عباس ثابت
جهان این روزها شاهد صحنه های پرشور و رنگارنگی از همبستگی انسانهاست . انسانهایی که از درد و رنج دیگر همنوعان خود به ستوه آمده اند و یک پارچه وارد کارزاری شده اند تا شاید بتوانند این ننگ را از دامان دیگر همنوعان دژخیم خود پاک کنند و به آنان یادآور شوند که ای انسان جایگاه تو این نیست. جایگاه تو این نیست که عامل مرگ و نابودی صدها کودک بی گناه فلسطینی باشی، جایگاه تو این نیست که هر روز دیواری از سنگ و سیمان، از زره و از سیم خاردار به دور انسانهایی بکشی که تنها انتظارشان و تنها خواستشان داشتن یک سرپناه امن و داشتن وطنی است که آنرا از خود بدانند. آیا این خواست زیادی است؟ آیا این مردم طمعی به خاک دیگران دارند؟ اینها فقط وطن خود را می خواهند و تنها جرمشان همین است. مگر رسم و مرام آزادگی از اخلاق و شرف انسان امروز رخت بربسته؟ هرگز . آری این روزها جهان شاهد این ضیافت، شاهد این رقص دل انگیز از خود گذشتگی انسانهاست. هزاران نفری که در شهرهای مختلف دنیا به خیابانها می ریزند و پرچم های آزادگی و افتخار را به احتزاز در می آورند و ارزشهای والای خود را به نمایش می گذارند. آنان با کودکان خود، با همسران خود به خیابانها می آیند، فریاد می زنند که دیگر تبعیض بس است، آپارتاید بس است، دیوارهای محاصره باید فرو ریزد، بچه ها به مدرسه بروند، بیماران درمان شوند و جوانان بی ترس از گلوله و گاز اشک آور به دنبال ساختن فردای خود باشند.
بی هیچ تردیدی این کاروان به مقصد خواهد رسید ،زیرا تنها اندکی از انسانها هستند که می توانند چشم براین جنایات ببندند و به فکر سیراب کردن حرص و آز خود باشند. فطرت انسان بر مدار عدالت است و این عدالت جویی است که اکنون وجدان هزاران اسراییلی متخاصم را هم به چالش کشیده، این روزها هزاران یهودی با وجدان، شرمگین از جنایت دولت به اصطلاح یهودی، خود را از دید دیگران پنهان می دارند و چیزی برای دفاع کردن ندارند. آنان که شجاع تر هستند به خیابان می ریزند و تنفر خود را از این همه وحشیگری و سبعیت ابراز می دارند. زیستن آزادانه ی یک انسان مغایر با زیستن آزادانه ی انسان دیگری نیست، مگر اینکه یکی از طرفین نیت پنهان و یا آشکار پلیدی داشته باشد. و این احساس چیزی نیست که یهودیان آزاده آنرا برتابند. بنابراین به خیابانهای تل آویو و حیفا می ریزند و از این اقدامات وحشیانه و غیر انسانی تبری می جویند. در میان این کارزار جای میلیون ها ایرانی آزاده که خود همچنان آماج نابرابری های تاریخیند خالی است. میلیونها ایرانی که چشم انتظار توجه جهانیان نسبت به وقایع اخیر ایران هستند. ایرانیانی که به حق فریاد برمی آورند که درگیر، و تحت ستم یک رژیم دیکتاتور هستند. تو گویی آن شاعر شیرین سخن از سرزمین دیگری برخاسته که بیش از هفت قرن پیش ندا در داده بود: بنی آدم اعضای یک پیکرند …می گویند حالت سوخته را سوخته دل داند و بس، انتظار می رفت که در جهان بیش و پیش از همه این جنبش سبز عدالتخواهی در ایران باشد که پیشقراول این رزم حق جو و انساندوستانه باشد و قایقها و کشتی های سبزِ نوید بخش زندگی را به سوی سرزمین دربند غزه روانه سازد و با غرور به جهانیان اعلام کند گرچه دربندیم ، گرچه خود زخمی هستیم، اما درد و رنج دیگر همنوعان خود را هم تاب نداریم. دیکتاتوری، ظلم، بی