۱

طبق خبرهای نجسته و نگریخته، انتخابات خبرگان این بار رنگ و بوی دیگری دارد و اینطور که بویش می آید گویا خبره های نظام عزم خود را جزم کرده اند تا راست و حسینی بر کار رهبر نظارت داشته باشند. حالا چه کسی باعث و بانی این کار شده و کدام شیرناپاک خورده ای، و یا به قول حداد ظالم کدام حرام لقمه ای این پوست خربزه را جلوی پای خبره های همه فن حریف گذاشته، فعلا هیچی معلوم نیست. از یک سو برخی ها معتقدند خبره های نظام بعد از بیست و اندی سال می خواهند سر به سر رهبر بگذارند و مقام شامخ ولایت را تلکه بکنند، بلکه سهمی از برجام داشته باشند. چون خود خبره ها هم می دانند که رهبری عینهو جاهل های بازارچه آب منگل، اهل حساب پس دادن و اینجور قرتی بازی ها نیست. و یک بار هم که رفتند و گشتند، چیزی پیدا نکردند و وزیر سابق ارشاد نیز در لندن جار زد که هیچ ریگی به دمپایی پاره آغا نیست. تازه گیریم که ریگی در نعلین مبارکشان باشد و به خلاف های گنده مشغول باشند، باز هم به دیگران نیامده که به آغا ایراد بگیرند. چون می دانند آغا هم با تمسخر خواهد گفت: به کوری چشم دژمن، بنده در “چهارچوب” قانون کار می کنم. یک چوب شورای نگهبان. یک چوب مجلس خبرگان. یک چوب قوه قضاییه. یک چوب هم سپاه و بسیج و سازمان های اطلاعاتی. موردی هست؟ در چهارچوب همین قانون مطرح کنید. شاید آدم های بخت برگشته ای بنالند که ما این چهارچوب قانونی را قبول نداریم و به مجامع بین المللی شکایت کنند. غافل ازاینکه مجامع بین المللی که ناف شان را با قانون بریده اند، عمرا نمی زنند زیر چهارچوب های قانونی. مجامعی که گردنشان در مقابل قانون از مو هم باریکتر است تا جایی که وقتی می خواستند بند ۷ را بندازند گردن خدابیامرز قذاقی، آنقدر نشستند پشت در خانه ی مرحوم حاجی برکی مون ـ پدر همین بان کی مون خودمان ـ تا بالاخره حاج آقا رضایت داد که بند هفت را بیندازند گردن قذافی بی صاحب.

طرح توکا نیستانی

طرح توکا نیستانی

۲

این وسط آدم های خیری هم هستند که بی منظور می پرسند: می خواهید بر کار رهبری نظارت داشته باشید، خدا پشت و پناهتان. اما نفرمودید کار ایشان چی هست؟ حرفشان هم حساب است. هرکسی دیگری هم جای آنها باشد به شک می افتد. کسی که نمی داند کار مقام رهبری چیست و اصلا خبر ندارد مقام رهبری به چه کاری مشغول است، چطوری می خواهد بر کارش نظارت داشته باشد. در واقع همین بی خردان باعث می شوند دیگران هم تحریک شده و به هوس نظارت بر رهبر بیفتند. و کار به جایی می رسد که سید حسن نوه نازنین حضرت امام که سالهاست ماست خودش را می خورد و با همان آب باریکه مرقد جد بزرگوارش می سازد و می سوزد نیز به هوس بیفتند. نتیجتا کسی که به سالی یکبار سخنرانی برای کارتن خواب هایی که جایی گرمتر و نرمتر از بقعه باشکوه امام راحل برای خواب راحت پیدا نمی کنند، رضایت می داده، به یکبارگی گز نکرده می پرد وسط که بعله بنده از امروز می خواهم بر کار رهبری نظارت داشته باشم. عده ای بادمجان دور قاب چین هم با فریاد و هلهله در خیابان های شهر کِل می زنند که بعله اگر سید حسن بر کار سید علی نظارت داشته باشد تمام مشکلات کشور حل شده و مملکت گل و بلبل خواهد شد. انگار مثلا تورم و گرانی و بیکاری موش خانه زاد آقاست که با چشم غره آغا، ماست ها را کیسه بکند و بتمرگد توی لانه اش. چون آغا در حضور سید حسن که به خاطر ملت دست از جان شیرین شسته و چارچشمی ایشان را می پاید، مجبور است با چشم غره موش خانه زاد گرانی و بیکاری و تورم را مهار نماید. والا اگر سید حسن مواظب آغا نبودند معلوم نبود چه برسر این مملکت می آمد. نتیجه این می شود که مقام شامخ ولایت نیز علیرغم دینی که به امام راحل دارد از یکی از چوب های قانونی به نام شورای نگهبان استفاده می کند. و تا موش کوه نزاییده عذرش را می خواهد و کاری می کنند که دیگران به اصل نظام مقدس نیز شک بکنند؛ وقتی با صدای بلند می شود که سید حسن با استناد به ماده ۲۸ بند یک رد صلاحیت شده: عدم اعتقاد و التزام عملی به مبانی اسلام و نظام. به حق چیزهای نشنیده.

۳

می گویند مومنی که هشتاد سال انواع و اقسام عبادت واجب و مستجب بجا آورده بود و مو لایِ درز ایمانش نمی رفت، وقتی به دیار باقی شتافت، همان شب اول، نرسیده به سرازیری قبر آب و روغن قاطی کرد. چون صحبت از عدم التزام به مبانی الهی به میان آمده بود. فکر کرد نکند آن دو فرشته ناقلا همان اول بسم الله می خواهند دو دره اش بکنند، اما از آنجایی که به خودش اطمینان داشت به هیچ وجه زیر بار هیئت اجرایی نرفت و فریاد زد آن دنیا همه جورش را تحمل کردم؛ اما اینجا ناموسن زیر بار زور نخواهم رفت و ادعا کرد ملای تلقین خوان زیر گوشش نجوا کرده که امشب یکراست وارد بهشت می شوی و حوریان سیمین ساق کنار حوض کوثر به انتظارت صف کشیده اند و نکیر و منکر که صحنه های اکشن زیاد دیده بودند دلایل مومن را قانع کننده نیافتند، ولی نهایتا به وی اجازه دادند به رای صادره توسط آنان اعتراض نماید. سرانجام پس از دو هفته بلاتکلیفی گفتند که حتی یک رکعت از نمازهایش هم مورد قبول واقع نشده و جایش در جهنم است و محکمه عدل الهی اعلام کرد: قبله حضرتعالی میزان نبوده و نیم درجه با قبله واقعی اختلاف داشته. زمانی هم که اعتراض کرد که بنده به دلیل وسواس شدید همیشه از قبله نما استفاده می کردم، ندا آمد که: قبله نمایت چینی بوده. بعدها در جهنم یکی از هم بندیان گفت: اگر خیر سرت سیصد چهارصد هزار تومن به یکی می دادی تا نمازهایت را بخواند الان توی بهشت بودی. چون بهشت هم این روزها پولی شده حاجی…

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com