی در بین جوانان ایرانی بود و کاری جسورانه بود که یازده سال پیش حرف زدن در مورد این چیزها در کل جامعه تابو به حساب می آمد، اما او از این مسئله گفت و حتی در فیلمش صحنه ی رابطه ی جنسی زن و مرد در ایران را هم نشان داد.

الان هم فیلم “فی فی از خوشحالی زوزه می کشد”را ساخته که در جشنواره برلین سال گذشته شرکت داشت و باعث شد که میترا فراهانی به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران جشنواره برلین انتخاب شود.

فیلم بلند دیگر از یک کارگردان ایرانی

تبار “انقلاب ربوده شده ی من”(My Stolen Revolution) ساخته ی ناهید پرسون سروستانی از سوئد است. فیلم پیشین پرسون “ملکه و من” بود که در سال ۲۰۰۹ ساخت و مستندی درباره ی ملکه فرح پهلوی است.

فیلم جدید او بازگشتش به ریشه های فعالیت های سیاسی اش در ایران است که به طیف چپ تعلق داشت و به دلیل سرکوب ها و اعدام ها مجبور می شود با بچه ی کوچکش فرار کند و به سوئد برود. حالا او با پنج نفر از زندانیان سیاسی که در آن دوران در زندان بودند گفت وگو کرده، آنها در فیلم از غم ها و شادی ها می گویند و پرسون خیلی زیبا فیلم را در زمان جلو و عقب می برد و با فیلم های مستندی که از آن دوران در دست است، کار قشنگی ارائه کرده است.

فیلم کوتاه ایرانی داریم به نام “آمریکا ۱۹۷۹” ساخته ی یک فیلمساز یهودی ایرانی-آمریکایی به نام Lila Yomtoob که این فیلم زندگی یک دختر ۹ ساله ایرانی در آمریکا است که با وقوع گروگانگیری دنیای او عوض می شود.

شهرام در مورد فیلم های غیر ایرانی جشنواره هم توضیح داد و گفت

از راست به چپ: الی وایجمن سینماگر فرانسوی و نامزد جایزه دوربین طلایی از جشنواره کان، شهرام تابع محمدی بنیانگذار جشنواره دیاسپورا، اتوم اگویان سینماگر بنام کانادایی، پال دسیلوا یکی از دو مدیر جشنواره دیاسپورا

از راست به چپ: الی وایجمن سینماگر فرانسوی و نامزد جایزه دوربین طلایی از جشنواره کان، شهرام تابع محمدی بنیانگذار جشنواره دیاسپورا، اتوم اگویان سینماگر بنام کانادایی، پال دسیلوا یکی از دو مدیر جشنواره دیاسپورا

:

فیلم های غیرایرانی ما هم فیلم های برجسته ای هستند. دو شب مانده تا صبح ۲ Nights till Morning ساخته میکو کوپارینن، کار مشترک فنلاند و لیتوانی، ۲۰۱۵ است.

 “دو شب مانده تا صبح” یکی از چند فیلم زیبایی بود که در جشنواره امسال مونترال دیدم و باعث شد نام میکو کوپارینن را به‌خاطر بسپارم تا به‌دیدن ساخته‌های بعدی‌اش بروم. داستانی زیبا با ساختاری که جذاب و باورکردنی بود و بیننده را به سرعت به دو شخصیت اصلی فیلم علاقمند و در حاصل کار درگیر می‌کرد.

داستان در سال ۲۰۱۰ در روزهایی می‌گذرد که آتشفشانی در ایسلند فوران کرده بود و خاکستر و گرد و غبار به هوا می‌فرستاد و باعث شده بود فرودگاه‌های اروپا چند روزی تعطیل شوند. یک زن آرشیتکت فرانسوی در ویلنیوس لیتوانی از جمله کسانی بود که از پروازش جا ماند. آن شب در هتل، او با مردی فنلاندی آشنا می‌شود و اگرچه نه این انگلیسی صحبت می‌کند و نه آن فرانسوی، با هم دوست می‌شوند و به باری برای مشروب‌خوری می‌روند و دست آخر سر از اتاق مرد درمی‌آورند. فرودگاه یک روز دیگر هم بسته می‌ماند و به این‌دو یک شبانه‌روز دیگر فرصت می‌دهد تا نه‌تنها از بدن هم لذت ببرند، بلکه با گوشه‌های ناشناخته‌ای از روح یکدیگر آشنا شوند.