عدالتی، تجاوز و ده ها صفت پلید دیگر که گلوی انسان قرن بیست و یکم را می فشارد تنها در ایران و فلسطین و عراق و افغانستان و مصر و ده ها کشور دیگر خانه ندارد، بلکه سلسله ایست که زنجیر وار همه ی مردمان این کشورها را به هم پیوند می زند. این زنجیر از هر کجا که گسسته شود یک پیروزی است. اگر امروز مردم ایرلند و یا ترکیه و ده ها کشور دیگر به یاری مردم دربند غزه می شتابند تا حرمت انسان را پاس دارند در آینده ی نزدیک به یاری هر ملت در بند دیگر خواهند آمد. اراده ی مردم را که جدا از نیات سیاستمداران آنان است باور کنیم و به این سیل خروشان بپیوندیم. جای جنبش سبز مردم ایران در این رزمگاه خالی است. سردمداران جنبش سبز در ایران و خارج این توانایی را دارند که بتوانند کشتی هرچند کوچک اما با پیامی انسانی راهی غزه کنند تا مصداق واقعی از آن شعر زیبای سعدی باشند . جهان در سده ی گذشته شاهد مشارکت انسانهای آزاده و عدالتخواه با ملیت های مختلف در نبرد با نیروهای نژادپرست و فاشیست بوده است . حضور انسانهای شریفی مانند ارنست همینگوی، آندره مالرو و جرج اورول در جنگهای داخلی اسپانیا تنها گوشه ای از این رزم مشترک است. خاطره ی مشارکت و مجاهدت باسکرویل معلم آزادیخواه آمریکایی در حافظه ی جنبش مشروطه طلبی ایران همیشه جاوید خواهد ماند. آری ما وامدار وجدان آگاه انسانهای آزاده ای هستیم که در فراز و نشیب جنبش دموکراسی خواهی ما را تنها نگذاشته اند. هفته ی گذشته شهر تورنتو شاهد چندین راهپیمایی و اعتراض به رفتار غیر انسانی ارتش اسراییل بود. پرچمهای ملل مختلف از ایرلند تا مالزی و ترکیه، لبنان و کانادا در این راهپیمایی ها در احتزاز بود . اما دریغ از یک نماد جنبش سبز مردم ایران. به راستی مردم غزه جزئی از آن پیکره ی گوهرین که سعدی بیان کرده نیستند؟ رهبران جنبش سبز باید جنبش را از انزوا خارج نمایند و با حضور در عرصه های بین المللی ضمن ابراز خواستهای انسانی خود دست در دست سایر نیروهای حق طلب گذاشته و در نزد افکار عمومی جهانیان تعامل دو طرفه ی خود را به نمایش بگذارند و مطمئن باشند که جهان هرگز آنان را تنها نخواهد گذاشت.
من فکر می کنم همینقدر که رهبران و سخنگویان جنبش ابراز همدردی کردند و این عمل اسرائیل رو محکوم کردند کافیه. فعلا کافیه. برای کشور و مردمی که خودشون کلی مشکل و مسئله دارن که دیگه نمیشه بیشتر انتظار داشت
اگر مشکل و مسئله داشتن مهم نیست پس چرا فلسطینی ها با این همه مشکلاتشان یک بار نیامدن تظاهرات کنن و به سرکوب مردم ایران اعتراض کنن. منظورم تلافی کردن نیست منظورم این است وقتی که مردمی در مشکل غوطه ورند نمی توانند کاسه ی داغ تر از آش شوند
حالا همینمان هم مانده که یک کشتی بفرستیم و برای جنبش سبز حرف در بیاد که از آمریکا و اینور و آنور پول گرفته
مگه کشتی و قایق فرستادن با یک قرون دوزار درست میشه
تازه اونا از ۳۵ کشور این کشتی ها رو فرستادن حالا ما بیاییم و یک تنه کشتی راه بندازیم و اینجا هم نشون بدیم ما با بقیه فرق داریم
حالا اگر پیشنهاد میدادی که چند داوطلب سبز هم در میان آن ۶۰۰ اکتیویست توی کشتی ها بود
معقول بود ولی یک کشتی اصلا
بعد هم این نوشته به آدم این احساس رو میده که بعضی ها دلشون برای دیگران بیشتر می سوزه تا برای مردم خودشون
چرا؟ باید برم دنبالش و پیداش کنم