به زنده یاد مهدی اخوان ثالث نمی توان نسبت “ضدانقلاب” داد. این وصله به او نمی چسبد. به عکس، با جرئت می توان گفت که او حتی از آیت الله خمینی هم انقلابی تر بود زیرا در زمانی که خمینی آیت الله کاشانی را به پرهیز از سیاست دعوت می کرد* یا “از صبح تا عصر با او بحث فقهی می کرد”**، مهدی اخوان ثالث در “زمستان” خود از “بس ناجوانمردانه سرد” بودن هوا شکوه می کرد و از “مسیحا”ی می فروش می خواست “دربگشاید” تا او بتواند “وام بگذارد” و با گذاشتن “حسابش در کنار جام” سهم خود را ادا کند:
«مسیحای جوانمردم
هوا بس ناجوانمردانه سرد است…
بیا بگشای در، بگشای…
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابم را کنار جام بگذارم
هوا دلگیر، درها بسته، سرها درگریبان، دست ها پنهان
نفس ها ابر، دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلود مهروماه
زمستان است».
بنابراین، وقتی زنده یاد مهدی اخوان ثالث انقلاب را ارزیابی و درباره آن داوری می کند، نمی توان بازدن برچسب “ضدانقلاب” از ارزش آن ارزیابی و داوری کاست.
سال ها پیش، اخوان ثالث در قالب یک حکایت شعری درباره انقلاب سرود که مطلع آن چنین بود:
«یاد آن زمان که چندی، ازشور انقلابی
هرگز نبود یک دم، در دیده خواب مارا»
حکایت این بود که روستایی فقیری که از مال دنیا چیز با ارزشی جز یک مادیان جوان نداشت، در سودای به دست آوردن یک کره اسب، مادیان را همراه یک کله قند – به عنوان حق الزحمه – به ده بالا نزد صاحب یک اسب نر برد و خواهان آمیزش آنها شد تا مادیانش باردار شود:
«بردیم مادیان را از بهر فحل دادن
برعکس آرزوها، شد مستجاب ما را».
با دریافت کله قند، صاحب اسب نر موافقت کرد که اسبش با مادیان درآمیزد اما اسب نر بر اثر ذوق زدگی، دگرباشی، شیطنت یا اشتباه از راه ناصواب دخول کرد. روستایی اعتراض کرد که چون مقصود حاصل نشده آن دو باید بار دیگر درآمیزند اما صاحب اسب نر زیر بار نرفت و گفت که اسبش وظیفه خود را انجام داده است. روستایی با بدخلقی و پریشانی به خانه بازگشت. همسرش که حال او را دید، دلیل را جویا شد و براثر اصرار روستایی ماجرا را گفت:
«کونی و کله قندی، دادیم و بازگشتیم
دیگرنماند وامی، از هیچ باب ما را».
زنده یاد مهدی اخوان ثالث پس از نقل این حکایت، آن را به انقلاب ۱۳۵۷ ربط می دهد و با طنزی گزنده و تلخ می پرسد:
«گرانقلاب این است، باری به ما بگویید
ما انقلاب کردیم، یا انقلاب ما را؟»!