“دو شب مانده تا صبح” به نرمی بین اروتیسیزم و روان‌شناختی سفر می‌کند تا دینامیک بین دو غریبه را که در کشوری ناآشنا برای مدت کوتاهی فرصت نزدیکی با یکدیگر را پیدا کرده‌اند، پیدا کند. زن و مرد با آگاهی به این‌که رابطه‌شان‌ گذرا است تنها به لذت بردن از فیزیک هم می‌اندیشند، اما هرکدام در دیگری به نقاطی برمی‌خورند که نه‌تنها جسم بلکه روح‌شان را نیز آرامش می‌بخشد.

فیلم خوب دیگری که داریمParadise Suite  از هلند است. این فیلم در مورد شش شخصیت مختلف است که داستان هایشان به طور موازی می گذرد و زندگی شان با هم تلاقی می کند. یک دختر زیبای بلغار که قرار است مدل عکاسی شود. او را به هلند می آورند و آنجا متوجه می شود که همه چیز دروغ بوده و او را برای روسپیگری آورده اند. شخصیت دیگر یک کارگرغیرقانونی آفریقایی ست، یکی از شخصیت های فیلم، از سرکردگان نظامی جنگ داخلی یوگسلاوی است که مامور اعدام بوده و حالا با مادر یکی از بچه هایی که اعدام کرده روبرو می شود. این داستان ها موازی پیش می روند و در یک جا به هم برخورد می کنند. این فیلم امسال از طرف هلند برای اسکار معرفی شده است.

فیلم دیگری داریم به نام Pandi که کار یک زن فیلمساز هندی ـ کانادایی است که در مورد عمویش این فیلم را ساخته. عمویش یک فیلمساز هندی بوده که می آید کانادا و دچار افسردگی می شود و برمی گردد به هند و نهایتا آنجا خودکشی می کند. این از کارهای کانادایی ست و خیلی هم فیلم حساسی است.

فیلمAnywhere Else ساخته ی آلمان، در مورد یک زن اسرائیلی است در آلمان که به دلیل مشکلات شخصی تصمیم می گیرد رها کند و به اسرائیل برگردد. و آن محیط گرم خانوادگی که به آن وارد می شود در تضاد با محیط سردی که در آلمان داشته، تضاد این دو فرهنگ را نشان می دهد. این فیلم به تم امسال جشنواره که بازگشت به ریشه هاست، خیلی نزدیک است.

یک فیلم اسرائیلی دیگر هم داشتیم که اولین فیلم اسرائیلی به زبان فارسی بود به نام “بابا جون” و در آخرین لحظات فیلم را از جشنواره خارج کردند چون برای اسکار معرفی شده و آنها نمی خواستند قبل از اسکار در آمریکای شمالی به نمایش دربیاید.

فیلم Eryka’s Eyes ساخته ی یک فیلمساز اسپانیایی ـ کانادایی است. این فیلم درباره ی یک دختر کانادایی است که در آفریقا کار می کند و دوست پسرش اسپانیایی ست. برمی گردد به اسپانیا و می بیند که دوست پسرش وقتی داشته با کایت پرواز می کرده ناپدید شده، با هم اتاق دوست پسرش به دنبال او می گردد و در جریان این جستجو یک رابطه ی عاطفی بین او و هم اتاقی دوست پسرش به وجود می آید.

فیلم The Waiting Room ساختهIgor Drljaca کارگردان جوان کانادایی است. ما دو فیلم اول این کارگردان به نام های “زنی با لباس بنفش” و “فیوز” که فیلم های کوتاه بود چند سال پیش در دیاسپورا نشان دادیم و ایگور هم آن زمان هنوز دانشجو بود. وقتی من داشتم او را قبل از نمایش فیلم معرفی می کردم گفتم که یکی از مهمترین چیزهایی که در دیاسپورا ما به آن افتخار می کنیم، این است که تعدادی فیلمساز مستعد را کشف کردیم. ما فیلم های کسانی را نمایش دادیم که در زمان نمایش فیلم شان مشهور نبودند ولی بعدا مشهور شدند. همان موقع هم گفتم من مطمئن هستم یکی از کسانی که به زودی فیلمساز بزرگی خواهد شد ایگور درلیاکا است. الان خیلی خوشحالم که می بینم این حرف درست از آب درآمد و فیلم آخر او در فستیوال لوکارنو نامزد جایزه پلنگ طلایی شد.

شهرام می گوید، برای ما این خیلی مهم است و به آن افتخار می کنیم که توانستیم چنین شناختی را به وجود بیاوریم که میان این همه فیلم هایی که به ما می رسد فیلم هایی را انتخاب می کنیم که لزوما اسم و رسمی ندارند، اما کسانی هستند که چند سال بعد مشهور می شوند و این نشانگر این است که انتخاب ما درست بوده است.

