اورهان پاموک نویسندهی اهل ترکیه برندهی نوبل ادبیات، تاکنون۱۲ رمان نوشته است. نخستین رمان او «جودت بیک و پسران» و تازه ترینش همین رمان «آن شگفتی پس یادهای من» است. پاموک برای نوشتن عشق و عذاب توأمان را توصیه میکند. شاید از همین رو باشد که می گوید: «یاد گرفتم که فهمیدن تلاش لازم دارد.» در انتخاب قهرمانان داستانش هم وسواس و دانش و دلبستگی ملی و جهانی همه با هم حضور دارند، مهم هم نیست که این «مولود» قهرمان همین رمان آخر باشد که دست فروش بوزا است و یا کمال خورده بورژوا که عشق افسانه ای او به افسون چنان ماجراهایی در دل خود دارد که برایش به خواستِِ خودِِ قصه میتوان موزه تدارک دید. خودش اما درباره ی قهرمانانش در بند دربار و نقاشان بزرگ سلطان نیست، و می گوید: قهرمان واقعی «نام من سرخ» آن پرده خوان است که همه شب به قهوه خانه می رود تا در کنار پرده ای نقاشی شده بایستد و داستان تعریف کند.
شخصیت های رمان های پاموک اغلب همزمان، هم با خواننده حرف میزنند و هم با همدیگر.
مثلا میگویند : «من یک نقش هستم و معنایی دارم.» ویا «آی خواننده، این جا را نگاه کن، دارم با تو حرف می زنم.»
و یا در همین رمان یکباره روال داستان را از روال روایی خود بیرون میآورد و میگوید:
«پیش از آن که جلوتر برویم، و مطمئن شویم داستانمان به درستی فهمیده میشود، من باید برای خوانندگان خارجی که دربارهی «بوزا» چیزی نشنیدهاند، و برای نسلهای آینده خوانندگان ترک که در بیست و یا بیست و پنج سال آینده میترسم آن را به کلی فراموش کنند، بگویم که بوزا نوشیدنی غلیظی است که از تخمیر گندم به دست میآید و با کمی دارچین و نخود بو داده مصرف میشود، نوشیدنی معطری است که اندکی الکل هم دارد…»
پاموک از این ترفندهای ادبی، هم زیاد و هم به درستی استفاده میکند.
علاوه بر این در بیشتر و یا شاید بشود گفت همه رمان های پاموک، هرچند که کوشش کند برای پنهانکاری مقاومت به خرج دهد، شخصیتی هست که افکار و سرشت و خلق و خوی او شبیه خود پاموک است، و برخی تردیدها و غصه های او را با خود حمل میکند.
با این تفاصیل دنیای رمانهای پاموک دنیای هم به سامان و ظریفی است مانند آنچه در نام من سرخ می بینیم، و هم جهانی است تاریک و پر آشوب و البته مدرن که در رمان «کتاب سیاه» دیده می شود. برای همین هم شاید باشد که به او رمان نویس پست مدرن پر خواننده هم میگویند. او به ادبیات ملی و مدرن باور دارد و میگوید: «نسل من باید ادبیات ملی و مدرنی خلق کند.»
از موضوعهای مهم رمان های پاموک می شود به جمهوریت و غربی شدن اشاره کرد، موضوعهایی که از «جودت بیک و پسران» رمان نخست او تا همین رمان تازه اش «آن شگفتی پس یادهای من» همچنان با او هست، سنت و مدرنیته از دلمشغولیهای همیشگی اوست. اما از یاد نمیبرد که بورژوازی ترکیه دست در گریبان عدم تحقق آرزوهایش است، و برای همین است که از خشم و درد این عدم دستیابی به رویاها به کسی میماند که از زخمی عمیق در جانش به خود میپیچد. پاموک می داند که اگر ملتی عمیقا احساس حقارت کند، رو به سوی گونهای ملی گرایی میبرد که میتواند آغشته به غروری ترسناک و انتظاری چه بسا سر نیامدنی باشد.
برای همین رمانهای او هم از مضامین تیره و تار و هم گونهای شرمساری، غرور، خشم، و حس شکست توأمان برخوردارند، انگار او خود از زمرهی ترکهایی است که سالهاست بر آستان اروپا بر در میکوبند.
انتخاب رمان برای او که با نقاشی شروع کرده بود، شاید فرآورده این باورش باشد که: «داستانگویی، مردمان را نسبت به حقایقی که نظام آموزشی و جامعه از آنان پنهان میدارد آشنا و آگاه میکند، و فضایی میآفریند که از خود بپرسیم واقعا که هستیم؟ این هنر رمان است.»