***
مراسم امسال سالگرد انقلاب ۱۳۵۷، که با ماجرای مضحک “امام مقوایی” آغاز شد و با نمایش “ماکت مقوایی” هواپیمای بدون سرنشین امریکایی – به عنوان فتح خیبر حکومت آخوندی – پایان یافت، چنان بی رونق و سوت و کور بود که صدای رسانه های حکومتی را هم درآورد. خبرگزاری حکومتی “ایرنا” نوشت: «بسیاری از رسانه ها و خبرگزاری های وابسته به غرب… اخبار حضور مردم را منتشر نکردند»، تارنمای حکومتی دیگری به نام “دانایان” هم درمطلبی با عنوان “واکنش متفاوت رسانه های خارجی” نوشت: «شبکه تلویزیونی الجزیره… به پوشش تصویری و خبری راهپیمایی ۲۲ بهمن نپرداخت»، «روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن… هیچ خبری از ایران را در خروجی خود قرار نداده است»، «القدس العربی دیگر روزنامه مهم عربی منطقه نیز از جمله رسانه هایی است که سکوت محض را درباره حماسه حضور درپیش گرفته است»، «خبرگزاری رویترز… هیچ گونه پوششی از راهپیمایی گسترده مردم به مناسبت سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را مخابره نکرد»، «خبرگزاری فرانسه نوشت: ده ها هزار نفر در شهرهای مختلف در هوای زمستانی به راهپیمایی پرداختند» و «بی بی سی اعلام کرد تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی در حال پخش تصاویری از حضور ده ها هزار نفر از حامیان حکومت است».
آنچه که این تارنمای حکومتی نمی داند یا می داند و بروی خود نمی آورد، این است که همه خبرگزاری های مهم و معتبر دنیا که کار خود را بلدند و با شگردهای دغلبازانه رسانه های حکومت آخوندی هم آشنا هستند، طبیعی است که راهپیمایی “چند ده هزارنفر” جیره خواران حکومتی که بیش از سه و نیم میلیون نفر حقوق بگیر دارد و با ترفندهایی چون صدور بخشنامه، سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم، اتوبوس مجانی، شارژ ایرانسل رایگان تلفن همراه، ساندیس، کیک، ساندویچ، موز، پرتقال و… راهپیمایی برگزار می کند را جدی نگیرند و آن را در شمار خبرهای مهم قرار ندهند.
سوت و کوری و بی رونقی راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال حتی در تصاویری که رسانه های حکومتی منتشرکردند هم قابل مشاهده بود. در عکسی هوایی که خبرگزاری “مهر” از میدان آزادی منتشرکرد، خالی بودن بخش بزرگی از میدان به خوبی دیده می شد. این پشت کردن اکثریت بزرگی ازمردم به حکومت آخوندی را حتی در مقایسه با راهپیمایی های حکومتی و فرمایشی پیشین یعنی ۲۲ بهمن و ۹ دی سال قبل هم می توان دریافت. در آن راهپیمایی ها، اگرچه هر دو فرمایشی و با صرف هزینه های گزاف بودند، حکومت از موفقیت نسبی بیشتری برخوردار بود. به عنوان نمونه، در آنچه که بوق های تبلیغاتی حکومت تظاهرات “حماسه ۹ دی” می نامند، زنان خیابانی تهران حضور پرشمارتری داشتند. ماجرای حضور این زنان – که قربانیان ناکارآمدی و بی کفایتی حکومت آخوندی هستند – چنین است که بنابر آمار تنها در تهران بیش از ۶۰۰ هزار زن خیابانی هستند که محل کسب و کارشان خیابان یعنی جایی است که “برادران باج خور” – همتایان “برادران قاچاقچی” – بر آن سلطه کامل دارند و علاوه بر دریافت نقدی و “جنسی” این زنان را وامی دارند که در راهپیمایی های “شکوهمند” حکومتی نیز شرکت کنند. در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، به مقدار زیادی از شمار این زنان، که معمولا ارادت ویژه خود به مقام معظم رهبری را با در دست گرفتن پوستر او یا بستن سربند “لبیک یا خامنه ای” نشان می دهند، کاسته شده بود.
از “ده ها هزار نفر”ی که از روی اجبار و ناچاری – یا به میل خود – در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال شرکت کردند که بگذریم، از میان ده ها میلیون ایرانی که به انقلاب ۱۳۵۷ و راهپیمایی سالگرد آن پشت کردند، کم نیست شمار کسانی که تلخکامی زنده یاد مهدی اخوان ثالث را درک و همان پرسش تلخ را از خود می کنند!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8 (at)gmail(dot)com