همجنسگرایی همراه با مقوله ی دیاسپورا ترکیب پیچیده ای می شود. از شهرام در مورد فیلم هایی با چنین موضوعاتی در جشنواره می پرسم. او می گوید:

سه فیلم در این زمینه داریم. فیلم Where are you going habibi?از کشور آلمان به رابطه ی دو جوان یکی از مهاجران ترک در آلمان و دیگری یک جوان کشتی گیر کله شق و دله دزد آلمانی می پردازد و عشق بین این دو که به واسطه ی فرهنگ سنتی جوان ترک، رابطه ی همجنسگرایانه از سوی خانواده اش پذیرفتنی نیست. این فیلم عاشقانه ی خوبی ست.

فیلم “فی فی از خوشحالی زوزه می کشد” مستندی از زندگی بهمن محصص است که او نیز همجنس گرا بود و به همین خاطر کشور را ترک کرد و مقیم ایتالیا شد.

فیلم کوتاه دیگری هست که من فوق العاده دوستش دارم به نام I Say Dust که در مورد یک زن شاعر فلسطینی هست با بازی هلا علیان که خودش شاعر بسیار خوبی ست و شعرهاش بی نظیره و من از طریق همین فیلم با او آشنا شدم. این فیلمی ست که تصادفی دیدم و خیلی خوشم آمد و فرستادم برای کمیته ی انتخاب فیلم ها و آنها هم خوشبختانه پذیرفتند. در این فیلم هم یک رابطه ی عاشقانه ی همجنسگرایانه بین این زن شاعر عرب فلسطینی و یک زن دیگر عرب – آمریکایی است.

مدیر جشنواره دیاسپورا در مورد چگونگی انتخاب فیلم ها می گوید: ما هر ساله حدود سیصد فیلم دریافت می کنیم و این فیلم ها اول در کمیته انتخاب دیده می شوند، از میان آنها تعدادی انتخاب و سپس برای انتخاب نهایی دوباره بازبینی و تعدادی کنار گذاشته می شوند و این کار بسیار سختی ست چون بیشتر آنها فیلم های خوبی هستند.

عبداللطیف کشیش، فیلمساز فرانسوی است که فیلم او با نام “آبی گرمترین رنگ هاست” سال ۲۰۱۳نخل طلایی کان را برد. اولین فیلم کشیش با نام “جا خالی” برای اولین بار در دیاسپورا به نمایش درآمد.

اولین فیلم هانی ابو اسد، سینماگر فلسطینی، “فورد ترانزیت” (Ford Transit) بود که در جشنواره دیاسپورا به نمایش در آمد و بعد از آن بود که با “اینک بهشت” و “عمر” به شهرت جهانی رسید و نامزدی اسکار و بسیاری جایزه های برلین و کان را به خود اختصاص داد.

همچنین فیلم اول وجدی مؤود، نمایشنامه نویس و فیلمساز کانادایی پیش از اینکه با “شعله ور” نامزد اسکار شود در دیاسپورا به نمایش درآمد.

رامین بحرانی با “دستفروش” (Man-push Card) و “اوراقچی” (Chop Shop) شروع کرد که هر دو در جشنواره دیاسپورا شرکت داشتند و حالا دو فیلم آخرش “به هر قیمت” (At Any Price)و ” ۹۹خانه” (۹۹ Homes) نامزد دریافت شیر طلایی جشنواره ونیز شده است.

روبا نادا فیلمساز زن کانادایی و سوواد البوهاتی فیلمساز زن فرانسوی اولین فیلم های کوتاه شان را در جشنواره دیاسپورا به نمایش درآوردند و حالا هر دو از فیلمسازان مشهور هستند.

جشنواره دیاسپورا از گذشته در اینس تاون هال دانشگاه تورنتو برگزار می شد، از چند سال پیش تعدادی از فیلم ها در سینما کارلتون هم به نمایش درمی آمد، ولی در دو سال اخیر تمامی فیلم ها در کارلتون نمایش داده می شود. شهرام در این مورد می گوید، دسترسی به سینما کارلتون برای بیننده ها خیلی بهتر است و در چند قدمی ایستگاه ساب وی قرار دارد و مرکزیت دارد و اطرافش فروشگاه و رستوران هست و برای آنها که از صبح برای دیدن فیلم می آیند راحت تر است. چیزی که باعث شد این تصمیم را بگیریم این بود که اینس تاون هال دو سال تعطیل کرد تا سالن را تعمیر کند و ما مجبور شدیم در کارلتون برگزار کنیم و بعد دیدیم که خیلی هم خوب است.