نقش رمان در باور پاموک پر رنگ است، حتی باور دارد که: «اروپا با رمان اروپا شده است.»
و تاکید میکند که: «به واسطهی رمان است که اروپا توانسته است هویت خود را خلق کند و به ظهور برساند.»
دامنهی دانش پاموک که شبانه روز دستکم ده ساعت میخواند و مینویسد محدود به ادبیات اروپا و رمان اروپایی نیست. او هم به ادبیات ترکیه و هم ادبیات ایران و هند و خاورمیانه آگاهی دارد و بیش از هر نویسندهی دیگری، حتی برای مثال در قیاس با نویسندگان ایرانی، از این ادبیات به درستی و زیبایی استفاده کرده است. در رمان های نام من سرخ و کتاب سیاه که هر دو از کارهای مهم او هستند، از ادبیات و عرفان و مینیاتور ایران تاثیر بسیار پذیرفته است، و از آثار مولوی مانند مثنوی، و یا اثر بزرگ فردوسی شاهنامه، و از هزار و یک شب هم مستقیم و غیر مستقیم استفاده کرده است
.
بویژه شاهنامه برای پاموک مهم است، تا بدان پایه که در گفت و گویی با روزنامه امریکایی نیویورک تایمز، در پاسخ به این پرسش که دارد چه می خواند که دوست میدارد، میگوید، برای بار چندم دارد شاهنامه را میخواند، و این بار ترجمهی دیک دیویس را. از شاهنامه و ترجمهی دیک دیویس بسیار اظهار رضایت میکند و میگوید، با این ترجمه متوجه شده که انگار آنچه تاکنون به نام شاهنامه خوانده، شاهنامه نبوده است.
اورهان پاموک برای ادبیات گونهای کودک صفتی بازیگوشانه قائل است، و باور دارد که ادبیات اگر از این کودک صفتی و بازیگوشی محروم باشد نه ادبیات است و نه زنده.
در جایی نوشته است:
«هرچه زمان پیش رفته است، من به اثر ادبی کمتر به دیدهی روایت جهان نگاه کردهام، و بیشتر به تماشای جهان از دید واژگان اعتقاد پیدا کردهام. از لحظهای که نویسنده واژهها را مانند رنگ در نقاشی به کار میبرد، متوجه میشود که دنیا چقدر شگرف و حیرت انگیز است، و استخوان های زبان را می شکند تا صدای خود را در میان آنها پیدا کند. نویسنده برای دستیابی به چنین هدفی به کاغذ، قلم، و مثبت نگری کودکانه نیازمند است و انگار مانند همان کودک، برای بار نخست است که به جهان و آنچه در او هست نگاه میکند.»
دربارهی اورهان پاموک و رمان هایش، و سنت پرباری که او از ادبیات ترکیه، جهان آزاد، خاورمیانه، و بویژه ایران و هند و اروپا و بخصوص روسیه دارد، و برای آفرینش رمانهایش از او سود میبرد، شاید به درستی نتوانیم در این مجال حرف بزنیم، اما ما به دلیل همین حرمتها و اهمیتهای ادبی این نویسندهی ترک برندهی نوبل ادبیات است که تصمیم گرفتهایم رمان تازهی او «آن شگفتی پس یادهای من» را به فارسی برگردانیم. بیگمان ترجمهی کارهای پاموک هم به دلیل ترفندهای ادبی و هم به دلیل دانش گسترده او از ادبیات و سنتهای منطقه و جهان کار آسانی نیست.
ما که از پاموک تقریبن هرچه بخت انتشار پیدا کرده بویژه در زمینهی ادبیات خواندهایم، هنگام که رمان تازهی او را که در نیمهی دوم همین ماه گذشتهی اکتبر به انگلیسی منتشر شده است، خواندیم، گویی به هم نگاه کردیم و گفتیم، خوب است به فارسی برش گردانیم. ترجمه فصل نخست رمان را در صفحه داستان همین شماره می خوانید. در روند کار متن را با نسخهی ترکی نیز مقایسه میکنیم تا بیراهه رفتنها کمتر شود. به دقت و البته با علاقه و عشق داریم رمان را بر میگردانیم، اما به پیشنهادهای خوانندگان به ویژه اهل فن هم خوشآمد میگوییم. اگر رمان را نخواندهاید بخوانید و از یک اثر خواندنی دیگر این نویسنده لذت ببرید.
* نام اصلی رمان به ترکی: Kafamda Bir Tuhaflık
کتاب را Ekin Oklap با نام A Strangeness in my Mind به انگلیسی برگردانده است.
ترجمه فصل نخست رمان را اینجا بخوانید.