تابع محمدی درباره ی وضعیت کنونی جشنواره می گوید: مشکلی که داریم این است که جشنواره از ما بزرگتر شده، درست مثل پسرم که هر بار می بینمش دو سانت قدش از من بلندتر شده. افراد بیشتری به آن پیوسته اند که این هم باعث خوشحالی ست و هم از حد توان ما که همگی به شکل داوطلبانه کار می کنیم دارد بیرون می رود. ما نه تنها نمی خواهیم این جشنواره بزرگ شود بلکه تمام تلاشمان را داریم می کنیم که این جشنواره در همین اندازه باقی بماند و این درگیری بزرگی ست که داریم. مثل بچه ای که دیگر تین ایجر شده و هر روز دارد رشد می کند و تو به زور می خواهی لباس های سال گذشته را تنش کنی.

آیا می شود با جشنواره های دیگری که در تورنتو برگزار می شود ادغام شوید یا همکاری کنید؟

ـ ما الان هم با جشنواره های مختلف شهر همکاری داریم. با جشنواره سینمای یهود و سینمای فلسطین همکاری داریم. مثلا فیلمی داشتیم که مدیر این دو جشنواره در کنار من ایستادند و به حاضران خوشامد گفتند. ما تیمی هستیم که توانستیم چنین پلی را بین جشنواره ها بزنیم، ولی الان مشکل اساسی مان این است که ما باید جشنواره را از حالت داوطلبانه خارج کنیم و به شکل جشنواره ی حرفه ای ادامه بدهیم. من امیدوارم بتوانیم کسی را پیدا کنیم که مدیریت جشنواره را به صورت شغلی که به خاطرش حقوق می گیرد انجام دهد. این واقعیت دارد خودش را به ما تحمیل می کند. اگر بتوانیم برای این مسئله کاری کنیم من دیگر می توانم شب ها راحت بخوابم.

شهرام تابع محمدی غیر از کارهای اصلی اش که پژوهشگری و تدریس است، در کنار دیاسپورا، شروع کرده به همکاری در زمینه ی سینما با موزه آقاخان که اولین آن روز هفده نوامبر در کارگاه نمایشی عباس کیارستمی است. یک مصاحبه ی روی صحنه با او خواهند داشت و بعد هم نمایش فیلم های کیارستمی است که تا سال ۲۰۱۶ ادامه خواهد داشت.

در پایان شهرام تابع محمدی بر این موضوع تاکید کرد که برگزاری جشنواره سنگینی مثل دیاسپورا تنها زمانی امکان پذیر می شود که یک تیم علاقمند و مجرب با هم و در کنار هم کار کنند. موفقیت جشنواره دیاسپورا مدیون حضور افراد بسیاری است که هرکدام گوشه ای از کار را به عهده گرفته اند. او از همکارانش در این جشنواره نام برد و سپاسگزاری کرد:

پال دسیلوا مدیر دیگر جشنواره، علی کامران طراح پوستر، عایشه جمال مدیر کمیته انتخاب، نیلوفر افشار مسئول ترافیک فیلم، هادسون مورا مدیر برنامه ریزی، گای هاسکینز مدیر روابط عمومی، فیصل انور طراح وب سایت، کارل برونتلند مسئول امور حقوقی، همین طور گلبرگ رکاب طلایی که از تورونتو رفت و جایش در بین ما خالی است و لوون هفتوان که به رغم هیکل بزرگش مثل آچار فرانسه می ماند و هر کاری که زمین مانده باشد را راه می اندازد. در کنار این ها بیش از سی داوطلب دیگر هستند که در طول سال و در روزهای جشنواره با ما همکاری می کنند. موفقیت جشنواره همچنین مدیون همراهی و همفکری و حمایت های بسیاری است که از جامعه هنری کانادا دریافت می کنیم مثل اتوم اگویان و همسرش آرسینه خانجیان که عضو هیئت مدیره جشنواره هست. همین طور دیپا مهتا که هرگاه کمکی از او خواستیم بی دریغ انجام داده، و دیمیتری اپیدیس که از اولین پشتیبانان جشنواره بود و هنوز هم هست. و البته حمایت رسانه ها از جمله نشریه شهروند و مجله Now .

لیست فیلم ها و ساعت نمایش آن ها را در سایت زیر ببینید:

http://diasporafilmfest.com/

زیرنویس عکس: از راست به چپ: الی وایجمن سینماگر فرانسوی و نامزد جایزه دوربین طلایی از جشنواره کان، شهرام تابع محمدی بنیانگذار جشنواره دیاسپورا، اتوم اگویان سینماگر بنام کانادایی، پال دسیلوا یکی از دو مدیر جشنواره دیاسپورا